فیلم سینمایی «جاده قدیم» با بازی مهتاب کرامتی که در آن نقش یک رئیس بانک را دارد، یک نمونه از اتفاقاتی است که هر آن میتواند برای هر کس بیفتد اما کافی است برای جلوگیری از بروز اتفاقات ناگوار مشابه فیلم«جاده قدیم»، این فیلمهای هشدار دهنده و بازدارنده بیشتر ساخته شود و بیشتر دیده شود تا تأثیر خود را بگذارد.
آنچه برای مرحوم الهه حسین نژاد افتاد بیشباهت به فیلم سینمایی «جادهقدیم» نیست. ماجرای الهه حسیننژاد، دختری جوان که قربانی یک حادثه تلخ شد، نشانهای از آسیبهای اجتماعی عمیقی است که در جامعه ما وجود دارد. این واقعه، که در آن یک دختر جوان در یک موقعیت روزمره شهری جان خود را از دست داد، مسائلی مانند ناامنی زنان، اعتماد بیجا به افراد ناشناس، تأثیر نابرابریهای اقتصادی بر رفتارهای خشونتآمیز و پیامدهای عاطفی و اجتماعی چنین حوادثی را برجسته میکند.
از منظر آسیبشناسی اجتماعی، این ماجرا فرصتی است برای بررسی این که چگونه سینمای ایران میتواند این آسیبها را بازتاب دهد و آیا پیش از این به موضوعاتی مشابه پرداخته است یا نه!
آسیبشناسی اجتماعی ماجرای الهه حسیننژاد چند مسئله کلیدی را آشکار میکند. نخست، ناامنی زنان در فضاهای عمومی است. این که یک زن جوان در یکی از پرترددترین نقاط شهر، جایی که به نظر میرسد امنیت کافی وجود دارد، قربانی خشونت میشود، نشاندهنده شکافهای جدی در ساختارهای امنیت عمومی است. زنان، بهویژه در موقعیتهای روزمره مانند استفاده از وسایل حملونقل، اغلب با خطراتی مواجهاند که ناشی از نبود نظارت کافی بر سیستمهای غیررسمی مانند خودروهای مسافرکش بدون مجوز است. این ناامنی نه تنها به تجربه فردی زنان آسیب میزند، بلکه حس بیاعتمادی و ترس را در جامعه تقویت میکند.
دوم، اعتماد بیجا به افراد ناشناس یکی دیگر از آسیبهای اجتماعی این ماجرا است. تصمیم الهه برای استفاده از یک خودرو که به ظاهر بخشی از سیستم حملونقل شهری بود، به فاجعهای منجر شد که ریشه در اعتماد بیش از حد به ساختارهای به ظاهر آشنا دارد. این موضوع نشاندهنده یک مشکل فرهنگی و اجتماعی است که در آن افراد، بهویژه زنان، ممکن است در موقعیتهای روزمره بدون آگاهی از خطرات، تصمیماتی بگیرند که عواقب سنگینی دارد.
سوم، انگیزههای اقتصادی پشت این حادثه، مانند طمع به یک شیء باارزش، به تأثیر نابرابریهای اقتصادی بر رفتارهای خشونتآمیز اشاره میکند. در جامعهای که شکاف طبقاتی و فشارهای اقتصادی افراد را تحت فشار قرار میدهد، انگیزههای مادی میتواند به جرایم خشونتآمیز منجر شود. در نهایت، پیامدهای این حادثه بر خانواده و جامعه، از جمله احساس فقدان، خشم و بیاعتمادی به نهادهای مسئول، لایهای دیگر از آسیبهای اجتماعی را نشان میدهد. شایعاتی که پس از این واقعه در شبکههای اجتماعی پخش شد، هرچند توسط مقامات رد شد، اما بیانگر نگرانی عمیق جامعه درباره امنیت زنان و آسیبپذیری آنها در برابر خشونت است.
سینمای ایران، بهعنوان رسانهای که توانایی بازنمایی آسیبهای اجتماعی را دارد، در دهههای اخیر به موضوعات مختلفی مانند فقر، نابرابری و خشونت پرداخته است. با این حال، موضوعاتی مانند ناامنی زنان در فضاهای عمومی یا خطرات ناشی از سیستمهای حملونقل غیررسمی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. برای بررسی این که سینمای ایران چگونه به آسیبهای اجتماعی مشابه ماجرای الهه پرداخته، میتوان به چند نمونه از فیلمهای شاخص اشاره کرد. فیلم «خانه دختر» به کارگردانی شهرام شاهحسینی، ساخته شده در سال ۱۳۹۴، یکی از آثاری است که به آسیبهای اجتماعی مرتبط با زنان میپردازد. این فیلم داستان دختری جوان را روایت میکند که درگیر فشارهای اجتماعی و خانوادگی میشود و قربانی محدودیتها و خشونتهای ناشی از ساختارهای سنتی میگردد.
«خانه دختر» با نمایش آسیبپذیری زنان در برابر فشارهای اجتماعی، به طور غیرمستقیم به ناامنیهایی اشاره میکند که زنان در موقعیتهای مختلف با آن مواجهاند. اگرچه این فیلم مستقیماً به فضاهای عمومی یا خطرات حملونقل نمیپردازد، اما با تمرکز بر تجربه یک زن جوان، حس شکنندگی و خطر را منتقل میکند که با ماجرای الهه همخوانی دارد. این فیلم نشان میدهد که چگونه ساختارهای اجتماعی میتوانند زنان را در موقعیتهای آسیبپذیر قرار دهند، موضوعی که در مورد الهه نیز صدق میکند.
فیلم «عصبانی نیستم!» به کارگردانی رضا درمیشیان، ساختهشده در سال ۱۳۹۲، نمونه دیگری است که به آسیبهای اجتماعی مرتبط با نابرابری و فشارهای اقتصادی میپردازد. این فیلم داستان جوانی را روایت میکند که تحت تأثیر فقر، ناامیدی و فشارهای اجتماعی به رفتارهای پرخاشگرانه کشیده میشود. انگیزههای اقتصادی و روانیای که در این فیلم به تصویر کشیده شده، شباهتهایی با عوامل پشت حادثه الهه دارد، جایی که فشارهای اقتصادی و شخصی به خشونت منجر شد. «عصبانی نیستم!» با استفاده از زبانی واقعگرایانه و شخصیتپردازی عمیق، نشان میدهد که چگونه نابرابریهای اجتماعی میتوانند افراد را به سوی رفتارهای مخرب سوق دهند. هرچند این فیلم بهطور خاص به ناامنی زنان در فضاهای عمومی نمیپردازد، اما با کاوش در ریشههای اجتماعی جرم، به عواملی اشاره میکند که میتوانند به حوادثی مانند ماجرای الهه منجر شوند. این فیلم، با نمایش تأثیر فشارهای اجتماعی بر رفتار افراد، به مخاطب هشدار میدهد که آسیبهای اجتماعی چگونه میتواند زنجیرهای از فجایع را به دنبال داشته باشد.
فیلم «لانتوری»، باز هم به کارگردانی رضا درمیشیان و ساختهشده در سال ۱۳۹۴، بهطور خاص به خشونت علیه زنان و پیامدهای آن میپردازد. این فیلم داستان گروهی از جوانان را روایت میکند که درگیر جرایم و روابط بیمارگونه میشوند و به خشونتهایی دست میزنند که زندگی قربانیان را نابود میکند.
«لانتوری» با استفاده از سبک مستندگونه و روایت چندگانه، تأثیرات روانی و اجتماعی خشونت را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه آسیبهای اجتماعی میتوانند به رفتارهای مخرب منجر شوند. اگرچه تمرکز این فیلم بیشتر بر روابط عاطفی و جرایم سازمانیافته است، اما با نمایش خشونت علیه زنان و پیامدهای آن، به موضوعاتی نزدیک به ماجرای الهه اشاره میکند. این فیلم با نشان دادن تأثیرات عاطفی و اجتماعی خشونت بر قربانیان و جامعه، حس همدلی را در مخاطب برمیانگیزد و بهطور غیرمستقیم به ناامنیهای اجتماعیای اشاره میکند که زنان با آن مواجهاند.
فیلم «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی، ساخته شده در سال ۱۳۹۵، نیز به مسائل اجتماعی و اخلاقی مرتبط با خشونت میپردازد. این فیلم داستان زوجی را روایت میکند که پس از یک حادثه خشونتآمیز، با تبعات روانی و اخلاقی آن دستوپنجه نرم میکنند. «فروشنده» با نمایش تأثیر یک حادثه بر زندگی افراد، به آسیبهای اجتماعیای اشاره میکند که فراتر از خود واقعه، خانواده و جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند. اگرچه این فیلم بیشتر بر روابط خانوادگی و مسائل اخلاقی تمرکز دارد، اما با کاوش در پیامدهای روانی و اجتماعی خشونت، به موضوعاتی مرتبط با ماجرای الهه میپردازد. این فیلم نشان میدهد که چگونه یک حادثه میتواند حس امنیت و اعتماد را در افراد و جامعه از بین ببرد، موضوعی که در واکنشهای اجتماعی به ماجرای الهه نیز دیده میشود.
بررسی این فیلمها نشان میدهد که سینمای ایران در پرداختن به آسیبهای اجتماعی مانند خشونت، نابرابری و فشارهای روانی سابقهای قوی دارد، اما به موضوعات خاصی مانند ناامنی زنان در فضاهای عمومی یا خطرات ناشی از سیستمهای حملونقل غیررسمی کمتر توجه کرده است. فیلمهایی مانند «خانه دختر»،«عصبانی نیستم!»، «لانتوری» و «فروشنده» به جنبههای مختلفی از آسیبهای اجتماعی پرداخته است، اما تمرکز آنها بیشتر بر مسائل خانوادگی، روابط عاطفی، یا جرایم سازمانیافته بوده است. ناامنی زنان در فضاهای عمومی، بهویژه در موقعیتهای روزمره مانند استفاده از حملونقل، کمتر در سینمای ایران کاوش شده است. این شکاف نشاندهنده نیاز به توجه بیشتر به این موضوعات است، بهویژه با توجه به حوادثی مانند ماجرای الهه که نگرانیهای گستردهای را در جامعه برانگیختهاند.
آسیبهای اجتماعیای که در ماجرای الهه دیده میشود، از جمله ناامنی زنان، اعتماد بیجا و تأثیر نابرابریهای اقتصادی، موضوعاتی است که سینمای هشدار دهنده میتواند به آنها بپردازد. این نوع سینما، با نمایش واقعیتهای تلخ اجتماعی، میتواند مخاطب را به تأمل درباره علل و پیامدهای این آسیبها وادارد. برای مثال، نمایش حس ناامنی در فضاهای شهری شلوغ میتواند مخاطب را با واقعیتهای پنهان در زندگی روزمره مواجه کند. همچنین، کاوش در انگیزههای اقتصادی پشت جرایم میتواند به مخاطب یادآوری کند که چگونه نابرابریهای اجتماعی به رفتارهای خشونتآمیز منجر میشود. علاوه بر این، نشان دادن تأثیرات عاطفی و اجتماعی چنین حوادثی بر خانواده و جامعه میتواند حس همدلی را در مخاطب برانگیزد و او را به حمایت از قربانیان و پیشگیری از این آسیبها ترغیب کند.
ماجرای الهه حسیننژاد نمونهای از آسیبهای اجتماعیای است که در جامعه ما ریشه دوانده و نیازمند توجه جدی است. سینمای ایران، با وجود دستاوردهایش در بازنمایی مسائل اجتماعی، هنوز در زمینههایی مانند ناامنی زنان در فضاهای عمومی و خطرات روزمرهای که آنها با آن مواجهاند، جای کار دارد. فیلمهایی مانند «خانه دختر»، «عصبانی نیستم!»، «لانتوری»، و «فروشنده» به جنبههای مختلفی از آسیبهای اجتماعی پرداختهاند، اما موضوعات خاصی مانند ناامنی در حملونقل غیررسمی یا خطرات اعتماد بیجا به دیگران، مورد توجه قرار نگرفتهاند. این گزارش دعوتی است به فیلمسازان و نویسندگان تا با نگاهی آسیبشناختی، به این مسائل بپردازند و از قدرت سینما برای آگاهیبخشی و هشدار به جامعه استفاده کنند. چنین آثاری میتواند نهتنها واقعیتهای تلخ اجتماعی را بازتاب دهد، بلکه به گفتوگوهای اجتماعی و اصلاحات ساختاری کمک کنند.
آنچه برای مرحوم الهه حسین نژاد افتاد بیشباهت به فیلم سینمایی «جادهقدیم» نیست. ماجرای الهه حسیننژاد، دختری جوان که قربانی یک حادثه تلخ شد، نشانهای از آسیبهای اجتماعی عمیقی است که در جامعه ما وجود دارد. این واقعه، که در آن یک دختر جوان در یک موقعیت روزمره شهری جان خود را از دست داد، مسائلی مانند ناامنی زنان، اعتماد بیجا به افراد ناشناس، تأثیر نابرابریهای اقتصادی بر رفتارهای خشونتآمیز و پیامدهای عاطفی و اجتماعی چنین حوادثی را برجسته میکند.
از منظر آسیبشناسی اجتماعی، این ماجرا فرصتی است برای بررسی این که چگونه سینمای ایران میتواند این آسیبها را بازتاب دهد و آیا پیش از این به موضوعاتی مشابه پرداخته است یا نه!
آسیبشناسی اجتماعی ماجرای الهه حسیننژاد چند مسئله کلیدی را آشکار میکند. نخست، ناامنی زنان در فضاهای عمومی است. این که یک زن جوان در یکی از پرترددترین نقاط شهر، جایی که به نظر میرسد امنیت کافی وجود دارد، قربانی خشونت میشود، نشاندهنده شکافهای جدی در ساختارهای امنیت عمومی است. زنان، بهویژه در موقعیتهای روزمره مانند استفاده از وسایل حملونقل، اغلب با خطراتی مواجهاند که ناشی از نبود نظارت کافی بر سیستمهای غیررسمی مانند خودروهای مسافرکش بدون مجوز است. این ناامنی نه تنها به تجربه فردی زنان آسیب میزند، بلکه حس بیاعتمادی و ترس را در جامعه تقویت میکند.
دوم، اعتماد بیجا به افراد ناشناس یکی دیگر از آسیبهای اجتماعی این ماجرا است. تصمیم الهه برای استفاده از یک خودرو که به ظاهر بخشی از سیستم حملونقل شهری بود، به فاجعهای منجر شد که ریشه در اعتماد بیش از حد به ساختارهای به ظاهر آشنا دارد. این موضوع نشاندهنده یک مشکل فرهنگی و اجتماعی است که در آن افراد، بهویژه زنان، ممکن است در موقعیتهای روزمره بدون آگاهی از خطرات، تصمیماتی بگیرند که عواقب سنگینی دارد.
سوم، انگیزههای اقتصادی پشت این حادثه، مانند طمع به یک شیء باارزش، به تأثیر نابرابریهای اقتصادی بر رفتارهای خشونتآمیز اشاره میکند. در جامعهای که شکاف طبقاتی و فشارهای اقتصادی افراد را تحت فشار قرار میدهد، انگیزههای مادی میتواند به جرایم خشونتآمیز منجر شود. در نهایت، پیامدهای این حادثه بر خانواده و جامعه، از جمله احساس فقدان، خشم و بیاعتمادی به نهادهای مسئول، لایهای دیگر از آسیبهای اجتماعی را نشان میدهد. شایعاتی که پس از این واقعه در شبکههای اجتماعی پخش شد، هرچند توسط مقامات رد شد، اما بیانگر نگرانی عمیق جامعه درباره امنیت زنان و آسیبپذیری آنها در برابر خشونت است.
سینمای ایران، بهعنوان رسانهای که توانایی بازنمایی آسیبهای اجتماعی را دارد، در دهههای اخیر به موضوعات مختلفی مانند فقر، نابرابری و خشونت پرداخته است. با این حال، موضوعاتی مانند ناامنی زنان در فضاهای عمومی یا خطرات ناشی از سیستمهای حملونقل غیررسمی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. برای بررسی این که سینمای ایران چگونه به آسیبهای اجتماعی مشابه ماجرای الهه پرداخته، میتوان به چند نمونه از فیلمهای شاخص اشاره کرد. فیلم «خانه دختر» به کارگردانی شهرام شاهحسینی، ساخته شده در سال ۱۳۹۴، یکی از آثاری است که به آسیبهای اجتماعی مرتبط با زنان میپردازد. این فیلم داستان دختری جوان را روایت میکند که درگیر فشارهای اجتماعی و خانوادگی میشود و قربانی محدودیتها و خشونتهای ناشی از ساختارهای سنتی میگردد.
«خانه دختر» با نمایش آسیبپذیری زنان در برابر فشارهای اجتماعی، به طور غیرمستقیم به ناامنیهایی اشاره میکند که زنان در موقعیتهای مختلف با آن مواجهاند. اگرچه این فیلم مستقیماً به فضاهای عمومی یا خطرات حملونقل نمیپردازد، اما با تمرکز بر تجربه یک زن جوان، حس شکنندگی و خطر را منتقل میکند که با ماجرای الهه همخوانی دارد. این فیلم نشان میدهد که چگونه ساختارهای اجتماعی میتوانند زنان را در موقعیتهای آسیبپذیر قرار دهند، موضوعی که در مورد الهه نیز صدق میکند.
فیلم «عصبانی نیستم!» به کارگردانی رضا درمیشیان، ساختهشده در سال ۱۳۹۲، نمونه دیگری است که به آسیبهای اجتماعی مرتبط با نابرابری و فشارهای اقتصادی میپردازد. این فیلم داستان جوانی را روایت میکند که تحت تأثیر فقر، ناامیدی و فشارهای اجتماعی به رفتارهای پرخاشگرانه کشیده میشود. انگیزههای اقتصادی و روانیای که در این فیلم به تصویر کشیده شده، شباهتهایی با عوامل پشت حادثه الهه دارد، جایی که فشارهای اقتصادی و شخصی به خشونت منجر شد. «عصبانی نیستم!» با استفاده از زبانی واقعگرایانه و شخصیتپردازی عمیق، نشان میدهد که چگونه نابرابریهای اجتماعی میتوانند افراد را به سوی رفتارهای مخرب سوق دهند. هرچند این فیلم بهطور خاص به ناامنی زنان در فضاهای عمومی نمیپردازد، اما با کاوش در ریشههای اجتماعی جرم، به عواملی اشاره میکند که میتوانند به حوادثی مانند ماجرای الهه منجر شوند. این فیلم، با نمایش تأثیر فشارهای اجتماعی بر رفتار افراد، به مخاطب هشدار میدهد که آسیبهای اجتماعی چگونه میتواند زنجیرهای از فجایع را به دنبال داشته باشد.
فیلم «لانتوری»، باز هم به کارگردانی رضا درمیشیان و ساختهشده در سال ۱۳۹۴، بهطور خاص به خشونت علیه زنان و پیامدهای آن میپردازد. این فیلم داستان گروهی از جوانان را روایت میکند که درگیر جرایم و روابط بیمارگونه میشوند و به خشونتهایی دست میزنند که زندگی قربانیان را نابود میکند.
«لانتوری» با استفاده از سبک مستندگونه و روایت چندگانه، تأثیرات روانی و اجتماعی خشونت را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه آسیبهای اجتماعی میتوانند به رفتارهای مخرب منجر شوند. اگرچه تمرکز این فیلم بیشتر بر روابط عاطفی و جرایم سازمانیافته است، اما با نمایش خشونت علیه زنان و پیامدهای آن، به موضوعاتی نزدیک به ماجرای الهه اشاره میکند. این فیلم با نشان دادن تأثیرات عاطفی و اجتماعی خشونت بر قربانیان و جامعه، حس همدلی را در مخاطب برمیانگیزد و بهطور غیرمستقیم به ناامنیهای اجتماعیای اشاره میکند که زنان با آن مواجهاند.
فیلم «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی، ساخته شده در سال ۱۳۹۵، نیز به مسائل اجتماعی و اخلاقی مرتبط با خشونت میپردازد. این فیلم داستان زوجی را روایت میکند که پس از یک حادثه خشونتآمیز، با تبعات روانی و اخلاقی آن دستوپنجه نرم میکنند. «فروشنده» با نمایش تأثیر یک حادثه بر زندگی افراد، به آسیبهای اجتماعیای اشاره میکند که فراتر از خود واقعه، خانواده و جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند. اگرچه این فیلم بیشتر بر روابط خانوادگی و مسائل اخلاقی تمرکز دارد، اما با کاوش در پیامدهای روانی و اجتماعی خشونت، به موضوعاتی مرتبط با ماجرای الهه میپردازد. این فیلم نشان میدهد که چگونه یک حادثه میتواند حس امنیت و اعتماد را در افراد و جامعه از بین ببرد، موضوعی که در واکنشهای اجتماعی به ماجرای الهه نیز دیده میشود.
بررسی این فیلمها نشان میدهد که سینمای ایران در پرداختن به آسیبهای اجتماعی مانند خشونت، نابرابری و فشارهای روانی سابقهای قوی دارد، اما به موضوعات خاصی مانند ناامنی زنان در فضاهای عمومی یا خطرات ناشی از سیستمهای حملونقل غیررسمی کمتر توجه کرده است. فیلمهایی مانند «خانه دختر»،«عصبانی نیستم!»، «لانتوری» و «فروشنده» به جنبههای مختلفی از آسیبهای اجتماعی پرداخته است، اما تمرکز آنها بیشتر بر مسائل خانوادگی، روابط عاطفی، یا جرایم سازمانیافته بوده است. ناامنی زنان در فضاهای عمومی، بهویژه در موقعیتهای روزمره مانند استفاده از حملونقل، کمتر در سینمای ایران کاوش شده است. این شکاف نشاندهنده نیاز به توجه بیشتر به این موضوعات است، بهویژه با توجه به حوادثی مانند ماجرای الهه که نگرانیهای گستردهای را در جامعه برانگیختهاند.
آسیبهای اجتماعیای که در ماجرای الهه دیده میشود، از جمله ناامنی زنان، اعتماد بیجا و تأثیر نابرابریهای اقتصادی، موضوعاتی است که سینمای هشدار دهنده میتواند به آنها بپردازد. این نوع سینما، با نمایش واقعیتهای تلخ اجتماعی، میتواند مخاطب را به تأمل درباره علل و پیامدهای این آسیبها وادارد. برای مثال، نمایش حس ناامنی در فضاهای شهری شلوغ میتواند مخاطب را با واقعیتهای پنهان در زندگی روزمره مواجه کند. همچنین، کاوش در انگیزههای اقتصادی پشت جرایم میتواند به مخاطب یادآوری کند که چگونه نابرابریهای اجتماعی به رفتارهای خشونتآمیز منجر میشود. علاوه بر این، نشان دادن تأثیرات عاطفی و اجتماعی چنین حوادثی بر خانواده و جامعه میتواند حس همدلی را در مخاطب برانگیزد و او را به حمایت از قربانیان و پیشگیری از این آسیبها ترغیب کند.
ماجرای الهه حسیننژاد نمونهای از آسیبهای اجتماعیای است که در جامعه ما ریشه دوانده و نیازمند توجه جدی است. سینمای ایران، با وجود دستاوردهایش در بازنمایی مسائل اجتماعی، هنوز در زمینههایی مانند ناامنی زنان در فضاهای عمومی و خطرات روزمرهای که آنها با آن مواجهاند، جای کار دارد. فیلمهایی مانند «خانه دختر»، «عصبانی نیستم!»، «لانتوری»، و «فروشنده» به جنبههای مختلفی از آسیبهای اجتماعی پرداختهاند، اما موضوعات خاصی مانند ناامنی در حملونقل غیررسمی یا خطرات اعتماد بیجا به دیگران، مورد توجه قرار نگرفتهاند. این گزارش دعوتی است به فیلمسازان و نویسندگان تا با نگاهی آسیبشناختی، به این مسائل بپردازند و از قدرت سینما برای آگاهیبخشی و هشدار به جامعه استفاده کنند. چنین آثاری میتواند نهتنها واقعیتهای تلخ اجتماعی را بازتاب دهد، بلکه به گفتوگوهای اجتماعی و اصلاحات ساختاری کمک کنند.
علی کلانتری -منتــقد