اولین قسمت این گزاره را در آغازین روزهای وقت اضافی یک ساله که با سالروز شهادت رییس جمهور فقید آیت الله رئیسی و زمان قانونی تشکیل شورایهای اسلامی مقارن شده بود؛ شروع کردیم تا طی 10 قسمت از چالشهای آخر به اول؛ به مرور زمان به چهار سال قبل از آن برگردیم و به قول و وعدههای عمل نشده این نهاد و ارگان زیر مجموعه آن یعنی شهرداری بپردازیم که با توجه به دغدغههای فراوان؛ بخصوص در اصفهان یعنی شهری ملقب به برخوردار و دیگر مواهبی که حق آن است که در میان تمامی این معضلات متنوع از ذهنها رفته تا شاید تاثیر این گزارههای پیاپی ضمن پیشگیری از انتخابهای مشکوک در آینده نزدیک؛ بتواند قسمتی از مطالبات حداقلی را از جمع یکپارچه و از هم راضی! اعضا شورای اسلامی و شهردار مکلف آن به اجرا افاقه کند!
همین چند وقت پیش بود که در تارنمای شترمرغی ایمنا که هم انتفاعی است و هم غیر انتفاعی اما از کیسه ملت یعنی همان وصولات متنوع شهرداری از جمله هوا فروشی تحت عنوان تراکم! که اکثر پرداخت کنندگان آن رضایت ندارند؛ که تارنمای وابسته هم به کام شورای اسلامی و به سود دولت ارتزاق میکند! و به طور دربستی با چشمانی بسته از واقعیات موجود و با هزینهای سنگین اجتماعی و به دور از رسالت رسانهای خود؛ گوش به زنگ دستورات لاینفک شورا و قسمتهای مختلف شهرداری اصفهان است؛ گزارشی مفصل و اغوا کننده از شگردهای سواد رسانهای در آخرین لحظات برای بزرگ نمایی تیمی و مدیریتی این ارگان تحت عنوان «ایزینک 1404 طلوع اقتصاد پایدار در شهر گنبدهای فیروزهای» ارائه داده بود که اگر چه از بخش خصوصی یعنی همان پرداخت کنندگان عوارض مختلف از جمله انواع عوارض و تراکم اجباری! دعوت میکرد تا در ایجاد پیوند استراتژیک میان سرمایه و تولید با حضور در نمایشگاه اصلی تکمیل زنجیره ارزش شرکتهای فعال از طریق جذب سرمایه گذاران نوین و حمایت از پروژههای نیمه تمام و فاقد منابع مالی؛ حضور پیدا کنند که این شعبده بازی تردید را از این انتخاب دو چندان میکرد زیرا تنها سه چهره کاملاً دولتی یا متمایل به دولت از مدیران پایین دستی در این مبحث بلند اظهار نظر کرده و دکترین اقتصاد روبنایی خود را ارائه داده بودند که ای کاش شهردار کلانشهر اصفهان نیز به منظور تضمین ادعاها و ایجاد امنیت بیشتر اقتصادی برای سرمایه گذاران در این مرحله؛ با سخنانی اطمینان بخش در رأس این گزارش سه شخصیتی حضور مییافت تا از ناکام ماندن آن در همان اولین مرحله پیشگیری شود! اینکه روزی چند نوبت 15 دقیقهای از شبکههای رسانه ملی اصفهان یا پرداخت هزینه و یا تهاترهای اقتصادی و معاملههای پایاپای پیرامون شهرداری و آنچه در آن قابل آگراندیسمان «بزرگنمایی» است؛ بحث و تفسیر به رأی میشود تا بخش آگهیها و رپورتاژهای رسانه ملی هم سر این سفره گسترده بنشینند و برای تولید برنامههای آبدوغ خیاری به نان و نوایی برسند و شهردار اصفهان نیز اول وقت شنبههای هر هفته چند دقیقهای به صورت تلفنی با مردم احوال پرسی کند که همگی حرفها در ظاهر نوید دهنده مثبتها است تا به نوعی از سوی رسانه ملی و جیب آن؛ جنبه رپورتاژ آگهی پیدا کند که سرجمع کلان چهار سال گذشته این هزینهها در گزارهها بعدی اعلام خواهد شد؛ آبی برای دیگ رفع معضلات به جا مانده در اقصی نقاط محروم کلان شهر؛ گرم نخواهد کرد و کاری درخور پیش نمیرود زیرا پروژههایی همچون خط دوم متروکه نیازمند نقدینگیهاست با ادامه دار بودن اینگونه مخارج زاید و وسعت بخشیدن به آن؛ حداقل در این دوره از شورا به پایان نخواهد رسید و روی دست شورا و شهرداران بعدی خواهد ماند تا بانک شهر را هم به سرنوشت بانک آینده دچار کند! و بالطبع جیب خالی مردم دیروز و امروز و فردا میماند تا نیمه کاره تحویل شورا و شهردار بعدی شود که شایع است یکی از هجرت کردههای 10 سال پیش از استان، قرار است دوباره به دایره خدمات شهر یا شورای اسلامی اصفهان برگردد و احتمالاً رئیس شورای بعدی شود تا شاید بتواند همانگونه که خط اول را قاطعانه شروع به احداث کرد؛ خط دوم را هم تکمیل و به سوی خط سوم برود زیرا شهردار فعلی که در آن زمان معاون ایشان و رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری بود؛ به دلیل دارا بودن خصلت اعتماد مطلق در ارگانی که باید برای اداره آن از چهار چشم بهره برد زیرا با مدارای بیش از اندازه ممکن است از آن سوی بام بیفتد! نتوانسته آنگونه که باید استحکام عملی را در بخشهای جدی نهادینه سازد زیرا در همه این مدت اگرچه «سری با شهرداری اما همچنان دلی با سازمان فرهنگی هنری آن داشته و دارد» بنابراین بیشتر اوقات صرف جابجایی مدیرانی شده که بعضاً در سمتهای فعلی موفق تر بودهاند و حالا با دریافت یک ابلاغ به جای دیگری میروند که اصولاً با روحیه کاری آنها سازگار نیست؛ از این نمونه میتوان به مدیرعامل سازمان آرامستانهای کلانشهر اصفهان اشاره نمود که در بحرانیترین روزها متولی شدن در این سازمان قابل احترام؛ یعنی نیمه دوم سال 1400 بجای مسئول مسئله دار قبلی که نقدهایی هم در همین ستون به مدیریت آن طی سالهای 1398 و 1399 و نیمه اول 1400 شده بود و کسی به آنها توجهی نکرد تا تشت رسوایاش به صدا درآید که معلوم نیست در نهایت به کدام سرنوشت دچار گردید!
حالا این مدیر متعهد و جوان و پر انگیزه پس از آن که توانست نیمه دوم سال 1400 و در ادامه 1401 و 1402 و 1403 را به رفع معضلات موجود و وسعت بخشیدن به ایجاد فضاهای مفید و تسهیلات لازم آرامستان اصلی و دیگر مقابر پراکنده در کلانشهر بپردازد و صادقانه خدمت کند تا علاوه بر اجر دنیوی برای از دست رفتگان و بازماندگان ؛ پاداش اخروی هم داشته باشد اگر چه در رویارویی با مراجعان عزادار تندخو بود و فرصت دفاع و اظهار نظر را به هیچ کس و به خصوص عزاداران نمی داد اما بنا بر ضربالمثل معروف «کچلی به جای آوازش» زیرا طی این چهار سال؛ تمام شبانه روز خود را فارغ از هیچگونه تبلیغاتی که در اکثر قسمتهای شهرداری کلان شهر اصفهان به وفور یافت میشود، وقف از دست رفتگان و مشغول کار و خدمت نمود و حالا که سازمان آرامستانهای اصفهان پس از چند سال رکود و در جا زدن و معضلات عدیدهای که قابل ذکر نیست به یک«اسب زین شده» تبدیل شده بود و به عنوان قدرشناسی از مجری آن باید اجازه میدادند همچنان در رأس آن مدیریت بماند تا استحکام ایجاد شده پایدار باشد و رضایتمندی این خادم از هر نظر فراهم و سوپاپ اطمینانی برای دیگر مدیران صادق باشد که بدانند در ادامه میتوانند با امنیت کامل از جابجایی یا برکناری؛ لذت زحمات کشیده شده را هم در کنار راحتیهای آن ببرند. نه اینکه به گونهای از یک محیط روحانی و مقدس و غیر انتفاعی آرامستان به مدیریت سازمان میادین و میوه و تره باری تبعید شود که هیچ سنخیتی با روحیه لطیف و اخلاق حسنه و رفتار فی سبیل الله اما کمی تند ایشان نداشت که اینگونه دوغ و دوشاب
با هم مخلوط شود!
اگرچه در بخش فرهنگی شهرداری کلانشهر اصفهان هم حمایت قابل ملاحظهای با معاونت شهردار و رئیس این سازمان صورت نگرفته بود که بتواند رانتهای بجا مانده از پشت پرده کانونهای فرهنگی و هستههای مشاوره در این مجموعه را قلع و قمع نماید که اتفاقاتی چون افتتاحیه آمفی تئاتر و سالن نمایش یک هزار نفره با به روی صحنه آمدن نمایشنامهای به جای کنسرت یک خواننده معروف صورت نگیرد و حاضران اعتراض نکنند و شهردار ناچار نشود دستور اعاده وجه بلیطهای فروخته شده را بدهد! در حالیکه میلیاردها هزینه بازسازی و ارتقاء آن در محل سابق نمایشگاه بینالمللی و قدیمی شده بود تا در مراسم هفته اصفهان تنها با نمایش چند تئاتر آن هم به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سر و ته قضیه را هم بیاورند و مستند سازان چشم به راه این فرصت سالانه؛ باز هم منتظر زمانی دیگر برای نمایش ساختههای خود و دریافت اجر و مزد فرهنگی و مادی آن و امیدوار به آیندهای روشن باشند! و در این میان جمع ضد و نقیضهای سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری ؛ و اختلاف نظرها و تخاصمهای گذشته ادامه داشته باشد تا در سایت رسمی آن از دهها مراسم تجلیل بزرگان اصفهان که با حضور رئیس این سازمان و بعضاً شخص شهردار کلانشهر اصفهان و اعضای شورای اسلامی در طول مدت 9 ماه از سال 1403 برگزار شد؛خبر یا گزارشی انتشار نیابد و پس از مرگ سهراب! مسئول همه این ناکامیها محترمانه اخراج و در جایی دیگر ارتقاء مقام یابد! در حالی که اخبار و تصاویر رویداد بیسابقه و تاثیر گذار و کم هزینه تجلیل از میراث بزرگان هنر و ادبیات و سینما و تئاتر و موسیقی یک قرن گذشته که خوشبختانه هنوز در قید حیات بودند؛ به صورت مرتب در رسانههای مکتوب کشوری و استانی و اقلیتهای مذهبی بدون داشتن هزینه برای شهرداری اصفهان به چاپ رسیده و این ارتقا فرهنگی در رسانههای خارج از کشور هم بازنشر شد!
انشا الله و به شرط حیات در گزارههای مستند بعدی ضمن ادامه این مبحث به دیگر بخشهای کارنامه نیمه خاکستری شورای اسلامی و شهرداری کلانشهر اصفهان طی چهار سال گذشته و کوتاهیهای شورای اسلامی و شهرداری کلان شهر اصفهان طی چهار سال گذشته خواهیم پرداخت.
همین چند وقت پیش بود که در تارنمای شترمرغی ایمنا که هم انتفاعی است و هم غیر انتفاعی اما از کیسه ملت یعنی همان وصولات متنوع شهرداری از جمله هوا فروشی تحت عنوان تراکم! که اکثر پرداخت کنندگان آن رضایت ندارند؛ که تارنمای وابسته هم به کام شورای اسلامی و به سود دولت ارتزاق میکند! و به طور دربستی با چشمانی بسته از واقعیات موجود و با هزینهای سنگین اجتماعی و به دور از رسالت رسانهای خود؛ گوش به زنگ دستورات لاینفک شورا و قسمتهای مختلف شهرداری اصفهان است؛ گزارشی مفصل و اغوا کننده از شگردهای سواد رسانهای در آخرین لحظات برای بزرگ نمایی تیمی و مدیریتی این ارگان تحت عنوان «ایزینک 1404 طلوع اقتصاد پایدار در شهر گنبدهای فیروزهای» ارائه داده بود که اگر چه از بخش خصوصی یعنی همان پرداخت کنندگان عوارض مختلف از جمله انواع عوارض و تراکم اجباری! دعوت میکرد تا در ایجاد پیوند استراتژیک میان سرمایه و تولید با حضور در نمایشگاه اصلی تکمیل زنجیره ارزش شرکتهای فعال از طریق جذب سرمایه گذاران نوین و حمایت از پروژههای نیمه