به دست آوردن بهشت آسان است با عنایت به اینکه بنبستهایی در مسیر قرار دارد که باید مرارت و سختیهای آن گذشت. سالها پس از پیروزی انقلاب اسلامی پر بود از این سدهای امتحانی که همگان در آن شرکت کردند زیرا شرایط خاصی نداشت اما برونرفت از تنگناها کار هرکسی نبود که نیاز به شهادت، ایثارگری و اسارت داشت تا آنهایی که رفتند حسینی باشند و کسانی که ماندند زینبی باشند و دیگران یزیدیانی هستند که برچسب منافق را زیبنده خود میدانند.
چهل سال اول این تحول روحی سپری شد که نوبت گام دوم فرا رسد و فرصتی باشد تا جاماندگان به جبران مافات بپردازند زیرا توشهای برای آخرت ندارند؛ اما چهل سال دوم را چگونه میتوان به بازسازی عقب ماندن از سرافرازان پرداخت که سه سالی از آن سپری شده است؟ از گروه بهجامانده دفاع مقدس که رخصت شهادت نیافتند تا در بین بمانند و زینبی عمل کنند همان کسانی هستند که روایتگر جبههها و دوران اسارت میباشند تا وظیفه خود را به انجام برسانند اما در این میان تکلیف گروههایی که تنها افتخارشان حفاظت از پشت جبههها و تقویت رزمندگان بود و همچنین نسلهای نو کمی مشکلتر است که باید تیماردار ایثارگران بهجامانده از دوران خاص فطرت و عبودیت باشند. آنهایی که در سالهای دفاع مقدس آنچه را که داشتند به امان خدا رها کردند و به سوی جبههها شتافتند تا امروز را که با فقدان توان جسمی و احیانا روحی و حتی مادی مواجهاند در رفاه نسبی گذران عمر کنند اما انگار فراموش شدهاند تا با خود بگویند مگر باد کاشتهایم که امروز باید طوفان درو کنیم؟! زیرا اضطراب تأمین هزینههای زندگی بهشدت درگیرشان کرده است تا شرمنده همسر، فرزندان و نوادگانشان باشند. آنها چوب غفلت بعضی از مسئولان را میخوردند که حتی صدای یک خمپاره و گلوله جنگی را هم به گوش خود نشنیدهاند.
در آغاز ماجرا با گلهمندیها گره میخورد و در ادامه چند تجمع هرچند مختصر مقابل بنیاد شهید برگزارمی شود اما ثمرهای نداشته و تنها خوراک برای رسانههای معاند آنسوی آب میشود تا به بزرگنمایی آن بپردازند. این جانباز از دو چشم نابینا و دودست قطع شده میگوید: «من فوقلیسانس حقوق دانشگاه تهران و جزو شناگران قهرمان کشوری نابینایان هستم، یعنی تنها نابینایی که در سطح کشور توانسته ۷ کیلومتر در آبهای آزاد شنا کند، اما در این شرایط هم هیچکدام از مسئولان دولتی یا سازمان بنیاد شهید به سراغ من نیامدند تا از من تقدیر کنند یا حداقل بگویند کمکی نیاز دارم یا نه! درصورتیکه شاید اگر چنین کاری از سوی شخصی در نقطه دیگری از دنیا انجام میشد، مسئولان آن کشور از او تقدیر و تشکر میکردند و از هیچ کاری برای کمک به او دریغ نمیکردند. من از دولت گلایه دارم؛ نه این دولت و آن دولت، از همه دولتها که توجهی به جانبازان نکردهاند. درحالیکه وظیفه دولتها اجرای قوانین است، از قانونی که به نفع ایثارگران است، سرپیچی کردهاند. مدرک کارشناسی ارشد دارم، اما حقوقم از یک آبدارچی در بنیاد شهید کمتر است. متأسفانه چارت حقوقی که بر اساس قانون مدیریت کشوری تعیین شده است، در مورد جانبازان رعایت نمیشود و این مسئله مشکلات زیادی را برای ما ایجاد کرده است.» ماده ۲۶ قانون جامع خدماترسانی به ایثارگران مصوب سال ۷۶ میگوید: «بنیاد شهید برای جانبازان بالای ۵۰ درصد و برخی جانبازان زیر ۵۰ درصد که نیاز به نگهداری دارند، ماهانه حقوقی برابر حداقل حقوق کارگر مصوب تا بهحساب جانبازان واریز کنند و همسران نیز بهعنوان همیار از حقوقی معادل حقوق همین جانباز برخوردار باشند.» یکی دیگر از جانبازان ۶۵ درصدی چنین میگوید: «در سالهای گذشته دولتهای مختلف آمدند و رفتند، اما نمیدانیم مشکل از کجاست که پرداخت حقوق پرستاری جانبازان به درستی انجام نمیشود! مشخص نیست که رئیس سازمان برنامه و بودجه چطور میگوید که بودجه در این خصوص پیشبینی نشده بود.»
میزان نارضایتی جانبازان، ایثارگران و آزادگان بهجامانده از دفاع مقدس تنها پیرامون مسائل مادی نیست که امروز نیاز به این گزیراست بلکه پاداش خدمت بعضی از آنها پس از گذشت ۱۰ سال پرداخت نشده که بالطبع اگر قرار باشد امروز واریز شود ارزشی بسیار پایین نسبت به تورم بازار خواهد داشت. مهم اینست که قوانین مصوب پیرامون این قشر ارزشمند و اثرگذار تربیتی در جامعه بهدرستی اجرا نمیشود که سید کاظم موسوی سخنگوی فراکسیون ایثارگران مجلس شورای اسلامی درباره لزوم رسیدگی به مشکلات ایثارگران گفته است: «بنیاد شهید بهعنوان متولی ایثارگران باید با نگاه تحولی و نگاه بزرگوارانهای به این قشر توجه کند، چراکه این عزیزان با مشکلات مختلفی مواجه هستند. همچنین دولت باید مصوبات قانونی مجلس را بهدرستی اجرا کند و به این قشر دلسوز و فداکار بیشازپیش توجه داشته باشد و با شتاب بیشتری در جهت رفع نیازها و کمبودهایشان قدم بردارد.» شاید مشکلات معیشتی بخصوص در دهکهای پایین توانسته است کارد را به استخوان مستضعفان برساند اما جانبازان و ایثارگران و آزادگان و هر آنچه از نسل رزمنده در دفاع مقدس و مدافعان حرم بهجامانده تنها حل مشکلات مبتلابه را از طریق قوانین و مقررات میطلبند و زیادهخواه نیستند زیرا همچنان به شعار خود وفادارند که از اول گفتهاند و امروز هم میگویند: «پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت/ ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم.»
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت
چهل سال اول این تحول روحی سپری شد که نوبت گام دوم فرا رسد و فرصتی باشد تا جاماندگان به جبران مافات بپردازند زیرا توشهای برای آخرت ندارند؛ اما چهل سال دوم را چگونه میتوان به بازسازی عقب ماندن از سرافرازان پرداخت که سه سالی از آن سپری شده است؟ از گروه بهجامانده دفاع مقدس که رخصت شهادت نیافتند تا در بین بمانند و زینبی عمل کنند همان کسانی هستند که روایتگر جبههها و دوران اسارت میباشند تا وظیفه خود را به انجام برسانند اما در این میان تکلیف گروههایی که تنها افتخارشان حفاظت از پشت جبههها و تقویت رزمندگان بود و همچنین نسلهای نو کمی مشکلتر است که باید تیماردار ایثارگران بهجامانده از دوران خاص فطرت و عبودیت باشند. آنهایی که در سالهای دفاع مقدس آنچه را که داشتند به امان خدا رها کردند و به سوی جبههها شتافتند تا امروز را که با فقدان توان جسمی و احیانا روحی و حتی مادی مواجهاند در رفاه نسبی گذران عمر کنند اما انگار فراموش شدهاند تا با خود بگویند مگر باد کاشتهایم که امروز باید طوفان درو کنیم؟! زیرا اضطراب تأمین هزینههای زندگی بهشدت درگیرشان کرده است تا شرمنده همسر، فرزندان و نوادگانشان باشند. آنها چوب غفلت بعضی از مسئولان را میخوردند که حتی صدای یک خمپاره و گلوله جنگی را هم به گوش خود نشنیدهاند.
