زهرا از همان کودکی از پدر آموخته بود که باید رهرو راه حق بود و هیچ ارزشی بالاتر از شهادت نیست و چه زیباست که خداوند سرنوشت آدمی را شهادت قرار دهد. زهرا پدر را نه در دوران ۸ سال دفاعمقدس بلکه در دورانی از دست داد که جهان ادعای حقوق بشر سرداده و مدعی حمایت از بشریت است؛ آن هم در جایی به نام مناسک حج در سرزمین امن الهی. زهرا نیز در حالی چشم به راه بازگشت پدر از مراسم حج بود که ناگاه با خبر فاجعه منا و به خاک و خون کشیده شدن صدها زائر ایرانی مواجه شد آنچه بر درد و رنج زهرا افزود اعلام خبر مفقودی پیکر پدر بود. چند روز از اعلام این خبر گذشته بود که از زهرا خواسته شد شناسایی پیکر پدر را انجام دهد. انگشتر و در ادامه انجام آزمایش دیانای هویت پدر را برای زهرا مسجل ساخت. لحظهای سرنوشتساز که زهرا را در آزمونی بزرگ قرار داد میان دو انتخاب با فرو ریختن از اندوه پدر و یا تکیه بر گفتار پدر که شهادت در راه خدا را بهترین سرنوشت دانسته و همواره آرزوی شهادت داشت. زهرا کدام راه انتخاب کرد، چگونه با شهادت پدر کنار آمد، در طول این سه سال برای آگاهی از حقایق نحوه شهادت پدر چه مسیری پیموده است، گفتههای مسئولان حج و زیارت در باب نحوه شهادت پدرش تا چه میزان با مشاهداتش همخوانی دارد، اینها سوالاتی است که زهرا رکنآبادی فرزند شهید غضنفر رکنآبادی در گفتوگو با سیاست روز به آنها پاسخ داده است. بخواهید ما حصل این گفتوگوی خاص و متفاوت را:
قاضی عسکر در گفتوگویی به تازگی گفتند که شما اصرار کردید که پیکر پدرتان همان است که به ایران آمده و تطبیق هم از روی انگشتر شهید داده شده؟ چرا نخواستید تست دیانای مشخص کند؟
اصلا حضور بنده بعنوان فرزند ارشد شهید رکنآبادی در خاک عربستان سعودی برای انجام تست دیانای بود وگرنه دلیل دیگری برای حضور در مکه جهت بازگرداندن پیکر پدرم نداشتم چراکه عموهای بنده برای انجام تشریفات و عملیات بازگرداندن پیکر به کشور عربستان سعودی به همراه من سفر کرده بودند.
ابتدا در بدو ورود عکسی از پیکر پدرم به من نشان دادند که مربوط به قبل از دفن ایشان بود، دچار تغییرات زیادی شده بود اما قابل شناسایی بود؛ وقتی گفتم این تصویر متعلق به پدرم است به سراغ قبری رفتند که ادعا میشد پیکر مربوط به آن تصویر در آن دفن شده است؛ پیکری که حالا مومیایی و خشک شده بود و اصلا قابل شناسایی نبود، انگشتر پدرم را از دست پیکر درآوردند و به من دادند، ۳ روز بعد نتیجه دیانای تایید کرد که آن پیکر متعلق به پدرم است و آن را به ایران منتقل کردیم.
گفتند شما و خانواده خودتان نخواستید پیکر شهید را ببینید و با عکس قانع شدید آیا از شدت ناراحتی چنین تصمیم گرفتید یا موضوع چیزی خلاف صحبتهای آقای قاضی عسکر است؟
براساس قوانین کشور عربستان هیچ بانویی حق ورود به قبرستان و یا محوطه آن را ندارد بر این اساس از ورود اینجانب به مقبرهای که پدر بنده بدون اجازه و مخفیانه در آن دفن شده بود جلوگیری شد اگرچه توافقات در خانواده در زمان عزیمت من نیز این بود که من پیکر پدرم را رویت نکنم و فقط برای تست دیانای به این سفر اعزام شدم. اما عموهای بنده در مقبره حضور داشتند بطوری که هنگامی که در قبر برداشته شد از عموی من (فرهاد) درخواست میشود که برای شناسایی پیکر از روی ظاهر به دورن قبر برود. که عموی بنده درخواست میکند پیکر از آن فضای تاریک بیرون آورده شود تا در فضای مطمئنتری بررسی فیزیکی توسط ایشان صورت بگیرد. که تمام این لحظات تصویربرداری شده و در دسترس هست. شایان ذکر است که پس از بیرون کشیدن پیکر پدرم به دلیل اینکه روی پیکر مواد شیمیایی ریخته بودند و حدود ۲ ماه نیز از دفن ایشان میگذشت امکان شناسایی از روی صورت و ظاهر ایشان بسیار مشکل بود و شناسایی مقدماتی پیکر از روی اسناد دیگری که سعودیها ارائه کردند صورت گرفت.
هنگام خروج پیکر، عموی بنده متوجه برشهایی روی پیکر میشود و در این خصوص از سعودیها سوال میکند که در پاسخ به ایشان گفته میشود این برشها برای نمونهبرداری دیانای ایجاد شده است. این در حالیست که براساس اظهارات مقامات و مسئولین کشورمان یک ناخن شصت پای پدرم برای بررسیهای پزشکی نمونهبرداری شده بود و در ضمن چرا در میان بیش از ۴۰۰ نفری که در منا شهید شده بودند چرا فقط پیکر شهید رکنآبادی به این صورت کالبدشکافی شده بود؟! و اگر چنین نمونهبرداری برای شناسایی صورت گرفته بود چرا تا مدتی سعودیها حتی حضور پدرم را در خاک خود انکار میکردند؟!
نکتهای که حائز اهمیت است این است که کالبدشکافی و خروج اعضا از بدن قبل از دفن صورت گرفته؛ یعنی زمانی که پیکر تازه بوده و طبق ادعای مسئولین ایرانی و عربستانی هنوز شناسایی صورت نگرفته بود. طبق ادعای مسئولین حج و زیارت پدر من در روز عید قربان به همراه باقی اجساد در آن قبرستان دفن شده است. پس قاعدتا سعودیها نمیدانستند که این پیکر متعلق به کیست و قرار است منتقل شود و دلیلی برای تخلیه اعضا وجود نداشت.
معمولا براساس پروتکلهای موجود هنگام جابهجایی پیکر میان کشورها امعاء و احشای پیکر اخراج میشود سوال اینجاست که در شرایطی که سعودیها در بحران بودند و حدود ۷ هزار پیکر روی دستشان مانده بود چرا آنها تنها پیکری را که کالبدشکافی کردند و امعاء و احشای آن را استخراج کردند و حتی حضور ایشان را در خاک سعودی انکار کردند پیکر شهید رکنآبادی بود؟! ما حدود ۴۰۰ پیکر در هفتههای ابتدایی فاجعه منا به کشور برگرداندیم که خشک و مومیایی نبودند و هیچکدام اعضایشان خارج نشده بود و همینطور پیکرهایی که با شرایط مشابه پبکر پدر من و بعد از چند ماه برگشتند نیز اعضایشان سرجایشان موجود بود و... چرا سعودیها تصاویر دوربینهای مداربسته منا را در اختیار افکار عمومی قرار نمیدهند و چرا مسئولان ما پیگیر دریافت این تصاویر نیستند؟ چرا کمیته حقیقتیاب مدنظر مقام معظم رهبری تا امروز تشکیل نشده است؟ و چرا تلاش میشود تا قضیه منا در افکار عمومی پاک شود؟ و صدها سوال دیگر که تا به امروز برای ما بیپاسخ مانده است...
مدتی که در مکه بودید و در جستوجوی پدر چه بر شما گذشت و آیا واقعا باور کردید که پدر شهید شدند یا هنوز هم فکر میکنید ایشان در اسارت هستند؟
از شهادت پدرم دلشکسته شدم ولی زمانی که تصویر پیکر پدرم را دیدم شهادتش را به او تبریک گفتم و با خودم عهد کردم که سلاحش را به دست بگیرم و راهش را ادامه دهم. اگر بخواهم حقیقت آمیخته با واقعیت را بگویم این است که اگر پدر من با مرگ دیگری غیر از شهادت از دنیا میرفت آن روز دلشکستهتر میشدم و امروز خوشحالم که پدرم به آرزویش رسید. اولین بند وصیتنامه پدرم آرزوی شهادت است و من خوشحالم که پدرم به آرزوی قلبی خود دست یافت. ژ
آقای قاضی عسگر گفتند که پول پیگیری فاجعه منا را ندارند! آیا نمیتوان اگر فقط مشکل مالی است برای این پیگیری فراخوانی داد و از مردم کمک گرفت؟ فکر میکنید دلیل اصلی پیگیری نشدن مساله مالی است؟
من نمیتوانم باور کنم که علت عدم پیگیری جنایتی که در منا رخ داد؛ نبود و یا کمبود منابع مالی باشد و علت پیگیری نشدن این موضوع را باید در مسائل دیگر جستوجو کرد و به نظرم موضوع جنایت منا باید با همکاری سه قوه پیگیری شود. به نظرم سازمان حج و زیارت براساس وظایف ذاتی آن به تنهایی توان و پتانسیل پیگیری این امر را ندارد و این "به اصطلاح پیگیری" سبب شده که ارگانهای مسئول نیز از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی کنند.
شما خانواده به نامی بودید و چنین برخوردهایی دیدید آیا خبر دارید با خانواده دیگرانی که در فاجعه منا به شهادت رسیدند چه برخوردی شد، چون آقای قاضی عسگر معتقدند به جز چند خانواده که مصاحبه میکنند بقیه از روند حج و زیارت راضی بودند و مشکل از رسانههاست که به سمت بقیه نمیروند؟
راجع به خانوادههای دیگر اخباری دارم اما برای اینکه اطلاعرسانی بابت بقیه خانوادهها درستتر صورت بگیرد پیشنهاد میکنم با همان خانوادهها مصاحبه کنید و منتشر کنید.
چند سال از این فاجعه میگذرد، نکته خاص یا درد و دل خاص یا دلخوری از کسی دارید که بفرمایید؟
بیش از ۳ سال از این جنایت بزرگ بشری در منا میگذرد و هر روز عمق زخم ما بیشتر و بیشتر شده است. چیزی که درد ما را بیشتر میکند این است که مسئولان این کشور حتی پیگیر مطالبات حضرت آقا درخصوص این جنایت نیستند. در حالی که مقام معظم رهبری آنچه را که در منا رخ داد واقعهای دانستند که احتمال عمد در آن قوی است اما معالاسف میبینیم مسئولانی هستند که در کشور ما زبان سعودیها شده و آن را تنها یک اتفاق سهوی و یا اتفاقی که از بیمدیریتی سربازان جوان سعودی نشات گرفته باشد قلمداد میکنند.