تمام و فاقد منابع مالی؛ حضور پیدا کنند که این شعبده بازی تردید را از این انتخاب دو چندان میکرد زیرا تنها سه چهره کاملاً دولتی یا متمایل به دولت از مدیران پایین دستی در این مبحث بلند اظهار نظر کرده و دکترین اقتصاد روبنایی خود را ارائه داده بودند که ای کاش شهردار کلانشهر اصفهان نیز به منظور تضمین ادعاها و ایجاد امنیت بیشتر اقتصادی برای سرمایه گذاران در این مرحله؛ با سخنانی اطمینان بخش در رأس این گزارش سه شخصیتی حضور مییافت تا از ناکام ماندن آن در همان اولین مرحله پیشگیری شود! اینکه روزی چند نوبت 15 دقیقهای از شبکههای رسانه ملی اصفهان یا پرداخت هزینه و یا تهاترهای اقتصادی و معاملههای پایاپای پیرامون شهرداری و آنچه در آن قابل آگراندیسمان «بزرگنمایی» است؛ بحث و تفسیر به رأی میشود تا بخش آگهیها و رپورتاژهای رسانه ملی هم سر این سفره گسترده بنشینند و برای تولید برنامههای آبدوغ خیاری به نان و نوایی برسند و شهردار اصفهان نیز اول وقت شنبههای هر هفته چند دقیقهای به صورت تلفنی با مردم احوال پرسی کند که همگی حرفها در ظاهر نوید دهنده مثبتها است تا به نوعی از سوی رسانه ملی و جیب آن؛ جنبه رپورتاژ آگهی پیدا کند که سرجمع کلان چهار سال گذشته این هزینهها در گزارهها بعدی اعلام خواهد شد؛ آبی برای دیگ رفع معضلات به جا مانده در اقصی نقاط محروم کلان شهر؛ گرم نخواهد کرد و کاری درخور پیش نمیرود زیرا پروژههایی همچون خط دوم متروکه نیازمند نقدینگیهاست با ادامه دار بودن اینگونه مخارج زاید و وسعت بخشیدن به آن؛ حداقل در این دوره از شورا به پایان نخواهد رسید و روی دست شورا و شهرداران بعدی خواهد ماند تا بانک شهر را هم به سرنوشت بانک آینده دچار کند! و بالطبع جیب خالی مردم دیروز و امروز و فردا میماند تا نیمه کاره تحویل شورا و شهردار بعدی شود که شایع است یکی از هجرت کردههای 10 سال پیش از استان، قرار است دوباره به دایره خدمات شهر یا شورای اسلامی اصفهان برگردد و احتمالاً رئیس شورای بعدی شود تا شاید بتواند همانگونه که خط اول را قاطعانه شروع به احداث کرد؛ خط دوم را هم تکمیل و به سوی خط سوم برود زیرا شهردار فعلی که در آن زمان معاون ایشان و رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری بود؛ به دلیل دارا بودن خصلت اعتماد مطلق در ارگانی که باید برای اداره آن از چهار چشم بهره برد زیرا با مدارای بیش از اندازه ممکن است از آن سوی بام بیفتد! نتوانسته آنگونه که باید استحکام عملی را در بخشهای جدی نهادینه سازد زیرا در همه این مدت اگرچه «سری با شهرداری اما همچنان دلی با سازمان فرهنگی هنری آن داشته و دارد» بنابراین بیشتر اوقات صرف جابجایی مدیرانی شده که بعضاً در سمتهای فعلی موفق تر بودهاند و حالا با دریافت یک ابلاغ به جای دیگری میروند که اصولاً با روحیه کاری آنها سازگار نیست؛ از این نمونه میتوان به مدیرعامل سازمان آرامستانهای کلانشهر اصفهان اشاره نمود که در بحرانیترین روزها متولی شدن در این سازمان قابل احترام؛ یعنی نیمه دوم سال 1400 بجای مسئول مسئله دار قبلی که نقدهایی هم در همین ستون به مدیریت آن طی سالهای 1398 و 1399 و نیمه اول 1400 شده بود و کسی به آنها توجهی نکرد تا تشت رسوایاش به صدا درآید که معلوم نیست در نهایت به کدام سرنوشت دچار گردید!
