بعد از رفتن، فیلمیاز کارگردان «ارفاق» که در جشنواره چهلم خوش درخشید و امید میرفت که «رضا نجاتی» به عنوان کارگردان این اثر در گامِ اولِ ساخت فیلم بلند هم موفق باشد ولی نشد آنچه که باید میشد. «بعد از رفتن» داستانی است که در داستان میماند و هیچگاه در بازه زمانی ابتدا تا انتها به فیلم تبدیل نمیشود، رضا نجاتی در گام اولِ ساخت فیلم بلند نتوانسته به درستی قصه پردازی کند و به همین دلیل بعد از رفتن را نمیتوانیم یک اثر موفق نامید. ترسیم فضایی سرد و بی روح که با بازی کاراکتر صابر ابر سردتر هم جلوه داده شده و نتوانسته در طول فیلم با مخاطب ارتباط برقرار کند. برای مثال فیلم بی خوابی ساخته کریستوفر نولان که در سال ۲۰۰۲ اکران شد از اساس و پایه در فضای سرد و برفی فیلمبرداری شده است ولی فیلمنامه بی خوابی و کاراکترها در جای درستی ایستاده اند و همین امر سبب میشود که لوکیشن سرد به چشم نیاید و فیلم گرمیتحویل نگاه مخاطب داده شود. به نظر میرسد رضا نجاتی عامدانه در این فیلم از جذابیتهای بصری کمک گرفته باشد یعنی قلاب خود را به فیلمبردار وصل کرده تا با استفاده از لوکیشنهای زیبا و ارائه تصویری چشم انداز فیلم را به خورد مخاطب بدهد. فیلمبرداری در جزیره کیش و استفاده از فضای خدادادی این جزیره زیبا، استفاده از خانه ای قدیمیو ویلایی و القای حس خوشایندِ ماوا گرفتن در خانه پدری و استفاده از سکانسها و پلانهایی زیر باران که به خودی خود تاثیری در روند فیلم و فیلمنامه ندارد به کمک رضا نجاتی آمده تا اصطلاحا فیلمنامه لاغر خود را فربه کند یا اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم رضا نجاتی قصد داشته فقدان قصه و قصه پردازی را با زیبانمایی میزانسن و طراحی صحنه پوشش بدهد. مشکل اساسی فیلم «بعد از رفتن» این است که تا انتها نمیتواند مخاطب را با خود همراه کند، پی رنگ فیلمنامه به نحوی دکوپاژ شده که حوصله سر بر به نظر میرسد. فیلم در نهایت چیزی به عنوان هدف و یا پیام ندارد و مخاطب را وادار میکند که از سکانسهای پشت سرهم و بی مورد نهایت استفاده را بکند.رضا نجاتی میتوانست با اضافه کردن برخی پیرنگها و جذابیتهایی از نوع سینمایی به فیلمنامه، حوصله تماشاگران را تا آخر فیلم داشته باشد. تماشاگری که روبرو شدن اش با این جنس قصهها در سینمای ایران قدری ناشناخته است و مخصوصا از دهه ۸۰ به بعد برای مخاطب عامش پکیجهای کمدی و پیش پا افتاده ای آماده میکند که تنهها بتواند گیشه را از آن خود کند. مخاطب امروزیِ سینما برای عادت کردن با حال و هوای این گونه آثار باید پس زمینه ای از این گونه فیلمها داشته باشد به دلیل کمبود چنین آثاری در سینمای ایران به محض اکران در گیشه میتواند به جی جذب، دفع مخاطب را به همراه داشته باشد. کاراکتر صابر ابر در فیلم بعد از رفتن تلفیقی است از نقشهایش در قورباغه و درباره الی، گیج و منگ در پی یافتن حقیقت و تلاش و دست و پا زدن برای ادامه زندگی. با اینکه در هنر بازیگری صابر ابر شکی نیست ولی واضح است که ابَر باید شانس خود را برای ایفای نقش در یک کاراکتر متفاوت امتحان کند تا با بازگشت به این تیپ نقشها، کاراکترش باورپذیر به نظر برسد. در نهایت میتوان گفت فیلم بعد از رفتن با توجه به نخستین گام رضا نجتی برای ساخت اولین فیلم بلندش و ورود به این ژانر ریسک بزرگی کرده که قابل احترام است و باید منتظر بمانیم تا کار بعدی رضا نجاتی را پخته تر و با حوصله تر به تماشا بنشینیم.