کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

غروب کوچه

«زبان حال امام حسن ع»

14 دی 1400 ساعت 23:18


غروب کوچه رو من چجوری از یاد ببرم
مادرم فاطمه زیر لب می گفت آی پسرم
دست و به پهلو گرفت تبسمی کرد به من
آخه این تبسم و چجوری از یاد ببرم
دیوار کاگلی رو چجوری از یاد ببرم
در نیم سوخته رو من چجوری از یاد ببرم
لالایی مادر و چجوری از یاد ببرم
وقتی که یادم میاد می سوزه پا تا به سرم
مادرم سفارش بابامون و به ما می کرد
زیر لب همیشه بهر بابامون دعا می کرد
همیشه به من می گفت بابات غریب عالمه
هر چه از غربت بابات بدونی بازم کمه
مادرم می گفت حسن، جان حسین و جان تو
دم به دم می گفت حسن فدای اون غربت تو
مادرم می گفت حسن جان تو غریب وطنی
به حسین می گفت حسین جان تو شه بی کفنی
بعد من زینب و کلثوم پسرم تنها میشن
تا همیشه پسرم اسیر این غمها میشن
کاش به جان من میخورد آن میخ مسمار مادرم
می شدم جای تو من فدای بابا مادرم
الهی بیاد «سیرنگ»مهدی صاحب الزمان
تا شود منتقم حضرت زهرا (س) در جهان

شاعر: کربلایی سیرنگ احمدزاده


کد مطلب: 121163

آدرس مطلب :
https://www.siasatrooz.ir/fa/news/121163/غروب-کوچه

سیاست روز
  https://www.siasatrooz.ir