حالا این مدیر متعهد و جوان و پر انگیزه پس از آن که توانست نیمه دوم سال 1400 و در ادامه 1401 و 1402 و 1403 را به رفع معضلات موجود و وسعت بخشیدن به ایجاد فضاهای مفید و تسهیلات لازم آرامستان اصلی و دیگر مقابر پراکنده در کلانشهر بپردازد و صادقانه خدمت کند تا علاوه بر اجر دنیوی برای از دست رفتگان و بازماندگان ؛ پاداش اخروی هم داشته باشد اگر چه در رویارویی با مراجعان عزادار تندخو بود و فرصت دفاع و اظهار نظر را به هیچ کس و به خصوص عزاداران نمی داد اما بنا بر ضربالمثل معروف «کچلی به جای آوازش» زیرا طی این چهار سال؛ تمام شبانه روز خود را فارغ از هیچگونه تبلیغاتی که در اکثر قسمتهای شهرداری کلان شهر اصفهان به وفور یافت میشود، وقف از دست رفتگان و مشغول کار و خدمت نمود و حالا که سازمان آرامستانهای اصفهان پس از چند سال رکود و در جا زدن و معضلات عدیدهای که قابل ذکر نیست به یک«اسب زین شده» تبدیل شده بود و به عنوان قدرشناسی از مجری آن باید اجازه میدادند همچنان در رأس آن مدیریت بماند تا استحکام ایجاد شده پایدار باشد و رضایتمندی این خادم از هر نظر فراهم و سوپاپ اطمینانی برای دیگر مدیران صادق باشد که بدانند در ادامه میتوانند با امنیت کامل از جابجایی یا برکناری؛ لذت زحمات کشیده شده را هم در کنار راحتیهای آن ببرند. نه اینکه به گونهای از یک محیط روحانی و مقدس و غیر انتفاعی آرامستان به مدیریت سازمان میادین و میوه و تره باری تبعید شود که هیچ سنخیتی با روحیه لطیف و اخلاق حسنه و رفتار فی سبیل الله اما کمی تند ایشان نداشت که اینگونه دوغ و دوشاب
با هم مخلوط شود!
اگرچه در بخش فرهنگی شهرداری کلانشهر اصفهان هم حمایت قابل ملاحظهای با معاونت شهردار و رئیس این سازمان صورت نگرفته بود که بتواند رانتهای بجا مانده از پشت پرده کانونهای فرهنگی و هستههای مشاوره در این مجموعه را قلع و قمع نماید که اتفاقاتی چون افتتاحیه آمفی تئاتر و سالن نمایش یک هزار نفره با به روی صحنه آمدن نمایشنامهای به جای کنسرت یک خواننده معروف صورت نگیرد و حاضران اعتراض نکنند و شهردار ناچار نشود دستور اعاده وجه بلیطهای فروخته شده را بدهد! در حالیکه میلیاردها هزینه بازسازی و ارتقاء آن در محل سابق نمایشگاه بینالمللی و قدیمی شده بود تا در مراسم هفته اصفهان تنها با نمایش چند تئاتر آن هم به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سر و ته قضیه را هم بیاورند و مستند سازان چشم به راه این فرصت سالانه؛ باز هم منتظر زمانی دیگر برای نمایش ساختههای خود و دریافت اجر و مزد فرهنگی و مادی آن و امیدوار به آیندهای روشن باشند! و در این میان جمع ضد و نقیضهای سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری ؛ و اختلاف نظرها و تخاصمهای گذشته ادامه داشته باشد تا در سایت رسمی آن از دهها مراسم تجلیل بزرگان اصفهان که با حضور رئیس این سازمان و بعضاً شخص شهردار کلانشهر اصفهان و اعضای شورای اسلامی در طول مدت 9 ماه از سال 1403 برگزار شد؛خبر یا گزارشی انتشار نیابد و پس از مرگ سهراب! مسئول همه این ناکامیها محترمانه اخراج و در جایی دیگر ارتقاء مقام یابد! در حالی که اخبار و تصاویر رویداد بیسابقه و تاثیر گذار و کم هزینه تجلیل از میراث بزرگان هنر و ادبیات و سینما و تئاتر و موسیقی یک قرن گذشته که خوشبختانه هنوز در قید حیات بودند؛ به صورت مرتب در رسانههای مکتوب کشوری و استانی و اقلیتهای مذهبی بدون داشتن هزینه برای شهرداری اصفهان به چاپ رسیده و این ارتقا فرهنگی در رسانههای خارج از کشور هم بازنشر شد!
انشا الله و به شرط حیات در گزارههای مستند بعدی ضمن ادامه این مبحث به دیگر بخشهای کارنامه نیمه خاکستری شورای اسلامی و شهرداری کلانشهر اصفهان طی چهار سال گذشته و کوتاهیهای شورای اسلامی و شهرداری کلان شهر اصفهان طی چهار سال گذشته خواهیم پرداخت.
حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت

