فیلم «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی، که هم اکنون در سینماهای سراسر کشور در حال اکران است، اثری است که با وجود بهرهمندی از بودجه کلان نهادهای عمومی نظیر سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی، نه تنها نتوانسته انتظارات مخاطبان را برآورده کند، بلکه به یکی از بزرگترین ناکامیهای سینمای ایران در سال 1404 تبدیل شده است.
این فیلم که بازسازی ساعات پایانی زندگی طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی، دو تن از محکومان قیام پانزده خرداد 1342 است، در ارائه یک روایت منسجم، دراماتیک و تأثیرگذار به شدت ناکام مانده و به جای یک اثر سینمایی، به تجربهای خسته کننده و گزارش محور تبدیل شده که مخاطب را نه تنها به خود جذب نمیکند، بلکه او را از سالن سینما فراری میدهد. فروش ناچیز فیلم، که در 19 روز اکران تا 16 خرداد 1404 در 65 سالن سینما تنها حدود 68 میلیون تومان و کمتر از 1200 بلیت فروخته، گواهی بر این مدعاست که «صبح اعدام» در گیشه و در جلب نظر مخاطب عام و خاص به طور کامل شکست خورده است.
بزرگترین نقطه ضعف «صبح اعدام» در کارگردانی بهروز افخمی نهفته است که به نظر میرسد از دوران اوج خود در دهههای گذشته فاصلهای نجومی گرفته است.
افخمی، که زمانی با آثاری چون «عروس» و «شوکران» توانایی خود را در خلق درامهای جذاب و خوش ساخت نشان داده بود، در این فیلم به ورطهای از انتخابهای غیرضروری و خودنمایانه سقوط کرده است. تصمیم به ساخت فیلم به صورت سیاه و سفید، که به گفته او به دلیل حال و هوای شخصی و حدیث نفس بوده، نه تنها به اثر عمق یا جذابیت بصری نبخشیده، بلکه به عاملی برای فاصله گرفتن مخاطب از داستان تبدیل شده است. این انتخاب، که شاید در نظر کارگردان قرار بود حس نوستالژیک یا مستندگونهای به فیلم بدهد، در عمل به یک ترفند بیمعنا و فاقد توجیه داستانی یا زیباییشناختی بدل شده است. تصاویر سیاهوسفید، به دلیل نورپردازی ضعیف و کادربندیهای بیهدف، نه تنها فضای دهه 40 را بازسازی نکرده، بلکه حسی سرد، بیروح و ملالآور به کل اثر تزریق کرده است.
افخمی در استفاده از این سبک بصری نتوانسته تعادلی میان فرم و محتوا ایجاد کند و نتیجه، فیلمی است که از نظر بصری خسته کننده و از نظر احساسی بیتأثیر است.
علاوه بر این، کارگردانی افخمی در هدایت بازیگران نیز به شدت ناامید کننده است. اگرچه بازیگرانی چون ارسطو خوشرزم و مسعود شریف در نقشهای حاج اسماعیل رضایی و طیب حاجرضایی تلاش کردهاند تا حضوری قابل قبول داشته باشند، اما کارگردانی ضعیف افخمی این تلاشها را بیثمر کرده است.
بازیگران در صحنههایی که باید احساسات عمیق یا تضادهای درونی شخصیتها را به نمایش بگذارند، به دلیل فقدان جهتگیری مشخص از سوی کارگردان، سردرگم و تک بعدی به نظر میرسند. به عنوان مثال، در صحنههای گفتوگوهای شخصیتها در ساعات پایانی زندگیشان، که باید اوج دراماتیک فیلم باشد، بازیگران صرفاً دیالوگهایی را ادا میکنند که فاقد وزن احساسی یا دراماتیک است. این ناکامی نه به بازیگران، بلکه به ناتوانی افخمی در خلق فضایی باورپذیر و هدایت دقیق بازیگران بازمیگردد. او که زمانی به دلیل مهارت در کارگردانی بازیگران تحسین میشد، در «صبح اعدام» به نظر میرسد هیچ برنامه مشخصی برای استخراج پتانسیل بازیگرانش نداشته و نتیجه، اجراهایی است که در بهترین حالت بیرمق و در بدترین حالت تصنعی به نظر میرسند.
فیلمنامه «صبح اعدام» نیز یکی دیگر از نقاط ضعف اصلی فیلم است که به خودی خود، گواهی بر ناتوانی افخمی در تبدیل یک ایده تاریخی به اثری دراماتیک است. افخمی که خود نویسنده فیلمنامه است، به جای خلق یک داستان منسجم و تأثیرگذار، به بازسازی گزارشگونهای از اسناد تاریخی بسنده کرده است. این رویکرد، که به گفته او مبتنی بر گزارشهای روزنامههای کیهان و اطلاعات آن زمان است، فیلم را به اثری تبدیل کرده که بیش از آنکه یک تجربه سینمایی باشد، شبیه به یک پادکست طولانی و کسل کننده است. استفاده بیش از حد از گفتار متن، به ویژه با صدای یک راوی زن که به طور مداوم اطلاعات تاریخی و توضیحات غیرضروری را به مخاطب تحمیل میکند، نه تنها به روایت لطمه زده، بلکه هرگونه امکان همذاتپنداری با شخصیتها را از بین برده است. این گفتار متن، که گاه به نظر میرسد جایگزین کارگردانی و فیلمنامه شده، فیلم را به یک گزارش مصور تقلیل داده و مخاطب را از تجربه یک داستان سینمایی محروم کرده است.
فیلمنامه فاقد هرگونه قوس دراماتیک است و به جای پرداخت شخصیتها و پیشبرد داستان از طریق کنش و دیالوگ، به توضیحات روایی متکی است که به سرعت برای مخاطب ملالآور میشود. یکی از انتقادات اساسی به «صبح اعدام» هدر رفت بودجه عمومی در تولید این اثر است. در شرایطی که سینمای ایران با مشکلات مالی متعددی دستوپنجه نرم میکند و بسیاری از فیلمسازان مستقل برای تأمین بودجه آثارشان با دشواریهای فراوان مواجه هستند، اختصاص بودجه کلان نهادهایی چون سوره و فارابی به فیلمی که نتیجهای جز شکست تجاری و هنری نداشته، پرسشهای جدی را درباره مدیریت منابع سینمایی کشور مطرح میکند.
فروش 68 میلیون تومانی فیلم در 19 روز اکران، آن هم در 65 سالن سینما، نه تنها یک فاجعه گیشهای است، بلکه نشاندهنده بیتوجهی سازندگان به نیازها و سلیقه مخاطب است. این رقم ناچیز، که حتی هزینههای تبلیغاتی فیلم را پوشش نمیدهد، گواهی بر این است که «صبح اعدام» نه تنها در جذب مخاطب عام ناکام بوده، بلکه حتی نتوانسته توجه مخاطبان خاص یا علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران را جلب کند. این شکست، در کنار سابقه افخمی در هدر دادن سوژههای ناب (مانند فیلم «فرزند صبح» که با موضوع زندگی امام خمینی به اثری جنجالی و ناتمام تبدیل شد)، نشان دهنده بیمسئولیتی او در قبال منابع عمومی و اعتماد نهادهای سینمایی است.
ساختار روایی «صبح اعدام» نیز به شدت معیوب است. فیلم که قرار بود ساعات پایانی زندگی دو شخصیت تاریخی را به شکلی تأثیرگذار به تصویر بکشد، در عمل به مجموعهای از صحنههای پراکنده و بیارتباط تبدیل شده که هیچ انسجام روایی یا احساسی را به مخاطب منتقل نمیکند.
افخمی در تلاش برای ایجاد یک فضای مستندگونه، از المانهایی چون نریشن، تصاویر آرشیوی و دیالوگهای مبتنی بر اسناد استفاده کرده، اما این عناصر به جای تقویت روایت، به عاملی برای گسست آن تبدیل شدهاند. فقدان یک خط داستانی مشخص و عدم تمرکز بر شخصیتپردازی، فیلم را به اثری تبدیل کرده که نهتنها مخاطب را درگیر نمیکند، بلکه او را در میان انبوهی از اطلاعات تاریخی بیربط و بدون پردازش رها میکند. این پراکندگی روایی، در کنار ریتم کند و ملالآور فیلم، تجربه تماشای «صبح اعدام» را به یک آزمون صبر برای مخاطب تبدیل کرده است.
موسیقی و صداگذاری فیلم نیز نتوانسته کمکی به بهبود این اثر کند. موسیقی مرموز و متافیزیکی که افخمی به آن اشاره کرده، نهتنها به خلق فضای موردنظر او کمک نکرده، بلکه در بسیاری از صحنهها به دلیل عدم هماهنگی با تصاویر، حس تصنعی و اغراقشدهای به فیلم داده است. صداگذاری نیز، بهویژه در صحنههای گفتوگو، ضعیف و غیرحرفهای است و در برخی موارد، دیالوگها به سختی قابل شنیدن هستند. این مشکلات فنی، که در فیلمی با بودجه کلان غیرقابل توجیه است، به تجربه کلی مخاطب لطمه زده و نشاندهنده بیتوجهی افخمی به جزئیات فنی است.
«صبح اعدام» نمونهای بارز از ناکامی یک فیلمساز با تجربه در استفاده از منابع و فرصتهای در دسترس است. بهروز افخمی، که روزگاری به عنوان یکی از کارگردانان برجسته سینمای ایران شناخته میشد، در این فیلم نشان داده که دیگر توانایی خلق آثار ماندگار یا حتی سرگرمکننده را ندارد. کارگردانی ضعیف، فیلمنامه ناکارآمد، ساختار روایی معیوب و هدررفت بودجه عمومی، همگی دست به دست هم دادهاند تا «صبح اعدام» به یکی از ضعیفترین آثار سینمایی سال تبدیل شود. فروش ناچیز فیلم و استقبال سرد مخاطبان ، گواهی بر این است که این اثر نهتنها نتوانسته به عنوان یک فیلم تاریخی-سیاسی تأثیرگذار عمل کند، بلکه به مثابه هدررفت منابع و فرصتی برای سینمای ایران است.
در شرایطی که سینمای کشور به آثاری نیاز دارد که بتوانند مخاطب را به سالنها بازگردانند و اعتماد او را جلب کنند، «صبح اعدام» نمونهای از آن چیزی است که سینمای ایران نباید باشد: «اثری پرهزینه، بیهدف و فاقد هرگونه جذابیت سینمایی.»
این فیلم که بازسازی ساعات پایانی زندگی طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی، دو تن از محکومان قیام پانزده خرداد 1342 است، در ارائه یک روایت منسجم، دراماتیک و تأثیرگذار به شدت ناکام مانده و به جای یک اثر سینمایی، به تجربهای خسته کننده و گزارش محور تبدیل شده که مخاطب را نه تنها به خود جذب نمیکند، بلکه او را از سالن سینما فراری میدهد. فروش ناچیز فیلم، که در 19 روز اکران تا 16 خرداد 1404 در 65 سالن سینما تنها حدود 68 میلیون تومان و کمتر از 1200 بلیت فروخته، گواهی بر این مدعاست که «صبح اعدام» در گیشه و در جلب نظر مخاطب عام و خاص به طور کامل شکست خورده است.
بزرگترین نقطه ضعف «صبح اعدام» در کارگردانی بهروز افخمی نهفته است که به نظر میرسد از دوران اوج خود در دهههای گذشته فاصلهای نجومی گرفته است.
افخمی، که زمانی با آثاری چون «عروس» و «شوکران» توانایی خود را در خلق درامهای جذاب و خوش ساخت نشان داده بود، در این فیلم به ورطهای از انتخابهای غیرضروری و خودنمایانه سقوط کرده است. تصمیم به ساخت فیلم به صورت سیاه و سفید، که به گفته او به دلیل حال و هوای شخصی و حدیث نفس بوده، نه تنها به اثر عمق یا جذابیت بصری نبخشیده، بلکه به عاملی برای فاصله گرفتن مخاطب از داستان تبدیل شده است. این انتخاب، که شاید در نظر کارگردان قرار بود حس نوستالژیک یا مستندگونهای به فیلم بدهد، در عمل به یک ترفند بیمعنا و فاقد توجیه داستانی یا زیباییشناختی بدل شده است. تصاویر سیاهوسفید، به دلیل نورپردازی ضعیف و کادربندیهای بیهدف، نه تنها فضای دهه 40 را بازسازی نکرده، بلکه حسی سرد، بیروح و ملالآور به کل اثر تزریق کرده است.
افخمی در استفاده از این سبک بصری نتوانسته تعادلی میان فرم و محتوا ایجاد کند و نتیجه، فیلمی است که از نظر بصری خسته کننده و از نظر احساسی بیتأثیر است.
علاوه بر این، کارگردانی افخمی در هدایت بازیگران نیز به شدت ناامید کننده است. اگرچه بازیگرانی چون ارسطو خوشرزم و مسعود شریف در نقشهای حاج اسماعیل رضایی و طیب حاجرضایی تلاش کردهاند تا حضوری قابل قبول داشته باشند، اما کارگردانی ضعیف افخمی این تلاشها را بیثمر کرده است.
بازیگران در صحنههایی که باید احساسات عمیق یا تضادهای درونی شخصیتها را به نمایش بگذارند، به دلیل فقدان جهتگیری مشخص از سوی کارگردان، سردرگم و تک بعدی به نظر میرسند. به عنوان مثال، در صحنههای گفتوگوهای شخصیتها در ساعات پایانی زندگیشان، که باید اوج دراماتیک فیلم باشد، بازیگران صرفاً دیالوگهایی را ادا میکنند که فاقد وزن احساسی یا دراماتیک است. این ناکامی نه به بازیگران، بلکه به ناتوانی افخمی در خلق فضایی باورپذیر و هدایت دقیق بازیگران بازمیگردد. او که زمانی به دلیل مهارت در کارگردانی بازیگران تحسین میشد، در «صبح اعدام» به نظر میرسد هیچ برنامه مشخصی برای استخراج پتانسیل بازیگرانش نداشته و نتیجه، اجراهایی است که در بهترین حالت بیرمق و در بدترین حالت تصنعی به نظر میرسند.
فیلمنامه «صبح اعدام» نیز یکی دیگر از نقاط ضعف اصلی فیلم است که به خودی خود، گواهی بر ناتوانی افخمی در تبدیل یک ایده تاریخی به اثری دراماتیک است. افخمی که خود نویسنده فیلمنامه است، به جای خلق یک داستان منسجم و تأثیرگذار، به بازسازی گزارشگونهای از اسناد تاریخی بسنده کرده است. این رویکرد، که به گفته او مبتنی بر گزارشهای روزنامههای کیهان و اطلاعات آن زمان است، فیلم را به اثری تبدیل کرده که بیش از آنکه یک تجربه سینمایی باشد، شبیه به یک پادکست طولانی و کسل کننده است. استفاده بیش از حد از گفتار متن، به ویژه با صدای یک راوی زن که به طور مداوم اطلاعات تاریخی و توضیحات غیرضروری را به مخاطب تحمیل میکند، نه تنها به روایت لطمه زده، بلکه هرگونه امکان همذاتپنداری با شخصیتها را از بین برده است. این گفتار متن، که گاه به نظر میرسد جایگزین کارگردانی و فیلمنامه شده، فیلم را به یک گزارش مصور تقلیل داده و مخاطب را از تجربه یک داستان سینمایی محروم کرده است.
فیلمنامه فاقد هرگونه قوس دراماتیک است و به جای پرداخت شخصیتها و پیشبرد داستان از طریق کنش و دیالوگ، به توضیحات روایی متکی است که به سرعت برای مخاطب ملالآور میشود. یکی از انتقادات اساسی به «صبح اعدام» هدر رفت بودجه عمومی در تولید این اثر است. در شرایطی که سینمای ایران با مشکلات مالی متعددی دستوپنجه نرم میکند و بسیاری از فیلمسازان مستقل برای تأمین بودجه آثارشان با دشواریهای فراوان مواجه هستند، اختصاص بودجه کلان نهادهایی چون سوره و فارابی به فیلمی که نتیجهای جز شکست تجاری و هنری نداشته، پرسشهای جدی را درباره مدیریت منابع سینمایی کشور مطرح میکند.
فروش 68 میلیون تومانی فیلم در 19 روز اکران، آن هم در 65 سالن سینما، نه تنها یک فاجعه گیشهای است، بلکه نشاندهنده بیتوجهی سازندگان به نیازها و سلیقه مخاطب است. این رقم ناچیز، که حتی هزینههای تبلیغاتی فیلم را پوشش نمیدهد، گواهی بر این است که «صبح اعدام» نه تنها در جذب مخاطب عام ناکام بوده، بلکه حتی نتوانسته توجه مخاطبان خاص یا علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران را جلب کند. این شکست، در کنار سابقه افخمی در هدر دادن سوژههای ناب (مانند فیلم «فرزند صبح» که با موضوع زندگی امام خمینی به اثری جنجالی و ناتمام تبدیل شد)، نشان دهنده بیمسئولیتی او در قبال منابع عمومی و اعتماد نهادهای سینمایی است.
ساختار روایی «صبح اعدام» نیز به شدت معیوب است. فیلم که قرار بود ساعات پایانی زندگی دو شخصیت تاریخی را به شکلی تأثیرگذار به تصویر بکشد، در عمل به مجموعهای از صحنههای پراکنده و بیارتباط تبدیل شده که هیچ انسجام روایی یا احساسی را به مخاطب منتقل نمیکند.
افخمی در تلاش برای ایجاد یک فضای مستندگونه، از المانهایی چون نریشن، تصاویر آرشیوی و دیالوگهای مبتنی بر اسناد استفاده کرده، اما این عناصر به جای تقویت روایت، به عاملی برای گسست آن تبدیل شدهاند. فقدان یک خط داستانی مشخص و عدم تمرکز بر شخصیتپردازی، فیلم را به اثری تبدیل کرده که نهتنها مخاطب را درگیر نمیکند، بلکه او را در میان انبوهی از اطلاعات تاریخی بیربط و بدون پردازش رها میکند. این پراکندگی روایی، در کنار ریتم کند و ملالآور فیلم، تجربه تماشای «صبح اعدام» را به یک آزمون صبر برای مخاطب تبدیل کرده است.
موسیقی و صداگذاری فیلم نیز نتوانسته کمکی به بهبود این اثر کند. موسیقی مرموز و متافیزیکی که افخمی به آن اشاره کرده، نهتنها به خلق فضای موردنظر او کمک نکرده، بلکه در بسیاری از صحنهها به دلیل عدم هماهنگی با تصاویر، حس تصنعی و اغراقشدهای به فیلم داده است. صداگذاری نیز، بهویژه در صحنههای گفتوگو، ضعیف و غیرحرفهای است و در برخی موارد، دیالوگها به سختی قابل شنیدن هستند. این مشکلات فنی، که در فیلمی با بودجه کلان غیرقابل توجیه است، به تجربه کلی مخاطب لطمه زده و نشاندهنده بیتوجهی افخمی به جزئیات فنی است.
«صبح اعدام» نمونهای بارز از ناکامی یک فیلمساز با تجربه در استفاده از منابع و فرصتهای در دسترس است. بهروز افخمی، که روزگاری به عنوان یکی از کارگردانان برجسته سینمای ایران شناخته میشد، در این فیلم نشان داده که دیگر توانایی خلق آثار ماندگار یا حتی سرگرمکننده را ندارد. کارگردانی ضعیف، فیلمنامه ناکارآمد، ساختار روایی معیوب و هدررفت بودجه عمومی، همگی دست به دست هم دادهاند تا «صبح اعدام» به یکی از ضعیفترین آثار سینمایی سال تبدیل شود. فروش ناچیز فیلم و استقبال سرد مخاطبان ، گواهی بر این است که این اثر نهتنها نتوانسته به عنوان یک فیلم تاریخی-سیاسی تأثیرگذار عمل کند، بلکه به مثابه هدررفت منابع و فرصتی برای سینمای ایران است.
در شرایطی که سینمای کشور به آثاری نیاز دارد که بتوانند مخاطب را به سالنها بازگردانند و اعتماد او را جلب کنند، «صبح اعدام» نمونهای از آن چیزی است که سینمای ایران نباید باشد: «اثری پرهزینه، بیهدف و فاقد هرگونه جذابیت سینمایی.»
علی کلانتری - منتــقد