
رابطه با آمریکا به چه شرطی؟
«در دنیای سیاست، خوشبینی یا بدبینی خیلی معنا ندارد و باید واقعبین باشیم.»...
18 بهمن 1401 ساعت 21:58
«در دنیای سیاست، خوشبینی یا بدبینی خیلی معنا ندارد و باید واقعبین باشیم.» این جمله حسن روحانی در سال ۹۳ و در کشاکش مذاکرات هستهای است؛ جملهای صحیح که منطق حاکم بر آن قابل دفاع و البته از معدود اظهارات قابل دفاع رئیسجمهور پیشین ایران است که انتظار میرود حداقل پیروان حسن روحانی به آن پایبند باشند.
اما بهانه یادآوری این جملات چیست؟ موضوع به روایت مایک پمپئو، وزیر خارجه پیشین آمریکا در کتاب خاطرات خود از تلاش فرانسه برای ملاقات روحانی و ترامپ در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۹۸ باز میگردد که دستاویز یکی از رسانههای اصلاحطلب مبنی بر تایید سیاستورزی دولت روحانی قرار گرفته است.
در کتاب پمپئو آمده: « مکرون قبل از نشست مجمع عمومی با رئيسجمهور تماس گرفت و ادعا کرد که میتواند با روحانی ديدار کند، اما به شرطی که رئيسجمهور ترامپ ابتدا خواسته روحانی برای امضای يک سند خاص قبل از اين نشست را امضا کند. بهخاطر میآورم که رئيسجمهور گفت هيچ چيزی را امضا نمیکند. مکرون گفت اگر امضایی در کار نباشد، ديداری هم در کار نخواهد بود. اين مسئله باعث آزردگی رئيسجمهور ترامپ نشد و او گفت که گزينههای فراوان ديگری در اختيار دارد و همه کارتها دست ماست. ترامپ میدانست که نردبان تنشها دست ما بود. مکرون مخالفت کرد و گفت که کارتها دست ايران است و به همين دليل ما در اين وضعيت قرار گرفتهايم. مکرون که هنوز عطش ديدار ترامپ ـ روحانی را داشت گفت که به سمت ايرانیها خواهد رفت تا از آنها بپرسد آيا بدون امضای اين برگه کاغذ توسط رئيسجمهور آمريکا حاضر به ديدار با او هستند يا خير. اين باعث خشم ترامپ شد و گفت: بس کن! تلفن زدن به من را بس کن! از زنگزدن به آنها و التماس دست بردار. مثل يک دختر کوچولوی ضعيف هستی. کشورت را اداره کن وگرنه جليقه زردها اين کار را خواهند کرد. به آنها بگو خودشان به من زنگ بزنند، خودت هم برو سراغ رسيدگی به جليقهزردها.»
این رسانه اصلاحطلب با اشاره به این خاطرات پمپئو، در تایید خط مشی و سیاستورزی روحانی نوشته: «روسای جمهور آمريکا همواره به دنبال ديدار با مقامات تهران بودند. در ياد داريم که کلينتون راهرو به راهرو به دنبال محمد خاتمی در سازمان ملل بود تا با وی دست بدهد و اين روايت اخير هم نشان میدهد ترامپ هم تمايل زيادی داشت که با روحانی ديدار کند. آنچه در اينجا مبرز است اين است که آن روحانی که مخالفانش میگفتند غربگراست و هستهای را فروخته، در دقيقه ۹۰ به دنبال گرفتن امضای رئيسجمهور ترامپ بر سر يک سند طلايی بوده است. سند طلايی که قطعا با امضايی طلايی از سوی رئيسجمهور آمريکا میتوانست بسياری از معادلات را تغيير دهد. ترامپ قصد ديدار داشت اما بدون امضا. روحانی هم گفت نه و اين نه پاسخی است به تمامی تهمتهايی که به حسن روحانی وارد کردند. فارغ از اين ماجرا سوالی که به وجود میآيد اين است که حسن روحانی شيخ ديپلمات چه سندی را در دست داشت که قبل از دست دادن با رئيسجمهور آمريکا امضای وی را پای آن میخواست؟!»
و اما در این باب ذکر چند نکته مجمل کفایت میکند. رویکرد واقعگرایانه در روابط بینالملل ایجاب میکند که فارغ از تعلقات ایدئولوژیک و یا دلبستگیها به مسائل موجود نگریسته شود. جدا از نگاه خصمانه آمریکا به ایران و با در نظر گرفتن منطق واقعگرایی، اگر تجربه ارتباط با آمریکا و توافق با این کشور وجود نداشت شاید راندن این تفاسیر موضوعیت داشت. اما وقتی تجربه آزمودهشده برجام و شکست منطق حاکم بر آن پیش روی ماست، قطعاً چنین ایدهای گرهگشا نخواهد بود. آمریکا یک توافق رسمی و با پشتوانه قطعنامه سازمان مللمتحد را به سادگی نقض کرد و از آن خارج شد؛ بدون هیچ گونه هزینهای.
حال چگونه نتیجهگیری میشود که پس از این تجربه و مسیر طیشده، صرف تحقق یک دیدار و امضای طلایی!! از سوی رئیسجمهور آمریکا میتوانست بسیاری از معادلات را تغییر دهد؟! آیا از این قسم امضاهای طلایی در برجام کم بود؟ آیا امکان پارهشدن توافق امضاشده ترامپ وجود نداشت؟ اگر نفس دیدار واجد اهمیت است، ملاقات ترامپ و رهبر کرهشمالی که یک تابوشکنی بزرگ بود و از سوی همین رسانهها هم مورد ستایش قرار گرفت، چه دستاوردی به همراه داشت؟
اگرچه برخی جریانهای سیاسی، مدافع برقراری رابطه با آمریکا و شکستن این بنبست موجود هستند اما در همین چهارچوب هم، چنین اقدامات صرفاْ نمایشی آوردهای به همراه نداشته و سطح نزاع ایران و آمریکا را کاهش نخواهد داد. از دریچه واقعگرایانه، شکست بنبست ایران و آمریکا در صورتی ممکن است که موازنه کنونی به هم خورده و به سمت متعادلشدن میل کند. اگرچه این توازن هیچگاه به صورت برابر و به دلیل واماندگی تاریخی برقرار نخواهد شد اما میتوان وضعیت کنونی را تغییر داد و این مهم جز با تولید قدرت سخت و تهدید منافع آمریکا به دست نخواهد آمد. در این صورت است که رابطه با آمریکا منطقی و در چهارچوب مشخصی قابلدفاع تلقی میشود اما تا زمانی که اقدامات آمریکا یکسویه بوده و هیچهزینهای را برای این کشور در برنداشته باشد، در بر همین پاشنه خواهد چرخید.
رابطه با آمریکا نه شر مطلق است و نه خیر تام و تمام و در محدودهای و با شرایطی قابل دفاع است. اگر صورتبندی درستی از نزاع موجود و ریشههای شکلگیری آن داشته باشیم هیچگاه چنین تاویلات کاریکاتورگونهای بیان نمیشود.
نویسنده: سعید ونکی
کد مطلب: 125191
آدرس مطلب: https://www.siasatrooz.ir/vdcgyn9qqak9xq4.rpra.html
سیاست روز
https://www.siasatrooz.ir