يکشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۷
کد مطلب : 133010

صدای نسل جدید؛ موسیقی یا نویز؟

صدای نسل جدید؛ موسیقی یا نویز؟
موسیقی در ایران این روزها حال و هوای عجیبی دارد که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت. تا چشم کار می‌کند، چه در فضای مجازی و چه در سطح شهرها، نام‌هایی به‌ عنوان خواننده مطرح می‌شوند که برای بسیاری از مردم ناآشنا هستند و تنها گروهی خاص آن‌ها را می‌شناسند یا آهنگ‌هایشان را در گوشی‌های خود ذخیره کرده‌اند. خیابان‌های شهر پر شده‌اند از بیلبوردهایی با اسامی عجیب و غریب که گاهی تشخیص این ‌که این تابلوها به چه منظوری در شلوغ‌ترین نقاط شهر نصب شده‌ است، سخت است.
این وضعیت، ذهن هر ناظری را به این سمت می‌برد که موسیقی در کشور ما به چه روزی افتاده است؟ چرا باید هر روز در پلتفرم‌های آنلاین و شبکه‌های اجتماعی شاهد اجراهایی باشیم که صداهایی نابهنجار تولید می‌کنند و شعرهایی بی‌معنا و بی‌سروته دارند؟ چرا کسی در برابر این جریان واکنشی نشان نمی‌دهد؟ آیا واقعاً این صداها و این سبک‌ها همان چیزی است که مردم ایران می‌خواهند بشنوند؟ آیا متولدین دهه‌های ۸۰ و ۹۰ که بخش بزرگی از مخاطبان امروزی موسیقی را تشکیل می‌دهند، واقعاً به این نوع موسیقی علاقه دارند یا این صرفاً نتیجه یک تحمیل ناخواسته است؟
سؤال‌های فراوانی در ذهن شکل می‌گیرد، اما پاسخ‌ها محدود و گاه مبهم به نظر می‌رسد. بدون شک، در این دوره‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، تاریخ موسیقی ایران به شکلی عجیب و شاید نگران‌ کننده در حال رقم خوردن است و به نظر می‌رسد هیچ‌کس مسئولیت این تغییرات مخرب را بر عهده نمی‌گیرد یا حداقل تلاشی برای پاسخگویی به این وضعیت نمی‌کند. وقتی از ابتذال در موسیقی صحبت می‌کنیم، منظورمان صرفاً شعرهای هجو یا محتوای غیراخلاقی نیست، بلکه انتخاب اصوات و سبک‌هایی است که به خورد مخاطب داده می‌شود و به مرور ذائقه موسیقایی جامعه را تغییر می‌دهد.
مشکل اصلی اینجاست که کمتر کسی جرأت می‌کند به علاقه و انتخاب‌های نسل جوان امروزی انتقاد کند. از طرفی، این نسل در تصمیم‌گیری‌ها و سلایق خود چنان ثابت ‌قدم و مصمم است که به نوعی سلیقه‌اشان را به صنعت موسیقی کشور دیکته کرده و این جریان را به سمتی برده که شاید برای بسیاری از علاقه‌مندان به هنر اصیل، قابل پذیرش نباشد. البته باید اذعان کرد که در میان خوانندگان امروزی، هنوز هم هستند کسانی که در سبک پاپ فعالیت می‌کنند و به حق شایسته عنوان خواننده‌اند. این افراد کنسرت‌هایی پرشور برگزار می‌کنند و مخاطبان از اجراهای زنده آن‌ها رضایت کامل دارند. اما در کنار این گروه، شاهد ظهور سبک‌هایی هستیم که نه ویژگی‌های جذاب و پرانرژی موسیقی پاپ را دارند و نه از عمق و زیبایی موسیقی سنتی بهره‌مندند.
این آثار، که اغلب ترکیبی از آواهای ساده و شعرهایی سطحی هستند، بیشتر به موضوعات روزمره، روابط امروزی و فضای مجازی می‌پردازند و به نظر می‌رسد تنها برای نسل جوان امروزی قابل فهم باشند. شعرهایی که نه عمق ادبی دارند، نه زیبایی خاصی در خود نهفته کرده‌اند و صرفاً در حد یک ریتم ساده باقی می‌مانند که شاید برای لحظه‌ای گوش را پر کند، اما اثری ماندگار از خود به جا نمی‌گذارد.
یکی از دلایلی که این وضعیت را رقم زده، به جایگاه موسیقی رپ در ایران برمی‌گردد. سبک رپ که در بسیاری از نقاط جهان طرفداران پرشماری دارد، هنوز در کشور ما به‌صورت قانونی و رسمی پذیرفته نشده است. این محدودیت باعث شده که علاقه‌مندان به این سبک به دنبال جایگزین‌هایی باشند که بتوانند به‌صورت زنده و در سالن‌های کنسرت آن را تجربه کنند. نتیجه این جست‌وجو، ظهور خوانندگانی است که تحت عنوان پاپ فعالیت می‌کنند، اما در واقع سبک‌هایی ناشناخته و بی‌هویت را به مخاطبان ارائه می‌دهند. این موسیقی‌ها نه آغاز و پایان مشخصی دارند و نه استانداردهای هنری را رعایت می‌کنند، اما به هر حال توانسته‌اند جای خود را در میان جوانان باز کنند و حتی ذائقه موسیقایی یک ملت را به سمت تغییرات اساسی سوق دهند. این تغییر، زنگ خطری جدی است که متأسفانه مسئولین حوزه فرهنگ و هنر با بی‌توجهی و اهمال خود به آن دامن زده‌اند.
در این میان، موسیقی سنتی ایران که زمانی با نام‌هایی چون استاد محمدرضا شجریان و بسطامی شناخته می‌شد و ریشه در فرهنگ و تاریخ این سرزمین داشت، به مرور در حال فراموشی است. این موسیقی که روزگاری مایه افتخار بود و گوش و جان مخاطبان را نوازش می‌داد، حالا جای خود را به صداهایی داده که نه تنها برای بسیاری از مردم ناشناخته‌اند، بلکه هیچ ارتباطی با میراث فرهنگی ما ندارند. هر روز در سطح شهر شاهد بنرها و تبلیغات اجراهای زنده این خوانندگان هستیم، در حالی که نام‌های بزرگ موسیقی سنتی به حاشیه رانده شده‌اند و کمتر کسی از آن‌ها یاد می‌کند. این وضعیت، هشداری جدی برای هویت فرهنگی ماست که اگر به آن توجه نشود، ممکن است خسارت‌های جبران‌ناپذیری به همراه داشته باشد.
نسل جوان امروز، به‌ویژه متولدین دهه‌های ۸۰ و ۹۰، نقش مهمی در این تحولات دارند. آن‌ها با پافشاری بر انتخاب‌های خود، به نوعی بازار موسیقی را تحت تأثیر قرار داده‌اند و این در حالی است که کمتر کسی جرأت دارد به این انتخاب‌ها انتقاد کند یا آن‌ها را به چالش بکشد. از سوی دیگر، مسئولین فرهنگی که باید در این زمینه نقش هدایتگر و نظارتی داشته باشند، با کم‌کاری و بی‌برنامگی خود، راه را برای این جریان باز گذاشته‌اند. شاید اگر حمایت بیشتری از هنرمندان جوان برای تولید آثار باکیفیت صورت گیرد یا آموزش موسیقی به‌صورت جدی‌تر در مدارس و مراکز آموزشی دنبال شود، بتوان این روند را به سمت بهتری هدایت کرد. اما آنچه امروز می‌بینیم، نشان‌دهنده یک برهه حساس در تاریخ موسیقی ایران است؛ برهه‌ای که می‌تواند سرنوشت این هنر را برای سال‌های آینده رقم بزند.
بدون توجه و حمایت جامعه و مسئولین، خطر ابتذال فرهنگی بیش از پیش جدی می‌شود و این سؤال اساسی در ذهن باقی می‌ماند که آیا این موسیقی که امروز می‌شنویم، واقعاً نماینده هویت و فرهنگ ماست؟ آینده این هنر چه خواهد شد؟ آیا روزی می‌رسد که دوباره به ریشه‌های خود بازگردیم یا این مسیر بی‌بازگشت، ما را به سمت ناشناخته‌ها پیش می‌برد؟
این‌ها پرسش‌هایی هستند که شاید پاسخشان را تنها زمان بدهد، اما آنچه مسلم است، این است که بی‌توجهی به این موضوع، می‌تواند هزینه‌های سنگینی برای فرهنگ و هنر این سرزمین به همراه داشته باشد. موسیقی ایران امروز در یک دو راهی قرار دارد؛ یا باید به سمت احیای ارزش‌های اصیل خود حرکت کند یا با ادامه این روند، شاهد تغییرات بیشتری باشد که شاید دیگر قابل بازگشت نباشند. انتخاب با ماست، اما این انتخاب نیازمند آگاهی، تلاش و مسئولیت‌پذیری است؛ چیزی که به نظر می‌رسد در حال حاضر کمتر دیده می‌شود.
 
علی کلانتری - منتــقد
https://siasatrooz.ir/vdcfymdyxw6dmxa.igiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی