قسمت اول سریال «بلیط یک طرفه»، خود را نه با سکانس و پلان و متن و بازیِ قوی، بلکه صرفا با معنای لغویِ نام خود، به مخاطبان معرفی کرد. سریال بلیط یک طرفه با قسمت اول نشان داد که برای خود و عوامل، بلیطی یک طرفه به قعر، رزرو کرده است.
سریالی خالی از منطق و پر از باگ های بچگانه که در مقایسه با چنین اثری و این همه هزینه کمی اعصاب خُردکن به نظر می رسد. سریالی مشترک از ایران و ترکیه با دوجین چهره آشنا که انتظار می رفت در قسمت اول میخ خود را بکوبد و مخاطب را برای قسمت بعدی تشنه نگه دارد، صرفا با چند سکانس حزن انگیز و خشم با کوله باری از ابهام و نامفهومی پایان خود را رقم زد.
قطعا سریال یا یک اثر سینمایی بسته به آن چیزی که در این متن آن را بودجه خطاب می کنیم، میتواند با کم یا زیاد شدن آن، کیفیت خروجی را نیز تغییر بدهد. آن گونه که از این سریال مشخص است، هزینه زیادی بابت ساخت و تولید صرف شده و اگر تنها بخواهیم هزینه تولید آن در یک کشور دیگر را در نظر بگیریم، قطعا فاکتورهای تهیه کننده سر به فلک می کشد.
قطعاً نگارنده و همچنین مخاطبان فیلم و سریال بخیل نیستند و به اصطلاح قدیمیها، چشمشان به دست تهیه کننده نیست که از قِبل آن به سود و منفعتی برسند، بلکه توقع دارند سریالی با این همه خرجکرد، اثری درست و حسابی و شسته رفته باشد و به اصطلاح مخاطب بعد از دیدن حتی یک قسمت از آن زیر لب بگوید: بودجه ای که خرج ساخت آن شده مثل شیر مادر حلالش باشد!
ولی باید واقع بین بود، بعید می دانم کسی بعد از دیدن قسمت اول این سریال، این جمله را بر زبان آورده باشد. «بلیط یک طرفه» به شدت از بلاتکلیفی رنج می برد و نمی تواند منظور خود را به مخاطب برساند. حتی جالب ماجرا اینجاست که علیرغم اینکه تُرک های فیلم فارسی میفهمند و فارسی صحبت می کنند، مخاطب در گُنگی مفرط به سر می برد و نمی تواند با اتفاقات حداقل قسمت اول ارتباط برقرار کند. قسمت پایلوت و اول یک سریال همواره حُکم قلاب ماهیگیری دارد، اگر توانست طعمه را به خود بگیرد یعنی موفق عمل کرده ولی اگر طعمه را پس زد و یا طعمه به قلاب بودن و در دام افتادن آگاه بود، معنای آن این است که به هیچ عنوان نتوانسته در جذب مخاطب موفق عمل کند.
سریالی با این میزان از وقت و هزینه قطعاً میتوانست روایت درست تری را به مخاطب ارائه بدهد ولی با چرخاندن لقمه دور سر خود و همچنین بزرگ نمایی برخی از کاراکترها بدون هیچ دلیل خاصی و صد البته تعلیقی بی مورد در ژانری اشتباهی، مخاطب را در همان ابتدای راه پس زد تا شاید مابقی مسیر طولانی پیش رو را مجبور باشد با تعداد کمی همراه به پایان برساند.
«نماوا» چند ماهی میشد که نتوانسته بود سریال درخوری را روانه نمایش خانگی بکند پس تصمیم گرفت با سرمایه گذاری کلان روی این پروژه، مخاطبان رفته را بازگرداند. ایده ادغام سینمای ایران و ترکیه و تولید یک اثر مشترک میتواند در کلام اول و در نگاه اولیه جذاب به نظر برسد ولی باید توجه داشته باشیم که کنار هم قرار دادن دو سینمای متفاوت با دو نگاهِ کاملا متضاد، سختی های خود را دارد که میتواند در کلیت کار اثر منفی بگذارد.
حسن فتحی کارگردان به نام یکبار با فیلم سینمایی مست عشق سعی کرد که اثری مشترک با سینمای ترکیه بسازد. اثری که اگر نام بازیگران بزرگ را یدک نمی کشید، قطعا همین مقدار فروش را هم در گیشه تجربه نمی کرد. این نشان می دهد که وقتی کارگردان بزرگی همچون حسن فتحی نتوانسته آن طور که باید و شاید معجون خوبی از ترکیب سینمای ایران و ترکیه بسازد، قطعا کارگردان های جوانتر و کم تجربه تر نیز در این امر نمی توانند موفق باشند و باید با احتیاط بیشتری در این مسیر قدم بردارند. نماوا در این مسیر حاضر به ریسک بوده و با قرار دادن بودجه در وسط و کار با بازیگرهای بزرگ تُرک و ایرانی، این سریال را در نهایت برای پخش آماده کرده ولی باید قبول کنیم که چنین اثری باید در قسمت اول جذابیت بیشتری می داشت و وجود اینهمه باگ بصری و محتوایی گواهی است بر این مساله که قطعا این اثر در قسمت های بعدی نیز نمی تواند آن طور که باید و شاید با مخاطب ارتباط بگیرد!
حامد کمیلی و بهزاد خلج و علی شادمان از آن نامهایی هستند که به تنهایی میتوانند یک پروژه را پربیننده کنند ولی کاملاً مشهود است که نوع روایت و نگاه فیلمساز به این اثر، بازیگران را به نوعی از چشم انداخته و قدرت بازیگری آنها را سلب کرده است. حتی بازیگران تُرک تبار هم در چند سکانس از قسمت اول این سریال آن قدر تصنعی بودند که در برخی اوقات مخاطب را به تعجب وادار می کردند. باید اضافه کنیم که دوبله صدای بازیگران ترک به شدت توی ذوق می زند و همین موضوع می تواند یک مشکل اساسی در روند ساخت این سریال باشد.
اگر فیلمساز و کارگردان اثر سعی می کرد که با صدای اصلی و زیرنویس این سریال را به مرحله تولید ببرد، قطعا کمی به میزان جذابیت آن اضافه می شد ولی تصمیم بر آن بوده که از ابتدا صدای بازیگران ترک دوبله شود و همین امر کمی مخاطب را اذیت می کند که چگونه در کشوری بیگانه با زبانی متفاوت، دو کاراکتر می توانند به راحتی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؟
در کل و مخلص کلام این است که سریال بلیط یک طرفه با این میزان از خرجکرد، بر روی کاغذ می توانست اثری خوب و جذاب و سرگرم کننده باشد ولی معضل اصلی که نبود سوژه و فیلمنامه ای درخور است مانند مهره های دیسک کمر بیرون زده و باعث شده که کلیت اثر لنگ بزند. لنگی که بعدی میدانیم با جراحی نیز درمان شود!
سریالی خالی از منطق و پر از باگ های بچگانه که در مقایسه با چنین اثری و این همه هزینه کمی اعصاب خُردکن به نظر می رسد. سریالی مشترک از ایران و ترکیه با دوجین چهره آشنا که انتظار می رفت در قسمت اول میخ خود را بکوبد و مخاطب را برای قسمت بعدی تشنه نگه دارد، صرفا با چند سکانس حزن انگیز و خشم با کوله باری از ابهام و نامفهومی پایان خود را رقم زد.
قطعا سریال یا یک اثر سینمایی بسته به آن چیزی که در این متن آن را بودجه خطاب می کنیم، میتواند با کم یا زیاد شدن آن، کیفیت خروجی را نیز تغییر بدهد. آن گونه که از این سریال مشخص است، هزینه زیادی بابت ساخت و تولید صرف شده و اگر تنها بخواهیم هزینه تولید آن در یک کشور دیگر را در نظر بگیریم، قطعا فاکتورهای تهیه کننده سر به فلک می کشد.
قطعاً نگارنده و همچنین مخاطبان فیلم و سریال بخیل نیستند و به اصطلاح قدیمیها، چشمشان به دست تهیه کننده نیست که از قِبل آن به سود و منفعتی برسند، بلکه توقع دارند سریالی با این همه خرجکرد، اثری درست و حسابی و شسته رفته باشد و به اصطلاح مخاطب بعد از دیدن حتی یک قسمت از آن زیر لب بگوید: بودجه ای که خرج ساخت آن شده مثل شیر مادر حلالش باشد!
ولی باید واقع بین بود، بعید می دانم کسی بعد از دیدن قسمت اول این سریال، این جمله را بر زبان آورده باشد. «بلیط یک طرفه» به شدت از بلاتکلیفی رنج می برد و نمی تواند منظور خود را به مخاطب برساند. حتی جالب ماجرا اینجاست که علیرغم اینکه تُرک های فیلم فارسی میفهمند و فارسی صحبت می کنند، مخاطب در گُنگی مفرط به سر می برد و نمی تواند با اتفاقات حداقل قسمت اول ارتباط برقرار کند. قسمت پایلوت و اول یک سریال همواره حُکم قلاب ماهیگیری دارد، اگر توانست طعمه را به خود بگیرد یعنی موفق عمل کرده ولی اگر طعمه را پس زد و یا طعمه به قلاب بودن و در دام افتادن آگاه بود، معنای آن این است که به هیچ عنوان نتوانسته در جذب مخاطب موفق عمل کند.
سریالی با این میزان از وقت و هزینه قطعاً میتوانست روایت درست تری را به مخاطب ارائه بدهد ولی با چرخاندن لقمه دور سر خود و همچنین بزرگ نمایی برخی از کاراکترها بدون هیچ دلیل خاصی و صد البته تعلیقی بی مورد در ژانری اشتباهی، مخاطب را در همان ابتدای راه پس زد تا شاید مابقی مسیر طولانی پیش رو را مجبور باشد با تعداد کمی همراه به پایان برساند.
«نماوا» چند ماهی میشد که نتوانسته بود سریال درخوری را روانه نمایش خانگی بکند پس تصمیم گرفت با سرمایه گذاری کلان روی این پروژه، مخاطبان رفته را بازگرداند. ایده ادغام سینمای ایران و ترکیه و تولید یک اثر مشترک میتواند در کلام اول و در نگاه اولیه جذاب به نظر برسد ولی باید توجه داشته باشیم که کنار هم قرار دادن دو سینمای متفاوت با دو نگاهِ کاملا متضاد، سختی های خود را دارد که میتواند در کلیت کار اثر منفی بگذارد.
حسن فتحی کارگردان به نام یکبار با فیلم سینمایی مست عشق سعی کرد که اثری مشترک با سینمای ترکیه بسازد. اثری که اگر نام بازیگران بزرگ را یدک نمی کشید، قطعا همین مقدار فروش را هم در گیشه تجربه نمی کرد. این نشان می دهد که وقتی کارگردان بزرگی همچون حسن فتحی نتوانسته آن طور که باید و شاید معجون خوبی از ترکیب سینمای ایران و ترکیه بسازد، قطعا کارگردان های جوانتر و کم تجربه تر نیز در این امر نمی توانند موفق باشند و باید با احتیاط بیشتری در این مسیر قدم بردارند. نماوا در این مسیر حاضر به ریسک بوده و با قرار دادن بودجه در وسط و کار با بازیگرهای بزرگ تُرک و ایرانی، این سریال را در نهایت برای پخش آماده کرده ولی باید قبول کنیم که چنین اثری باید در قسمت اول جذابیت بیشتری می داشت و وجود اینهمه باگ بصری و محتوایی گواهی است بر این مساله که قطعا این اثر در قسمت های بعدی نیز نمی تواند آن طور که باید و شاید با مخاطب ارتباط بگیرد!
حامد کمیلی و بهزاد خلج و علی شادمان از آن نامهایی هستند که به تنهایی میتوانند یک پروژه را پربیننده کنند ولی کاملاً مشهود است که نوع روایت و نگاه فیلمساز به این اثر، بازیگران را به نوعی از چشم انداخته و قدرت بازیگری آنها را سلب کرده است. حتی بازیگران تُرک تبار هم در چند سکانس از قسمت اول این سریال آن قدر تصنعی بودند که در برخی اوقات مخاطب را به تعجب وادار می کردند. باید اضافه کنیم که دوبله صدای بازیگران ترک به شدت توی ذوق می زند و همین موضوع می تواند یک مشکل اساسی در روند ساخت این سریال باشد.
اگر فیلمساز و کارگردان اثر سعی می کرد که با صدای اصلی و زیرنویس این سریال را به مرحله تولید ببرد، قطعا کمی به میزان جذابیت آن اضافه می شد ولی تصمیم بر آن بوده که از ابتدا صدای بازیگران ترک دوبله شود و همین امر کمی مخاطب را اذیت می کند که چگونه در کشوری بیگانه با زبانی متفاوت، دو کاراکتر می توانند به راحتی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؟
در کل و مخلص کلام این است که سریال بلیط یک طرفه با این میزان از خرجکرد، بر روی کاغذ می توانست اثری خوب و جذاب و سرگرم کننده باشد ولی معضل اصلی که نبود سوژه و فیلمنامه ای درخور است مانند مهره های دیسک کمر بیرون زده و باعث شده که کلیت اثر لنگ بزند. لنگی که بعدی میدانیم با جراحی نیز درمان شود!
علی کلانتری - منتــقد