آیا همهساله ارقام کلان ارزی و ریالی قانون بودجه باید به فوتبال یا سینما و امثالهم اختصاص یابد که یکی از دهها موارد دایره ورزش و تربیتبدنی و هنر و اندیشه است؟ پس سهم تسکین آلام جامعه در کجای این پازل قرار گرفته درحالیکه وزارت متولی ورزش و جوانان کشور در تمام این سالها نهتنها توجه ویژهای به روح و روان انسانهای نسل آینده ادارهکننده کشور نداشته بلکه هر آنچه توانسته بودند بخش قابلتوجهی از تبصرههای بودجه مصوب را از ریشه جدا کرده تا صرف ورزش و بخصوص فوتبال کند که در حقیقت تجارتخانهای بیش برای معدود مافیای چسبیده به آن نیست!
قصد کالبدشکافی دراینباره را نداریم که میشود با کنکاش در اسناد بالادستی سازمان برنامهوبودجه ریز ارقام تخصصی اعتبار یافته خارج از شمول ماده ۱۷ را برای تربیتبدنی و بخصوص فوتبال به تفکیک موشکافی کرد تا ضمن مقایسه با آن با دیگر دستگاههای متولی خدمت به روح و روان جامعه پرداخت که مشخص شود آنهایی که بیشتر ایثار کردند کمتر به دست آوردند و همچون روزهای سخت و طاقتفرسای مراقبت و محافظت از کشور اسلامی و هویت آن را طی هشت سال رویارویی با تهاجمهای رسانهای و در ادامه و نهایتاً مدافعان حرم و امروز تحریمهای شکننده را نیز باید همانگونه آنگونه باشند که آن زمان در سنگرهای گرم و سوزان و سرد و طاقتفرسا، در کنار انواع مخاطرات و حیوانات موذی و خطرناک و بیماریهای عفونی، نان خشک به آب بزنند و بخورند تا اگر کنسروی از لوبیا با الطاف دهکهای پایین به دستشان رسید آن لحظه را شب عید پلو خوران باید فرض نمایند! زهی تأسف از بعضی وارثان قانونگذار و مجری آن که در لحظات حساس تصمیمگیری نگاهی به گذشته ندارند و یا حتی قبل از اینکه وارد عمل شوند سری به آسایشگاههای معلولان دفاع مقدس نمیزنند تا با الهام از تأثیر عبودیت این ابرمردان همیشه جاوید گام بردارند و از خود سوأل کنند که آیا تحمل مجازات اینهمه بیتوجهی را در محضر الهی و روز محشر که همان یوم الحسرت است داریم و میتوانیم در چشم شهیدان، ایثارگران و رزمندگان نگاه کرده و از خجالت آب نشویم که چگونه قادر بودیم گامهای بلندتری برای حفظ رسالتهای بهجامانده برداریم اما کوتاهی و غفلت این اجازه را به ما نداد و دریغ از آن که زمان بهسرعت میگذرد و اگر کاری که مربوط به امروز است به فردا موکول کنیم بهاحتمالزیاد عملیاتی نخواهد شد. نسلهایی که برای آینده شالوده آنها چیدمان میشود تا خمیرمایه باشند تنها نیازمند فوتبال و سینمای اینچنینی در ام القرای اسلام نیستند بلکه طالباند تا خاطرات بهجامانده و مکتوب شده فراوان ایثارگران و رزمندگان و بخصوص شهدای به خون خفته دفاع مقدس و مدافعان حرم بهوفور در دسترسشان باشد مطالعه کنند که تسلط بخشی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر فضای مجازی میتواند این خواسته را عینیت بخشد.
از ورزش که بگذریم به سینما میرسیم که این روزها بخش اعظمی بودجه وزارت مذکور را در زیرمجموعههای سازمان سینمایی کشور و خانه سینما و هنر و تجربه به خود اختصاص داده که همچنان با ادامه چالشهای گذشته مواجه است. انقلاب اسلامی انقلاب ارزشها بود که قطعاً بخش فرهنگ و ارشاد آن یکی از اساسیترین ارزشهاست و اگر درباره آن همچنان کوتاهی شود مصیبتهای آینده را با خود به همراه میآورد.
اوایل این پدیده مثبت الهی بودند معدودی نفوذیها که در پشت پرده ضمن نشستن سر سفره خونآلود منافقین از اینسو هم به چاپیدن نظام مقدس اسلامی مشغول میشدند و البته پس از ساختن یکی دو فیلم معاندانه فرار را بر قرار ترجیح دادند اما حالا چند وقتی است تهمانده آن نخالههای سر از زبالهدانها بیرون آورده تا در قالب دیگری وارد گود شوند که آخرین آنها با ساختن ماسونری کاملاً مبتذل و مغرضانه به نام «عنکبوت مقدس» و نمایش آن در فستیوال صهیونیستی کن ترد و وابستگی خود را به اثبات رسانند تا یکی از مستندسازان کشور که نسخه این اهانت نامه را در محل فستیوال دیده است اینگونه بیان کند: «کارکرد این نوع از فیلمها غالباً این است که جامعه ایران را جامعهای کاملاً مخوف و ترسناک به تصویر درآورند که در آن آدمها بهصورت بالقوه قاتل هستند و این مسئله هر آن میتواند به فعلیت تبدیل شود! گویی با یک جامعه مریض و در لایههای زیرین آدمکشی مواجه هستیم که حالا از دل آن یک سعید حنایی به وجود آمده است».
شاید بعضی از شرایط را در راستای عناد بر حاکمیت میبینند تا اتفاقاتی همچون «عنکبوت سیاه» را تکرار کنند که مشابه آن نیز در موسیقی پیش آمد!
بنابراین میطلبد تا دلسوزان واقعی کار را بر جامعه دهه ۸۰ و ۹۰ متمرکز نمایند و با توجه به اینکه نهادهایی که طی چهار دهه گذشته حافظ هویتهای یک حماسه بودهاند ازجمله بنیاد «حفظ و نشر آثار دفاع مقدس» ضمن انتشار هزاران عنوان از خاطرات بهجامانده شهدا، ایثارگران، رزمندگان و مجروحانی که تاریخ شفاهی هستند، آبدیده شدهاند و امروز میتوانند عمده وظایف حساس و شکننده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به عهده گرفته تا با تعهد و تخصص عملیاتی که در اختیار دارند ضمن مدیریت عارفانه و عاشقانه اجازه ندهند مارمولکهای از ترس به سوراخ خزیده بار دیگر بیرون آمده و اینچنین هویت انقلاب اسلامی و آبروی یک ملت را به بازی بگیرند و فیلمنامههایی که در ایران نتوانسته است پروانه تولید را اخذ کند با سرمایه مشترک آلمان، سوئد و دانمارک در کشور اردن بسازند که اینگونه غرضورزیها میتواند تأثیرات منفی برای دیگر تلاشهای ایثارگرانه داشته باشد.
چرا باید کتابهای ارزشمندی که خاطرات رزمندگان را به تصویر کشیده و اکثرا تاریخ شفاهی است در چاپ اول باقی بمانند درصورتیکه استحقاق دارند بهصورت هدیه بین نسلهای نوجوان و جوان توزیع و با برگزاری مسابقات پیرامون حفظ و تفسیر محتواهای آن جوایز ارزنده اهداء تا اینگونه زنده و جاوید مانده و نهادینه شوند. ارقام کلانی را از محل بودجه حاکمیت که حاصل ایثار و ازخودگذشتگی نسلها در دفاع مقدس و خون شهدای آن است را بهجای اختصاص به فوتبال آنچنانی و سینمایی اینچنینی که در بعضی موارد کشور را روسیاه میکند در اختیار بنیاد حفظ آثار و نشر دفاع مقدس بگذارید تا زیرساخت نسلهای آینده برای حضور در جبهههای احتمالی پیریزی شود. بهتر این نیست که ارزهای حاصل از صدور سرمایه نفت و دیگر منابع طبیعی که جایگزین ندارند در اموری هزینه شوند که بازده چند برابری معنوی داشته باشد؟
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت
قصد کالبدشکافی دراینباره را نداریم که میشود با کنکاش در اسناد بالادستی سازمان برنامهوبودجه ریز ارقام تخصصی اعتبار یافته خارج از شمول ماده ۱۷ را برای تربیتبدنی و بخصوص فوتبال به تفکیک موشکافی کرد تا ضمن مقایسه با آن با دیگر دستگاههای متولی خدمت به روح و روان جامعه پرداخت که مشخص شود آنهایی که بیشتر ایثار کردند کمتر به دست آوردند و همچون روزهای سخت و طاقتفرسای مراقبت و محافظت از کشور اسلامی و هویت آن را طی هشت سال رویارویی با تهاجمهای رسانهای و در ادامه و نهایتاً مدافعان حرم و امروز تحریمهای شکننده را نیز باید همانگونه آنگونه باشند که آن زمان در سنگرهای گرم و سوزان و سرد و طاقتفرسا، در کنار انواع مخاطرات و حیوانات موذی و خطرناک و بیماریهای عفونی، نان خشک به آب بزنند و بخورند تا اگر کنسروی از لوبیا با الطاف دهکهای پایین به دستشان رسید آن لحظه را شب عید پلو خوران باید فرض نمایند! زهی تأسف از بعضی وارثان قانونگذار و مجری آن که در لحظات حساس تصمیمگیری نگاهی به گذشته ندارند و یا حتی قبل از اینکه وارد عمل شوند سری به آسایشگاههای معلولان دفاع مقدس نمیزنند تا با الهام از تأثیر عبودیت این ابرمردان همیشه جاوید گام بردارند و از خود سوأل کنند که آیا تحمل مجازات اینهمه بیتوجهی را در محضر الهی و روز محشر که همان یوم الحسرت است داریم و میتوانیم در چشم شهیدان، ایثارگران و رزمندگان نگاه کرده و از خجالت آب نشویم که چگونه قادر بودیم گامهای بلندتری برای حفظ رسالتهای بهجامانده برداریم اما کوتاهی و غفلت این اجازه را به ما نداد و دریغ از آن که زمان بهسرعت میگذرد و اگر کاری که مربوط به امروز است به فردا موکول کنیم بهاحتمالزیاد عملیاتی نخواهد شد. نسلهایی که برای آینده شالوده آنها چیدمان میشود تا خمیرمایه باشند تنها نیازمند فوتبال و سینمای اینچنینی در ام القرای اسلام نیستند بلکه طالباند تا خاطرات بهجامانده و مکتوب شده فراوان ایثارگران و رزمندگان و بخصوص شهدای به خون خفته دفاع مقدس و مدافعان حرم بهوفور در دسترسشان باشد مطالعه کنند که تسلط بخشی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر فضای مجازی میتواند این خواسته را عینیت بخشد.
از ورزش که بگذریم به سینما میرسیم که این روزها بخش اعظمی بودجه وزارت مذکور را در زیرمجموعههای سازمان سینمایی کشور و خانه سینما و هنر و تجربه به خود اختصاص داده که همچنان با ادامه چالشهای گذشته مواجه است. انقلاب اسلامی انقلاب ارزشها بود که قطعاً بخش فرهنگ و ارشاد آن یکی از اساسیترین ارزشهاست و اگر درباره آن همچنان کوتاهی شود مصیبتهای آینده را با خود به همراه میآورد.
اوایل این پدیده مثبت الهی بودند معدودی نفوذیها که در پشت پرده ضمن نشستن سر سفره خونآلود منافقین از اینسو هم به چاپیدن نظام مقدس اسلامی مشغول میشدند و البته پس از ساختن یکی دو فیلم معاندانه فرار را بر قرار ترجیح دادند اما حالا چند وقتی است تهمانده آن نخالههای سر از زبالهدانها بیرون آورده تا در قالب دیگری وارد گود شوند که آخرین آنها با ساختن ماسونری کاملاً مبتذل و مغرضانه به نام «عنکبوت مقدس» و نمایش آن در فستیوال صهیونیستی کن ترد و وابستگی خود را به اثبات رسانند تا یکی از مستندسازان کشور که نسخه این اهانت نامه را در محل فستیوال دیده است اینگونه بیان کند: «کارکرد این نوع از فیلمها غالباً این است که جامعه ایران را جامعهای کاملاً مخوف و ترسناک به تصویر درآورند که در آن آدمها بهصورت بالقوه قاتل هستند و این مسئله هر آن میتواند به فعلیت تبدیل شود! گویی با یک جامعه مریض و در لایههای زیرین آدمکشی مواجه هستیم که حالا از دل آن یک سعید حنایی به وجود آمده است».
شاید بعضی از شرایط را در راستای عناد بر حاکمیت میبینند تا اتفاقاتی همچون «عنکبوت سیاه» را تکرار کنند که مشابه آن نیز در موسیقی پیش آمد!
بنابراین میطلبد تا دلسوزان واقعی کار را بر جامعه دهه ۸۰ و ۹۰ متمرکز نمایند و با توجه به اینکه نهادهایی که طی چهار دهه گذشته حافظ هویتهای یک حماسه بودهاند ازجمله بنیاد «حفظ و نشر آثار دفاع مقدس» ضمن انتشار هزاران عنوان از خاطرات بهجامانده شهدا، ایثارگران، رزمندگان و مجروحانی که تاریخ شفاهی هستند، آبدیده شدهاند و امروز میتوانند عمده وظایف حساس و شکننده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به عهده گرفته تا با تعهد و تخصص عملیاتی که در اختیار دارند ضمن مدیریت عارفانه و عاشقانه اجازه ندهند مارمولکهای از ترس به سوراخ خزیده بار دیگر بیرون آمده و اینچنین هویت انقلاب اسلامی و آبروی یک ملت را به بازی بگیرند و فیلمنامههایی که در ایران نتوانسته است پروانه تولید را اخذ کند با سرمایه مشترک آلمان، سوئد و دانمارک در کشور اردن بسازند که اینگونه غرضورزیها میتواند تأثیرات منفی برای دیگر تلاشهای ایثارگرانه داشته باشد.
چرا باید کتابهای ارزشمندی که خاطرات رزمندگان را به تصویر کشیده و اکثرا تاریخ شفاهی است در چاپ اول باقی بمانند درصورتیکه استحقاق دارند بهصورت هدیه بین نسلهای نوجوان و جوان توزیع و با برگزاری مسابقات پیرامون حفظ و تفسیر محتواهای آن جوایز ارزنده اهداء تا اینگونه زنده و جاوید مانده و نهادینه شوند. ارقام کلانی را از محل بودجه حاکمیت که حاصل ایثار و ازخودگذشتگی نسلها در دفاع مقدس و خون شهدای آن است را بهجای اختصاص به فوتبال آنچنانی و سینمایی اینچنینی که در بعضی موارد کشور را روسیاه میکند در اختیار بنیاد حفظ آثار و نشر دفاع مقدس بگذارید تا زیرساخت نسلهای آینده برای حضور در جبهههای احتمالی پیریزی شود. بهتر این نیست که ارزهای حاصل از صدور سرمایه نفت و دیگر منابع طبیعی که جایگزین ندارند در اموری هزینه شوند که بازده چند برابری معنوی داشته باشد؟
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت