او یک پژوهشگر است که اعتقاد دارد از این به بعد هوش مصنوعی برگ برنده در شبکههای اجتماعی خواهد بود زیرا رفتارهای بچگانهای که توسط معدودی از «Z» ها در آن انجام میشود، میتواند به نفرتهایی تبدیل گردد که شاهدیم چگونه به واسطه آن و علیه افرادی خاص از جامعه ترویج نفرت میشود و آنقدر در شبکههای متفاوت تکرار میگردد تا ملکه روح این نسل گردد این پژوهشگر معتقد است وقتی این نسل مادام در صفحههای خود فقط خشونت میبینند و چیزهای بد میشنوند منجر به رفتارهای ناهنجاری میشود که برای آنها هدفگذاری شده است تا همین درصد پایین زمانی که به خیابان میآیند و این رفتارها را تکرار میکنند به چشم دیگران بیاید.
ماجرا از سال ۸۸ با نقش آفرینیهای سیاسی و ایجاد ناآرامی و جهت دادن اجتماعی از طریق همین فضاها و بخصوص شبکه فیسبوک شروع و ساختار تازهای در دنیای سیاست ایجاد شد.
البته تا قبل از آن اپلیکیشن های تلگرام و اینستاگرام به مکانهایی جهت عرضه مواد مخدر و سلاح تبدیل شده بودند تا در ناآرامیهای اخیر اغتشاشات نهتنها نوعی خط دهی باشد بلکه به ساماندهی اینگونه تجمعات کف خیابان بپردازند و میکروسلبیریتیها و بلاگرها هم هدایتگر آن باشند و در این میان طعمههای چربی از میان دهه هشتادیها پیدا شوند که از زمان خودشناسی پایشان به Game و شبکههای اجتماعی باز شده بود و این نسل Z یا همان «زومرها» بودند که بخش مهمی از زیست حقیقی را در فضای مجاز پرورش داده بودند بنابراین طبیعی جلوه مینمود اگر به راحتی اعتماد میکردند زیرا حاصل محصول کشت نامرغوب در زمین بایر و خاکی فاقد کیفیتهای لازم است که توسط مدیران ناکارآمد در آموزشوپرورش آن به دست میآمد و بالطبع اینگونه عمل میکرد که نه خاصیت اوست بلکه غفلتهای مربیان باعث این گمشدن در تاریکی بدون چراغ پرورش میگردید و در عمل هیچ مدیریت و اعمال قانونی در فضای مجازی وجود نداشت تا نهایتا زمینه ساز تحمیل عقاید و تغییر ذائقه خصوصا در بین اقشاری از جامعه که بیشتر در فضای مجازی حضور دارند و به خصوص نسلهای نوجوان و جوان شود زیرا آنها فضای قبل از مجازی را درک نکرده بودند که اصطلاحا به آنها بومیان دیجیتال میگویند؛ بنابراین تأثیری که فضای مجازی بر روی بومیان خود میگذارد شگفتانه خواهد بود که افت پروش پس از پایان دوران دولت چهارم اتفاق افتاد و امروز به مرز صفر نزدیک شده است.
مهدی رضا برنا، پژوهشگر هوش مصنوعی دراینباره میگوید: «از مهمترین تفاوتهایی که بین رسانههای قدیمیتر و شبکههای اجتماعی و فضای مجازی وجود دارد، این است که رسانههایی که در حال حاضر در فضای مجازی وجود دارد، بهخصوص شبکههای اجتماعی میتواند دادههای کاربر را با استفاده از هوش مصنوعی تحلیل کند و برای هر فرد به طور شخصی سازی شده، ذائقه سازی متناسب را با خود آن فرد انجام دهد و متناسب با ذائقه این فرد وی را گامبهگام به سمتی پیش ببرد که اهداف خودشان اقتضا میکند.
در کوکیها ما میتوانستیم اطلاعات مختصری را از بروز هر مخاطب جمعآوری کنیم، اما وقتی شبکههای اجتماعی را استفاده میکنیم، میزان دادههایی که شبکههای اجتماعی از مخاطبانشان دارند، بهمراتب بیشتر از کوکیهاست؛ مثلاً آنها تمام پیامهای خصوصی را که بین فرد با دوستانش ردوبدل میشود، دارند، بنابراین میتوانند کموبیش از علایق و سلایق آن فرد سر در بیاورند.
همچنین شبکههای اجتماعی به افرادی که هرکس در شبکههای اجتماعی با آنها در تماس است، آنها را دنبال میکند و با آنها دوست است، دسترسی دارند. بنابراین از روی دوستان هم میتوانند علاقه فرد را حدس بزنند. از همه مهمتر تعامل آن فرد با شبکه اجتماعی است؛ مثلاً یکسری از ویدئوها را بیشتر میبیند و برخی پستها را لایک میکند و زیر برخی از آنها کامنت میگذارد.
از مجموعه این دادهها میتوانند علایق فرد را تشخیص بدهند و بعد از تشخیص علایق و سلایق فرد، میتوانند یک گام جلوتر بروند.» حالا باید دید با این غافلگیری در شگفتانه ها چگونه میتوان کنار آمد و از حاشیه آن با هزینه هرچه کمتر عبور کرد که متأسفانه به نظر میرسد در بخش ارتباطات اجتماعی هوش مصنوعی آنچنان که باید باریک نشدهایم و بهتر است بگوییم غفلت کردهایم و در زمانی که هرکدام از متولیان IT و ITT در اندیشه درآمدزایی مقطعی از آنها بودند، دشمنان افق آن را میدیدند که این امر میتواند همه داشتهها را به خطر بیندازد تا جایی که مقام معظم رهبری را ملزم به تأکید به آن نماید «که اگر رهبر نبودند، مسئولیت مدیریت فضای مجازی را به عهده میگرفتند» و این مسئله گواه کوتاهی محض در مسئولان دیروز و امروز علوم ارتباطات کشور است.
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت
ماجرا از سال ۸۸ با نقش آفرینیهای سیاسی و ایجاد ناآرامی و جهت دادن اجتماعی از طریق همین فضاها و بخصوص شبکه فیسبوک شروع و ساختار تازهای در دنیای سیاست ایجاد شد.
البته تا قبل از آن اپلیکیشن های تلگرام و اینستاگرام به مکانهایی جهت عرضه مواد مخدر و سلاح تبدیل شده بودند تا در ناآرامیهای اخیر اغتشاشات نهتنها نوعی خط دهی باشد بلکه به ساماندهی اینگونه تجمعات کف خیابان بپردازند و میکروسلبیریتیها و بلاگرها هم هدایتگر آن باشند و در این میان طعمههای چربی از میان دهه هشتادیها پیدا شوند که از زمان خودشناسی پایشان به Game و شبکههای اجتماعی باز شده بود و این نسل Z یا همان «زومرها» بودند که بخش مهمی از زیست حقیقی را در فضای مجاز پرورش داده بودند بنابراین طبیعی جلوه مینمود اگر به راحتی اعتماد میکردند زیرا حاصل محصول کشت نامرغوب در زمین بایر و خاکی فاقد کیفیتهای لازم است که توسط مدیران ناکارآمد در آموزشوپرورش آن به دست میآمد و بالطبع اینگونه عمل میکرد که نه خاصیت اوست بلکه غفلتهای مربیان باعث این گمشدن در تاریکی بدون چراغ پرورش میگردید و در عمل هیچ مدیریت و اعمال قانونی در فضای مجازی وجود نداشت تا نهایتا زمینه ساز تحمیل عقاید و تغییر ذائقه خصوصا در بین اقشاری از جامعه که بیشتر در فضای مجازی حضور دارند و به خصوص نسلهای نوجوان و جوان شود زیرا آنها فضای قبل از مجازی را درک نکرده بودند که اصطلاحا به آنها بومیان دیجیتال میگویند؛ بنابراین تأثیری که فضای مجازی بر روی بومیان خود میگذارد شگفتانه خواهد بود که افت پروش پس از پایان دوران دولت چهارم اتفاق افتاد و امروز به مرز صفر نزدیک شده است.
مهدی رضا برنا، پژوهشگر هوش مصنوعی دراینباره میگوید: «از مهمترین تفاوتهایی که بین رسانههای قدیمیتر و شبکههای اجتماعی و فضای مجازی وجود دارد، این است که رسانههایی که در حال حاضر در فضای مجازی وجود دارد، بهخصوص شبکههای اجتماعی میتواند دادههای کاربر را با استفاده از هوش مصنوعی تحلیل کند و برای هر فرد به طور شخصی سازی شده، ذائقه سازی متناسب را با خود آن فرد انجام دهد و متناسب با ذائقه این فرد وی را گامبهگام به سمتی پیش ببرد که اهداف خودشان اقتضا میکند.
در کوکیها ما میتوانستیم اطلاعات مختصری را از بروز هر مخاطب جمعآوری کنیم، اما وقتی شبکههای اجتماعی را استفاده میکنیم، میزان دادههایی که شبکههای اجتماعی از مخاطبانشان دارند، بهمراتب بیشتر از کوکیهاست؛ مثلاً آنها تمام پیامهای خصوصی را که بین فرد با دوستانش ردوبدل میشود، دارند، بنابراین میتوانند کموبیش از علایق و سلایق آن فرد سر در بیاورند.
همچنین شبکههای اجتماعی به افرادی که هرکس در شبکههای اجتماعی با آنها در تماس است، آنها را دنبال میکند و با آنها دوست است، دسترسی دارند. بنابراین از روی دوستان هم میتوانند علاقه فرد را حدس بزنند. از همه مهمتر تعامل آن فرد با شبکه اجتماعی است؛ مثلاً یکسری از ویدئوها را بیشتر میبیند و برخی پستها را لایک میکند و زیر برخی از آنها کامنت میگذارد.
از مجموعه این دادهها میتوانند علایق فرد را تشخیص بدهند و بعد از تشخیص علایق و سلایق فرد، میتوانند یک گام جلوتر بروند.» حالا باید دید با این غافلگیری در شگفتانه ها چگونه میتوان کنار آمد و از حاشیه آن با هزینه هرچه کمتر عبور کرد که متأسفانه به نظر میرسد در بخش ارتباطات اجتماعی هوش مصنوعی آنچنان که باید باریک نشدهایم و بهتر است بگوییم غفلت کردهایم و در زمانی که هرکدام از متولیان IT و ITT در اندیشه درآمدزایی مقطعی از آنها بودند، دشمنان افق آن را میدیدند که این امر میتواند همه داشتهها را به خطر بیندازد تا جایی که مقام معظم رهبری را ملزم به تأکید به آن نماید «که اگر رهبر نبودند، مسئولیت مدیریت فضای مجازی را به عهده میگرفتند» و این مسئله گواه کوتاهی محض در مسئولان دیروز و امروز علوم ارتباطات کشور است.
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت