چقدر آسان است که انسان بخواهد خود را از عزیز عزت به حضیض ذلت برساند و شگفتا که در این مرحله خود را دارای منزلت و جایگاه بپندارد.
شاید بتوان به واقعه کربلا و عاشورا تشبیه کرد که چگونه فردی چون شمر که از سپاهیان حضرت علی (ع) بود و بنابر گواه تاریخ بارها در جنگ مجروح هم شده بود، آنگونه مقابل فرزند امیرمؤمنان بایستد و جنایتی را مرتکب شود که در تاریخ ثبت است. و در گوشهای دیگر از واقعه کربلا و عاشورا فردی را میبینیم به نام حربن یزید ریاحی که فرمانده سپاه ابن زیاد است و قرار است تا با امام حسین (ع) و یارانش بجنگد و همه آنها را به شهادت برساند.
تفاوت این دو شخصیت در چیست؟ چه عواملی باعث میشود تا دو نفر در یک برهه از تاریخ و زمان خاص، اینگونه تغییر کنند؟
هر دو از فرماندهان لشگر ابن زیاد بودند، اما یکی شد حر که نامش به نیکی یاد میشود و دیگر شد شمر که همواره نفرین است که روانه او میشود.
قدر مسلم، بصیرت، تقوا و آگاهی عوامل اصلی برای آن است تا یک تن بتواند خود را از خطرات و وسوسههای شیطان دور کند.
میرحسین موسوی که زمانی نخست وزیر بود، با بی تقوایی و بی بصیرتی که از خود نشان داد ماهها کشور را دچار بحران کرد، بحرانی که با ادعای دروغ تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ به کشور تحمیل شد و با وجود صبوری مردم و مسئولین از مواضع اشتباه و غلط خود کوتاه نیامد. چنین فردی زمانی در میان مردم جایگاهی داشت و از او به نیکی یاد میکردند اما همه آنچه که در سال ۸۸ تاکنون از او و برخی هوادارانش سر زده مردم را نسبت به او حامیانشان بد بین کرده و آن دیدگاه پیشین وجود ندارد.
او که در زمان نخست وزیری هم بدون حاشیه و دردسر نبود، اما با این وجود در میان مردم از احترام برخوردار بود، در وقایع فتنه ۸۸ میتوانست حر باشد و از اشتباهات خود باز گردد و اعلام برائت کند.
مردم در انتخابات ۸۸ رئیس جمهور خود را انتخاب کرده بودند و ادعای تقلب بدون اسناد و مدارک، فتنهای بود که از سوی میر حسین موسوی مطرح شد. انتخاب مردم درست یا نادرست،اما عین دموکراسی بود،مردم رأی داده بودند و پذیرفتن شکست برای میر حسین موسوی میتوانست او را برای دوره بعد آماده کند اما او خود را سوزاند.
اکنون نیز پس از گذشت سالها از آن دوران و با وجودی که او به همراه همسرش در حراست و حفاظت کامل قرار داشتند و از همه مزایای یک زندگی مرفه نیز برخوردار هستند، آن هم با وجود همه جرایمی که مرتکب شده است، دست به اقدامی میزند که حتی دشمنان و غیر ایرانیها هم چنین اعتقادی ندارند و باور دارند که ایران با مدافعان حرم خود توانست خطر بزرگی را از شر ایران اسلامی، منطقه و کشورهای پیرامونی نجات دهد اما میر حسین موسوی بجای حمایت، قدردانی و دفاع از خونهای ریخته شده در راه دفاع از حریم و حرم،به تخطئه و تخریب شخصیتی چون سردار شهید همدانی میپردازد.
پلیدی قصد چنگ انداختن به چهره آفتاب را دارد غافل از این که آفتاب را نمیتوان با چنگهای شیطانی خاموش کرد.
آیا برای فردی چون میرحسین موسوی داعش عزیز است یا مدافعان حرم؟!
داعش گروهی تروریستی با تفکرات افراطگرایانه مذهبی و دست پرورده مثلث شیطانی غربی عبری عربی است که برای نابودی انقلاب اسلامی تأسیس شد.
حمایت از داعش و بی انصافی به مدافعان حرم آن هم شهید همدانی چیزی جز همفکری و همراهی با تفکر داعش نیست، داعشی که اگر قدرت میگرفت و میتوانست سوریه و عراق اشغال کند و به ایران برسد، میر حسین موسوی و تفکرات او اکنون مجال عرض اندام نداشت و شاید هم دست در دست داعشیها، همچون منافقین خیانت به ایران اسلامی و مردم را تکمیل میکرد و با تروریستهای داعش همراه میشد؟!
پس از آن اظهار نظری که آقای میر حسین موسوی مطرح کرده، چه تفاوتی بین داعش و او وجود دارد؟!
نویسنده: محمد صفری
شاید بتوان به واقعه کربلا و عاشورا تشبیه کرد که چگونه فردی چون شمر که از سپاهیان حضرت علی (ع) بود و بنابر گواه تاریخ بارها در جنگ مجروح هم شده بود، آنگونه مقابل فرزند امیرمؤمنان بایستد و جنایتی را مرتکب شود که در تاریخ ثبت است. و در گوشهای دیگر از واقعه کربلا و عاشورا فردی را میبینیم به نام حربن یزید ریاحی که فرمانده سپاه ابن زیاد است و قرار است تا با امام حسین (ع) و یارانش بجنگد و همه آنها را به شهادت برساند.
تفاوت این دو شخصیت در چیست؟ چه عواملی باعث میشود تا دو نفر در یک برهه از تاریخ و زمان خاص، اینگونه تغییر کنند؟
هر دو از فرماندهان لشگر ابن زیاد بودند، اما یکی شد حر که نامش به نیکی یاد میشود و دیگر شد شمر که همواره نفرین است که روانه او میشود.
قدر مسلم، بصیرت، تقوا و آگاهی عوامل اصلی برای آن است تا یک تن بتواند خود را از خطرات و وسوسههای شیطان دور کند.
میرحسین موسوی که زمانی نخست وزیر بود، با بی تقوایی و بی بصیرتی که از خود نشان داد ماهها کشور را دچار بحران کرد، بحرانی که با ادعای دروغ تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ به کشور تحمیل شد و با وجود صبوری مردم و مسئولین از مواضع اشتباه و غلط خود کوتاه نیامد. چنین فردی زمانی در میان مردم جایگاهی داشت و از او به نیکی یاد میکردند اما همه آنچه که در سال ۸۸ تاکنون از او و برخی هوادارانش سر زده مردم را نسبت به او حامیانشان بد بین کرده و آن دیدگاه پیشین وجود ندارد.
او که در زمان نخست وزیری هم بدون حاشیه و دردسر نبود، اما با این وجود در میان مردم از احترام برخوردار بود، در وقایع فتنه ۸۸ میتوانست حر باشد و از اشتباهات خود باز گردد و اعلام برائت کند.
مردم در انتخابات ۸۸ رئیس جمهور خود را انتخاب کرده بودند و ادعای تقلب بدون اسناد و مدارک، فتنهای بود که از سوی میر حسین موسوی مطرح شد. انتخاب مردم درست یا نادرست،اما عین دموکراسی بود،مردم رأی داده بودند و پذیرفتن شکست برای میر حسین موسوی میتوانست او را برای دوره بعد آماده کند اما او خود را سوزاند.
اکنون نیز پس از گذشت سالها از آن دوران و با وجودی که او به همراه همسرش در حراست و حفاظت کامل قرار داشتند و از همه مزایای یک زندگی مرفه نیز برخوردار هستند، آن هم با وجود همه جرایمی که مرتکب شده است، دست به اقدامی میزند که حتی دشمنان و غیر ایرانیها هم چنین اعتقادی ندارند و باور دارند که ایران با مدافعان حرم خود توانست خطر بزرگی را از شر ایران اسلامی، منطقه و کشورهای پیرامونی نجات دهد اما میر حسین موسوی بجای حمایت، قدردانی و دفاع از خونهای ریخته شده در راه دفاع از حریم و حرم،به تخطئه و تخریب شخصیتی چون سردار شهید همدانی میپردازد.
پلیدی قصد چنگ انداختن به چهره آفتاب را دارد غافل از این که آفتاب را نمیتوان با چنگهای شیطانی خاموش کرد.
آیا برای فردی چون میرحسین موسوی داعش عزیز است یا مدافعان حرم؟!
داعش گروهی تروریستی با تفکرات افراطگرایانه مذهبی و دست پرورده مثلث شیطانی غربی عبری عربی است که برای نابودی انقلاب اسلامی تأسیس شد.
حمایت از داعش و بی انصافی به مدافعان حرم آن هم شهید همدانی چیزی جز همفکری و همراهی با تفکر داعش نیست، داعشی که اگر قدرت میگرفت و میتوانست سوریه و عراق اشغال کند و به ایران برسد، میر حسین موسوی و تفکرات او اکنون مجال عرض اندام نداشت و شاید هم دست در دست داعشیها، همچون منافقین خیانت به ایران اسلامی و مردم را تکمیل میکرد و با تروریستهای داعش همراه میشد؟!
پس از آن اظهار نظری که آقای میر حسین موسوی مطرح کرده، چه تفاوتی بین داعش و او وجود دارد؟!
نویسنده: محمد صفری