اینجاست که باید رو به روی آینه ایستاد و به خود ناسزا گفت و پرسید آیا همانگونه رفتار کردهایم که خود را نیز مستحق میدانیم تا اگر به این روز افتادیم؛ کمکمان کنند و اگر تظاهری هم به بنی نوع پروری؛ تحت عنوان «خیّر» صورت گرفته، آنچنان که باید قابل اعتنا و توجه نبوده است تا نفس اماره را تسلیم انفاس لوامه و مطمئنه کند که شاید تنها نیمی از اعمال خیر ما جنبه کسب رضایت از درگاه خداوند را داشته باشد و یا التیام روح و روان از خطاهای خواسته و ناخواسته و این بهترین گزینه برای محک زدن نفسی سرکش که بیمهابا باعث غرق شدن در روزمرگیها میشود؛ باقی بماند.
آمارهای غیر رسمی حکایت از آن دارد که ایران حداقل در امر میزان خیّران در زمینههای مختلف؛ مقام اول را در بین کشورهای مختلف دارد که البته این امر حاکی از وجود احساسات رقیق و شعائر دین مبین اسلام است که توانسته بسیاری از ناتوانی دولتها را جبران کند و به اموری چون مدرسه سازی؛ مسجد سازی؛ درمانگاه و بیمارستان سازی و حتی تأمین آب آشامیدنی توسط این قشر از جامعه بپردازد و در این بین تعداد معدودی هم مشتاق شده و آستین همت را بالا بزنند تا به این مسیر ورود پیدا کنند که البته در باغچهای پر ازگل؛ پیدا میشود علفهایی هرز تا در این بازار مکاره در اندیشه حذف یا تقلیل عوارض و مالیاتها باشند که بازی دوسر برد تمام شود! با این حال بازهم کفایت فقر گسترده در همه زمینهها را نمیکند که باید نهاد ابر ثروتمندی چون سازمان اوقاف و امور خیریه کشور یعنی متولی این امر مهم حاشیهها را کنار بگذارد و به وظیفه اصلی خود ورود کند در حالی که هنوز هم صدای ساز ناکوک آن پرده گوشها را خراش میدهد! تا علاوه بر دوری از انجام وظیفه شرعی و عرفی خود؛ تلاش کنند مدارس وقفی را از وزارت آموزش و پرورش خلع ید نماید و به امور پر منفعت دیگری بسپارد و دولتها را در تنگنای جدید تأمین مکان برای تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان قرار دهد! که این امر به نوعی رو در روی اهداف عالیه نظام ایستادن و شمشیرها را از رو بستن است! در حالی که بسیاری از این مدارس توسط افرادی که امروز در قید حیات نیستند منحصراً به منظور ایجاد واحدهای آموزشی تعلیم و تربیت و گسترش آن وقف شده و شاید سازمان متولی حق نداشته باشد بطور مثال مرکز تحقیقات معلمان سابق را در خیابان شهید واقفی اصفهان که به ناچار در خیابان شهید آیت الله شمس آبادی و منزل مرحوم دهش مستقر شده تا محل قبلی به دلیل کمبود واحد آموزشی به دبستان یا دبیرستان اختصاص یابد؛ اما از طریق این نهاد متولی اجرای وقف به حوزه علمیه خواهران تبدیل میگردد که فاصله بسیاری با وظایف نهادینه شده آموزش و پرورش دارد و در نهایت با چالش مضاعف نداشتن مکان مواجه گردد!
به نظر میرسد انجام این عمل، سازمان اوقاف و امور خیریه را گامی دیگر از وظایف شرعی و عرفی خود دور کرده تا در جامعه نوعی بدآموزی داشته باشد و وقف هم به نوعی از لباس مرحمت خارج شود و به نوعی کسب و کار برای معدودی تبدیل گردد و اگر نیازمندی نتوانست خواستههای به حق خانواده را تأمین کند؛ «سازمان اوقاف و امور خیریه» نیز از او غافل بماند و خیّری از بخش خصوصی هم پیدا نشود که دست او را بگیرد و از اینگونه گرفتاریها که میتواند عواقب ناپسندی را به همراه داشته باشد، نجات بخشد.
نمونه بارز این کوتاهی غیرقابل انکار آگهی و اعلانهای تأسف بار نصب شده در اماکن مختلفی است که هر روز بیشتر میشود تا آحاد به دیدن آنها عادت کرده و بیتفاوت شاهد حراج اعضای بدن آبرومندانی باشد که بیشتر در جوار بیمارستانها مبنی بر فروش ریه؛ کلیه؛ کبد و دیگر امحاء و احشا ء نصب شده که نمونه آن تصویر همراه با این نقد در گوشه و کنار کلانشهر اصفهان است تا یک فروشنده همه آنها را به حراج بگذارد!!
حالا باید از چه نهاد یا مقامی خواست تا پیرامون این ترک فعل بزرگ پاسخگو باشد در حالی که همچنان پای سفره خالی شده دولت نشستهاند و توجهی به رفع نیازهای ضرب الاجل جامعه هم ندارند!؟
آمارهای غیر رسمی حکایت از آن دارد که ایران حداقل در امر میزان خیّران در زمینههای مختلف؛ مقام اول را در بین کشورهای مختلف دارد که البته این امر حاکی از وجود احساسات رقیق و شعائر دین مبین اسلام است که توانسته بسیاری از ناتوانی دولتها را جبران کند و به اموری چون مدرسه سازی؛ مسجد سازی؛ درمانگاه و بیمارستان سازی و حتی تأمین آب آشامیدنی توسط این قشر از جامعه بپردازد و در این بین تعداد معدودی هم مشتاق شده و آستین همت را بالا بزنند تا به این مسیر ورود پیدا کنند که البته در باغچهای پر ازگل؛ پیدا میشود علفهایی هرز تا در این بازار مکاره در اندیشه حذف یا تقلیل عوارض و مالیاتها باشند که بازی دوسر برد تمام شود! با این حال بازهم کفایت فقر گسترده در همه زمینهها را نمیکند که باید نهاد ابر ثروتمندی چون سازمان اوقاف و امور خیریه کشور یعنی متولی این امر مهم حاشیهها را کنار بگذارد و به وظیفه اصلی خود ورود کند در حالی که هنوز هم صدای ساز ناکوک آن پرده گوشها را خراش میدهد! تا علاوه بر دوری از انجام وظیفه شرعی و عرفی خود؛ تلاش کنند مدارس وقفی را از وزارت آموزش و پرورش خلع ید نماید و به امور پر منفعت دیگری بسپارد و دولتها را در تنگنای جدید تأمین مکان برای تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان قرار دهد! که این امر به نوعی رو در روی اهداف عالیه نظام ایستادن و شمشیرها را از رو بستن است! در حالی که بسیاری از این مدارس توسط افرادی که امروز در قید حیات نیستند منحصراً به منظور ایجاد واحدهای آموزشی تعلیم و تربیت و گسترش آن وقف شده و شاید سازمان متولی حق نداشته باشد بطور مثال مرکز تحقیقات معلمان سابق را در خیابان شهید واقفی اصفهان که به ناچار در خیابان شهید آیت الله شمس آبادی و منزل مرحوم دهش مستقر شده تا محل قبلی به دلیل کمبود واحد آموزشی به دبستان یا دبیرستان اختصاص یابد؛ اما از طریق این نهاد متولی اجرای وقف به حوزه علمیه خواهران تبدیل میگردد که فاصله بسیاری با وظایف نهادینه شده آموزش و پرورش دارد و در نهایت با چالش مضاعف نداشتن مکان مواجه گردد!
به نظر میرسد انجام این عمل، سازمان اوقاف و امور خیریه را گامی دیگر از وظایف شرعی و عرفی خود دور کرده تا در جامعه نوعی بدآموزی داشته باشد و وقف هم به نوعی از لباس مرحمت خارج شود و به نوعی کسب و کار برای معدودی تبدیل گردد و اگر نیازمندی نتوانست خواستههای به حق خانواده را تأمین کند؛ «سازمان اوقاف و امور خیریه» نیز از او غافل بماند و خیّری از بخش خصوصی هم پیدا نشود که دست او را بگیرد و از اینگونه گرفتاریها که میتواند عواقب ناپسندی را به همراه داشته باشد، نجات بخشد.
نمونه بارز این کوتاهی غیرقابل انکار آگهی و اعلانهای تأسف بار نصب شده در اماکن مختلفی است که هر روز بیشتر میشود تا آحاد به دیدن آنها عادت کرده و بیتفاوت شاهد حراج اعضای بدن آبرومندانی باشد که بیشتر در جوار بیمارستانها مبنی بر فروش ریه؛ کلیه؛ کبد و دیگر امحاء و احشا ء نصب شده که نمونه آن تصویر همراه با این نقد در گوشه و کنار کلانشهر اصفهان است تا یک فروشنده همه آنها را به حراج بگذارد!!
حالا باید از چه نهاد یا مقامی خواست تا پیرامون این ترک فعل بزرگ پاسخگو باشد در حالی که همچنان پای سفره خالی شده دولت نشستهاند و توجهی به رفع نیازهای ضرب الاجل جامعه هم ندارند!؟
حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت


