یک گروه بومی در غرب کانادا گفته است که شواهدی از گورهای بدون علامت و تکهای از استخوان فک یک کودک در محوطه یک مدرسه مسکونی قدیمی کشف کرده است. این خبر در حالی منتشر شده است که نگاهی به کارنامه کانادا نشان میدهد تا کنون صدها گور دسته جمعی از کودکان بومی در این کشور کشف شده که بالغ بر ۱۵۰ هزار کودک را شامل شده است.
آنچه در باب این گورهای دسته جمعی کودکان یا بهتر بگوییم نسل کشی فرهنگی و انسانی مطرح میشود آن است که این گورها در فاصله سالهای ۱۸۳۱ و ۱۹۹۶ روی داده است. دورانی که گفته میشود مدارس دینی با عنوان آموزش و فرهنگ سازی، کودکان بومی را از خانوادههای خود جدا ساخته و در این مدارس نگهداری کرده که اکثر آنها با تعدی، تجاوز، بیماری، خشونت و شکنجه جان خود را از دست داده و در نهایت در گورهای دسته جمعی مدفون شدهاند. خانوادههای این کودکان که معروف به بومیان یا همان ساکنان اصلی این سرزمین هستند نیز حق اعتراض نداشته و بعضا هرگز از مرگ فرزندان خود خبر دار نشدهاند.
نکته مهم آنکه رسانههای غربی در حالی با حاشیه سازی و برجسته سازی نام مدارس دینی به دنبال کتمان حقیقت هستند که دو نکته مهم در این نسل کشی قابل توجه است. نخست آنکه این مدارس رسما تحت حمایت مالی و نظارتی دولت حاکم بر کانادا بودهاند و هیچ اقدامی را به صورت خودسرانه انجام ندادهاند. دوم آنکه کانادا در این دوران رسما تحت سلطه رسمی انگلیس بوده است و فرامین آن رفتار کرده و افرادی همچون ملکه الیزابت دوم که شهریور ماه درگذشت و چارلز پادشاه کنونی انگلیس در این نسل کشی نقش داشتهاند. جالب توجه آنکه نه دولت کانادا و نه سران انگلیس به خاطر این نسل کشیها و جنایات از بومی ها عذرخواهی نکرده اند و حتی روند نقض حقوق آنها همچنان ادامه دارد چنانکه گزارش سازمان ملل از بحران بهداشتی و برخوردار نبودن زنان بومی در کانادا از آب سالم و امکانات حداقلی زندگی حکایت دارد.
در این میان دولتمردان کانادا و انگلیس به جای پاسخگو بودن به جنایات ضد بشری خود که جدیدا نیز هری شاهزاده انگلیسی به ابعاد جدیدی از آن مبنی بر کشتار ۲۵ افغانستانی همچون مهرههای شطرنج و نه مرگ انسانها اذعان کرده است، به مداخله در امور داخلی سایر کشورها و پرونده سازی علیه آنها میپردازند. آنها متهمانی هستند که با نقاب مدعی به دنبال فرار از بازخواست و محاکمه جهانی هستند.
یادداشت: قاسم غفوری
آنچه در باب این گورهای دسته جمعی کودکان یا بهتر بگوییم نسل کشی فرهنگی و انسانی مطرح میشود آن است که این گورها در فاصله سالهای ۱۸۳۱ و ۱۹۹۶ روی داده است. دورانی که گفته میشود مدارس دینی با عنوان آموزش و فرهنگ سازی، کودکان بومی را از خانوادههای خود جدا ساخته و در این مدارس نگهداری کرده که اکثر آنها با تعدی، تجاوز، بیماری، خشونت و شکنجه جان خود را از دست داده و در نهایت در گورهای دسته جمعی مدفون شدهاند. خانوادههای این کودکان که معروف به بومیان یا همان ساکنان اصلی این سرزمین هستند نیز حق اعتراض نداشته و بعضا هرگز از مرگ فرزندان خود خبر دار نشدهاند.
نکته مهم آنکه رسانههای غربی در حالی با حاشیه سازی و برجسته سازی نام مدارس دینی به دنبال کتمان حقیقت هستند که دو نکته مهم در این نسل کشی قابل توجه است. نخست آنکه این مدارس رسما تحت حمایت مالی و نظارتی دولت حاکم بر کانادا بودهاند و هیچ اقدامی را به صورت خودسرانه انجام ندادهاند. دوم آنکه کانادا در این دوران رسما تحت سلطه رسمی انگلیس بوده است و فرامین آن رفتار کرده و افرادی همچون ملکه الیزابت دوم که شهریور ماه درگذشت و چارلز پادشاه کنونی انگلیس در این نسل کشی نقش داشتهاند. جالب توجه آنکه نه دولت کانادا و نه سران انگلیس به خاطر این نسل کشیها و جنایات از بومی ها عذرخواهی نکرده اند و حتی روند نقض حقوق آنها همچنان ادامه دارد چنانکه گزارش سازمان ملل از بحران بهداشتی و برخوردار نبودن زنان بومی در کانادا از آب سالم و امکانات حداقلی زندگی حکایت دارد.
در این میان دولتمردان کانادا و انگلیس به جای پاسخگو بودن به جنایات ضد بشری خود که جدیدا نیز هری شاهزاده انگلیسی به ابعاد جدیدی از آن مبنی بر کشتار ۲۵ افغانستانی همچون مهرههای شطرنج و نه مرگ انسانها اذعان کرده است، به مداخله در امور داخلی سایر کشورها و پرونده سازی علیه آنها میپردازند. آنها متهمانی هستند که با نقاب مدعی به دنبال فرار از بازخواست و محاکمه جهانی هستند.
یادداشت: قاسم غفوری