در آغاز ماجرا با گلهمندیها گره میخورد و در ادامه چند تجمع هرچند مختصر مقابل بنیاد شهید برگزارمی شود اما ثمرهای نداشته و تنها خوراک برای رسانههای معاند آنسوی آب میشود تا به بزرگنمایی آن بپردازند. این جانباز از دو چشم نابینا و دودست قطع شده میگوید: «من فوقلیسانس حقوق دانشگاه تهران و جزو شناگران قهرمان کشوری نابینایان هستم، یعنی تنها نابینایی که در سطح کشور توانسته ۷ کیلومتر در آبهای آزاد شنا کند، اما در این شرایط هم هیچکدام از مسئولان دولتی یا سازمان بنیاد شهید به سراغ من نیامدند تا از من تقدیر کنند یا حداقل بگویند کمکی نیاز دارم یا نه! درصورتیکه شاید اگر چنین کاری از سوی شخصی در نقطه دیگری از دنیا انجام میشد، مسئولان آن کشور از او تقدیر و تشکر میکردند و از هیچ کاری برای کمک به او دریغ نمیکردند. من از دولت گلایه دارم؛ نه این دولت و آن دولت، از همه دولتها که توجهی به جانبازان نکردهاند. درحالیکه وظیفه دولتها اجرای قوانین است، از قانونی که به نفع ایثارگران است، سرپیچی کردهاند. مدرک کارشناسی ارشد دارم، اما حقوقم از یک آبدارچی در بنیاد شهید کمتر است. متأسفانه چارت حقوقی که بر اساس قانون مدیریت کشوری تعیین شده است، در مورد جانبازان رعایت نمیشود و این مسئله مشکلات زیادی را برای ما ایجاد کرده است.» ماده ۲۶ قانون جامع خدماترسانی به ایثارگران مصوب سال ۷۶ میگوید: «بنیاد شهید برای جانبازان بالای ۵۰ درصد و برخی جانبازان زیر ۵۰ درصد که نیاز به نگهداری دارند، ماهانه حقوقی برابر حداقل حقوق کارگر مصوب تا بهحساب جانبازان واریز کنند و همسران نیز بهعنوان همیار از حقوقی معادل حقوق همین جانباز برخوردار باشند.» یکی دیگر از جانبازان ۶۵ درصدی چنین میگوید: «در سالهای گذشته دولتهای مختلف آمدند و رفتند، اما نمیدانیم مشکل از کجاست که پرداخت حقوق پرستاری جانبازان به درستی انجام نمیشود! مشخص نیست که رئیس سازمان برنامه و بودجه چطور میگوید که بودجه در این خصوص پیشبینی نشده بود.»
میزان نارضایتی جانبازان، ایثارگران و آزادگان بهجامانده از دفاع مقدس تنها پیرامون مسائل مادی نیست که امروز نیاز به این گزیراست بلکه پاداش خدمت بعضی از آنها پس از گذشت ۱۰ سال پرداخت نشده که بالطبع اگر قرار باشد امروز واریز شود ارزشی بسیار پایین نسبت به تورم بازار خواهد داشت. مهم اینست که قوانین مصوب پیرامون این قشر ارزشمند و اثرگذار تربیتی در جامعه بهدرستی اجرا نمیشود که سید کاظم موسوی سخنگوی فراکسیون ایثارگران مجلس شورای اسلامی درباره لزوم رسیدگی به مشکلات ایثارگران گفته است: «بنیاد شهید بهعنوان متولی ایثارگران باید با نگاه تحولی و نگاه بزرگوارانهای به این قشر توجه کند، چراکه این عزیزان با مشکلات مختلفی مواجه هستند. همچنین دولت باید مصوبات قانونی مجلس را بهدرستی اجرا کند و به این قشر دلسوز و فداکار بیشازپیش توجه داشته باشد و با شتاب بیشتری در جهت رفع نیازها و کمبودهایشان قدم بردارد.» شاید مشکلات معیشتی بخصوص در دهکهای پایین توانسته است کارد را به استخوان مستضعفان برساند اما جانبازان و ایثارگران و آزادگان و هر آنچه از نسل رزمنده در دفاع مقدس و مدافعان حرم بهجامانده تنها حل مشکلات مبتلابه را از طریق قوانین و مقررات میطلبند و زیادهخواه نیستند زیرا همچنان به شعار خود وفادارند که از اول گفتهاند و امروز هم میگویند: «پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت/ ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم.»
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت