هزینههای اینهمه دستگاههای موازی کار که در سرجمع وظیفه اصلی و موردنیاز جامعه را هم بهصورت کامل و درخور ارزش این ملت فداکار انجام نمیدهند چه میزان از بودجه سالانه کشور را میبلعد که میتوان برای برونرفت از چالش به بخش خصوصی واگذار کرد؟! کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در وزارت آموزشوپرورش، سازمان سینمایی کشور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران در وزارت راه و شهرسازی، سازمان ایرانگردی و جهانگردی در وزارت میراث فرهنگی، سازمان کتابهای درسی در وزارت آموزشوپرورش، سازمان ایرانیان خارج از کشور در وزارت امور خارجه، انجمنهای هنر و تجربه و سینمای جوان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صندوق بازنشستگی کشوری در وزارت تعاون، کار و امور اجتماعی، مجموعههای ورزشی، فرهنگی، هنری، تربیتی در بدنه شهرداریها، مراکز درمانی و بیمارستانهای متعدد در وزارت بهداشت و درمان و سازمان تأمین اجتماعی، مجتمعهای کشت و صنعت فراوان در وزارت جهاد کشاورزی، شرکتهای مادر تخصصی بیشمار در وزارت صمت، بنیادهای درهمتنیده مستضعفان و ایثارگران، کمیته امداد و سازمان بهزیستی که همه اینها و دهها مورد دیگر میتوانند در یک مجموعه و یا نهاد خلاصه شوند. آیا این ضربالمثل حقیقت دارد که «مرگ خوب است اما برای همسایه» تا فارغ از پراکندگیهای دولتی به سراغ بخش خصوصی برویم و یا اهرم فشار را از طریق حذف آگهیها و یارانههای قانونی متوجه رسانههایی کنیم که ضمن انجام امور فرهنگی و هدفمند و کمک خالصانه به قوای سهگانه، نان خالی سق میزنند اما همچنان هزاران نفر از خودشان فقیر و محترمتر را سر سفره خالی نشاندهاند تا سربار خصولتی ها نباشند؟! شرح مبسوط این ماجرا نیازمند مثنوی هفتاد من است که در این محدوده نمیگنجد و نمیتوان پیرامون آن مانور داد اما میشود اشاره مختصری به یکی از پرهزینهترین آنها داشت که بیشتر بهنوعی حیاطخلوت شباهت دارد که حداقل در طول چهلوسه سال گذشته نتوانسته است نقش ارزندهای درخور امکاناتی که دارد را در پیشبرد اهداف فرهنگی و آموزشی متقن داشته باشد اما بعضیاوقات به دلیل ضعفهایی که در مدیریت فرسوده و پا به سن گذاشته آن مشهود است ناچار به دادن سوتیهای بزرگ میشوند تا نقش جرقه برای بنزین را داشته باشد. ضربالمثل معروفی است که میگوید: «چرم همدان هم بیش از شش ماه دوام ندارد». حالا در چهل سال گذشته گروهی در این نهاد کنگر خورده و لنگر انداختهاند تا هر چند وقت یکبار سمتهایشان را جابجا کنند و اجازه ندهند نسلهای جوان و پویا علیرغم حضور چندساله در آن یک گام ترقی کنند! که این امر باعث میشود انگیزهها از دست بروند و اشتباهات عمدی و یا سهوی تکرار گردند و قطعاً هزینههای غیرقابل جبرانی و به همراه خواهند داشت که آخرین مورد از آن دل مقام معظم رهبری را به درد آورد تا در مراسم ملاقات عشایر گلهمند رسانه ملی شوند و البته بلافاصله رئیس این سازمان را بر آن داشت تا ضمن اقرار به اشتباه فاحش رسانهای تذکر مقام معظم رهبری به جان بخرد و طی پیامی به این شرح عذر تقصیر نماید «باسمهتعالی- محضر مبارک رهبر معظم انقلاب- سلامعلیکم، فرزندان شما در رسانه ملی تذکر و گلایه شما را با گوش جان شنیدند. از غفلت و قصور پیشآمده عذرخواهی میکنیم و بدیهی است که جبران خواهد شد. بیشک؛ ما سربازان شما در صداوسیما همواره نیازمند تذکرات و نصایح راهگشایتان هستیم و یکی از شاخصههای تحول در رسانه ملی، توجه جدی و پیگیری مجدانه هشدارها و رهنمودهای حضرتعالی خواهد بود». حالا باید نهتنها رئیس سازمان رسانه ملی بلکه شورای عالی آن که حکم مشاوران را در اجرا دارند عزم خود را جزم کنند تا علاوه بر این خطاهای بزرگ مواردی که به نظر کوچک و بیاهمیت میآید اما در عمل میتواند خسارت معنوی را برای سخنگوی رسمی ملت داشته باشد نیز رفع گردد تا مدیران فسیلشده نتوانند سد راه چهرههای جوان و پرانرژی درراه ترقی باشند که هرسال از بازنشسته شدن گروهی خاص به بهانههای مختلف جلوگیری کرده و حضور آنها را برای یکسال دیگر تمدید میکنند! درحالیکه به دلیل خستگی و کبر سن اکثر این افراد دیگر حوصله و توانایی لازم را در انجام این وظیفه حساس و مهم ندارند. جا دارد رئیس رسانه ملی این اتفاق را جرقهای بداند که ممکن است در اثر سهلانگاری بازهم بهصورت دیگر تکرار شود؛ بنابراین میطلبد اجازه دهند هریک کارکنان و بخصوص مدیران ارشد زمانی که به مرحله فرهیختگی رسیدند بلافاصله بازنشسته و چهرههای مثبت، جوان و فعال جانشین آنها شده تا همچنان از مشاورههایشان بهرهمند باشند. آحاد جامعه بهخوبی آگاهاند که امروز دولت برای به تأمین هزینههای اداره زیرمجموعه خود چه سختیهایی را تحمل میکند و چگونه اموال میراثی را به حراج میگذارد تا جهت تأمین افزایش حقوقها شرمنده کارگران و کارکنان نباشد بنابراین جفاست که نهادهایی چون رسانه ملی این فشار را با تمدید بازنشستگی مدیران ازکارافتاده خود مضاعف نماید زیرا پولی که از صادرات در زیر تهدید و سارقان نفتکشها به دست میآید علف خرس نیست که اینگونه هزینه شود!
نویسنده: حسن روانشید
نویسنده: حسن روانشید