يكي از امتيازات كاذبي كه كشورهاي غربي براي خود همواره قائل بوده و هستند، توان اطلاعاتي و امنيتي است كه با استفاده از سرويسهاي جاسوسي و نفوذ جاسوسان آنها در سراسر جهان حتي كشورهاي كوچك و دور افتاده تامين ميگردد.
سرويسهاي جاسوسي كشورهاي غربي دهها سال فضاي سنگين و مملو از اختناق و التهابي را بر جامعه جهاني تحميل كرده و خود از آن تحت عنوان "جنگ سرد" نام ميبردند.
دهها سال جامعه جهاني گرفتار توطئه سرويسهاي جاسوسي چون MI6 (سازمان جاسوسي انگليس) ، CGB (سرويس جاسوسي روسيه) كه بعدها تحت عنوان FSB (سرويس ضد جاسوسي روسيه) تغيير نام داد، موساد (سازمان جاسوسي رژيم صهيونيستي) و بالاخره CIA (آژانس اطلاعات مركزي آمريكا) قرار داشت و با بكارگيري جاسوساني در سراسر جهان اقدامات ضد بشري بسياري را طراحي و اجرا كردند كه از آن جمله ميتوان به كودتا عليه دولت شيلي، حوادث كرهشمالي، ويتنام، چين، كشورهاي عربي، توطئه عليه دولت ملي هند، كوبا، آمريكاي لاتين و بالاخره كودتا عليه دولت ملي دكتر محمد مصدق در دوران پهلوي اشاره كرد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي اتحادي نامبارك ميان همه اين سرويسهاي جاسوسي كه منافعي متضاد در برخي حوادث داشته و دارند، به وقوع پيوست كه نتيجه آن شهادت بسياري از ايرانيان به ويژه انقلابيون اصيلي چون شهيد مظلوم دكتر بهشتي، آيتالله مطهري و رجايي و باهنر شد.
در دوران هشت سال دفاع مقدس، اين سرويسهاي جاسوسي آشكارا در حمايت از ارتش صدام به ميدان آمده و آخرين اطلاعات لجستيكي و نظامي ايران را در اختيار عراق قرار داد و موقعيت جغرافيايي حساسترين امكان ايران و همچنين آرايش نظاميان ما را به اطلاع صدام ميرساندند.
همين اقدامات موجب شده بود كه هراسي كاذب در ميان كشورهاي مستقل ايجاد و غربيها با سو استفاده از همين هراس زيادهخواهيهاي بسياري را به اين كشورها تحميل ميكردند.
در دوران رژيم پهلوي جسارت آمريكاييها به حدي بود كه به صورت رسمي ماموران سيا را به ايران فرستاده و تعجبآميز اينكه اين جاسوسان به صورت رسمي با مقامات ايراني ديدار ميكردند.
حتي محمدرضا پهلوي در كتاب پاسخ به تاريخ به صراحت ديدار خود با نماينده سيا در تهران تشريح كرده است.
اين اقدامات موجب شد كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، برخي از دانشجويان انقلابي در اعتراض به عملكرد آمريكا در ايران و همچنين دعوت از شاه براي درمان در اين كشور، سفارت ايالات متحده در تهران را تسخير كردند.
تسخير سفارتخانه آمريكا كه بعدها به نام لانه جاسوسي در ايران مشهور شد، برگي تازه از اقدامات ضد امنيتي غرب در كشورمان را افشا كرده و در حقيقت اين نخستين ضربه جدي به حيثيت سرويسهاي جاسوسي غرب در جهان بود.
هيمنه اطلاعاتي آمريكا فروريخت
چندي پيش نيز يك سايت اينترنتي به نام ويكيليكس اسناد محرمانهاي را افشا كرد كه نشان از جاسوسي گسترده سرويسهاي اطلاعاتي غرب به ويژه آمريكا در سراسر جهان داشت. در اين اسناد به صراحت مشخص شد كه آمريكايي ها از ديپلماتها و حتي خانواده آنها براي جاسوسي عليه ديگر كشورها استفاده ميكنند. اما اين افشاگري به اندازه دستگيري عبدالمالك ريگي سركرده يك گروه جاني و همچنين رهاسازي شهرام اميري از قلب آمريكا و يا آزادسازي حشمتالله عطارزاده ديپلمات ربوده شده ايراني در پاكستان توسط سرويسهاي جاسوسي غرب در يكي از كشورهاي همسايه به هيمنه اطلاعاتي غربيها به ويژه آمريكا ضربه نزد.
اوج اين رسوايي اطلاعاتي كه نشانه وجود نفوذهاي گسترده در سرويس جاسوسي آمريكايي است، پنجشنبه شب با پخش مستندي از سيماي جمهوري اسلامي ايران به اطلاع همگان رسيد.
سرويسهاي امنيتي ايران چگونه آمريكاييها را به سخره گرفتند؟
در این مستند که با عنوان "الماسی برای فریب" از شبکه اول سیما پخش شد، نحوه نفوذ "محمدرضا مدحی" در سازمان جاسوسی سیا و دولت آمریکا مورد بررسی و کنکاش قرار گرفت.
در ابتدای این مستند در خصوص روند شکل گیری ایده دولت در تبعید به کنفرانس بنیاد دفاع از دموکراسی در آمریکا اشاره و آمده است: مایکل لدین ( عضو شورای مدیریت بنیاد دفاع از دموکراسی )، استیو فوربس رئیس پیشین سازمان سیا و همچنین رئیس پیشین سازمان جاسوسی آمریکا در جلسه ای 3 ساعته در آمریکا طرحی به نام دولت در تبعید را کلید زدند بطوری که مایکل لدین اعلام کرده بود که این طرح نظرات مردم را تغییر خواهد داد.
براساس این طرح دولت درتبعید باید توسط فردی پیاده شود که دارای سوابق اجتماعی و مذهبی باشد تا بعد تبلیغاتی آن مضاعف شود و لذا این طرح برای اجرا به دنیس راس مشاور باراک اوباما محول می شود.
در بخش دیگری از این مستند در خصوص نحوه ورود محمدرضا مدحی به این پروژه آمده است: سرویس جاسوسی آمریکا دنیس راس را از وجود فردی ایرانی در بانکوک که به تجارت الماس در این کشور مشغول است مطلع می کند که به نظر ماموران سازمان سیا وی می تواند نقش اول طرح دولت در تبعید را ایفا کند.
مدحی در خصوص نحوه ورود خود به این پروژه می گوید: فردی از سفارت آمریکا با من تماس گرفت و در خواست ملاقات با من را مطرح کرد و من به دیدار آنها رفتم.
وی در ادامه به جلسه خود در سفارت آمریکا در بانکوک اشاره می کند و تصریح می کند: در این جلسه یکی از ژنرالهای پنتاگون و برخی دیگر نشسته بودند و مواردی را در خصوص نحوه همکاری با من مطرح کردند اما در نهایت جواب منفی از من شنیدند.
سفر ناگهانی مدحی به عربستان مانع از ادامه مذاکرات در بانکوک می شود اما مدحی در بدو ورود به عربستان با اصرار سفیر آمریکا در این کشور با وی در هتلی در عربستان ملاقات می کند و در این دیدار سفیر آمریکا مصرانه از مدحی می خواهد تا وی از فتنه به وجود آمده در ایران حمایت کرده و از مدحی تقاضا می کند تا با یک فرد مهم ملاقات نماید.
مدحی در خصوص این دیدار می گوید: ما را در این دیدار با خانم هیلاری کلینتون آشنا کردند و وزیر خارجه عربستان نیز در این دیدار حضور داشت و بعد از تقاضای کلینتون برای خروج حاضران وی از من تقاضا کرد تا با وی در آمریکا ملاقات کنم و همچنین همکاری خود را جنبش جمع یاران نیز آغاز کنم.
همچنین در این سفر علاوه بر سفیر آمریکا، سفیر انگلیس و معاون سفیر فرانسه نیز از جمله رایزن هایی بودند که در چند نوبت با مدحی به گفتگو پرداختند تا وی به یکی از کشورهای غربی پناهنده شود و سپس پس از چندین دیدار و تطمیع مدحی وی چراغ سبز را به آمریکا نشان می دهد و راه را برای دیدارهای بعدی مهیا می کند.
در ادامه زمینه انتقال مدحی به آمریکا با یک هواپیمای خصوصی فراهم می شود و وی مستقیما به ویلایی در واشنگتن می رود و در این کشور به صورت مستقیم با دنیس راس ارتباط برقرار می کند اما وی در ادامه توسط دولت های غربی به فرانسه سفر می کند.
وی در خصوص برگزاری کنفرانس گوآدالوپ 2 در پاریس می گوید: من نماینده تام الاختیار دولت آمریکا در این همایش بودم و این کنفرانس در راستای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران طراحی شده بود.
مدحی با بیان اینکه کارهای اجرایی دولت در تبعید بر عهده امیر حسین جهانشاهی و مهرداد خوانساری قرار داشت، تاکید کرد: جهانشاهی فردی ایرانی تبار با تابعیت اسرائیلی- فرانسوی بود که سرمایه های فراوانی در تل آویو داشت و 9 سال در اسرائیل برای چنین روزهایی دوره دیده بود.
همچنین مهرداد خوانساری لیدر یکی از شاخه های ضد انقلاب و رئیس یکی از دفاتر مطالعاتی بود که تمام هزینه های آن توسط سرویس اطلاعاتی انگلستان تامین می شود.
این سه نفر در یک جلسه خصوصی و محرمانه در راستای توافق اولیه در خصوص دولت در تبعید حضور پیدا کردند و بعد از این جلسه بود که توافق شد تا تشکیل این دولت در تبعید رسانه ای شود و لذا بعد از آن صدها تصویر از مدحی در رسانه های آمریکایی و صهیونیستی پخش می شود.
مدحی ادامه می دهد: ما تصمیم گرفتیم جریان سیاسی –اقتصادی جهانشاهی که عقبه اش اسرائیل، انگلیس و فرانسه بود و ما که عقبه نظامی و امنیتی داشتیم اتحاد وائتلاف خود را ازطریق رسانه های تصویری اعلام کنیم که این امر درهتل آتلانتیک پاریس صورت گرفت تا این امر مقدمه ای برای برپایی کنفرانس گوآدالوپ باشد.
وی تاکید می کند: این کنفرانس یک اعلام رسمی و عمومی برای اتحاد و همکاری مشترک میان جنبش جمع یاران و اپوزوسیون بود و همچنین در این کنفرانس مطبوعاتی نمایندگانی از دولت فرانسه نیز حضور داشتند.
در ادامه نشست مقدماتی کنفرانس گوآدالوپ 2 با حضور همه ضد انقلابیون خارج از کشور برگزار می شود که می توان به علیرضا نوری زاده از اعضای سازمان اطلاعاتی انگلیس ، محسن مخملباف از اعضای ستاد فتنه، عبدالله مهتدی دبیر کل حزب منحله کومله و همچنین نمایندگان سازمان تروریستی منافقین نیز اشاره کرد که سپس کلیه حاضران بعد از این نشست به جزیره گوآدالوپ می روند.
محمدرضا مدحی در ادامه این مستند در خصوص ویژگی های دولت در تبعید می گوید: دولت در تبعید مانیفست و قانون اساسی پیشنهادی و اصلی داشت و متشکل از دولت موقت و شورای حفظ امنیت و منافع ملی بود و من به عنوان رئیس شورای عالی امنیت و منافع ملی منصوب شده بودم و امیر حسین جهانشاهی جانشین من بود و قرار بود 15 نفر از درون سیستم جمهوری اسلامی و 15 نفر از خارج نشین ها در این دولت باشند.
وی ادامه می دهد: دولت موقت که زیر مجموعه به حساب می آمد متشکل از افرادی از چهره های مختلف داخل و خارج بود که برای سمت های مختلف پیش بینی شده بودند و همچنین 7 میلیارد دلار از سوی دولت آمریکا برای براندازی در چارچوب این دولت پیش بینی شده بود.
گفتنی است دستگاه امنیتی کشورمان به محض اطلاع از تشکیل جنبش جمع یاران سعی می کند تا این حرکت را به نفع خود تصاحب کند و آن را در جهت مدیریت طرح دولت در سایه به کار گیرد.
در پایان خاطرنشان می شود این پاتک هوشمندانه به توطئه بزرگ دولت در تبعید که سرویس های دشمن و ضد انقلاب در لوای آن پنهان شده بودند، با اقدام دستگاه امنیتی به تاخیر افتاد و فرسایشی شدن آن موجب شد تا نتایج این طرح به حداقل کاهش پیدا کند و سپس با نجات الماسی که برای فریب اندیشیده شده بود نقشه ای را که دشمن الماس خود می خواند با یک الماس دیگر منهدم شد.
انتشار اين مستند باقي مانده اعتبار سرويس جاسوسي آمريكا پس از ماجراي شهرام اميري و آزادسازي وي از قلب آمريكا را بر باد داد و كاخ سفيد را در بهت و حيرت فرو برده است.
واكنش ضد انقلاب به فريب سرويس جاسوسي آمريكا
در واكنش به پخش الماس فريب، ضدانقلاب خارج نشين دچار سردرگمي عجيبي شده است. از جمله انكه کاربران سایت ضد انقلابی 'بالاترین' از یکدیگر خواستند تا افشاگریهای 'محمدرضا مدحی' در این مستند را بایکوت خبری کنند.
کاربران این سایت ضد ایرانی که مدعی گردش آزاد اطلاعات هستند، پس از پخش مستند الماس فریب از صدا و سیمای جمهوری اسلامی و افشای ارتباط عناصر اپوزیسیون خارج از کشور با سرویسهای اطلاعاتی بیگانه، خبرهای مربوط به مستند الماس فریب را با رای منفی از دید عموم خارج میکنند.
یکی از کاربران این سایت در خبری مربوط به این مستند، آورده است: باید به برخی از دوستان (مشخصا علیرضا نوری زاده) دستخوش گفت که ساده لوحانه مدحی را صادق می انگاشتند و زمانی که هشدار می دادیم باور نمی کردند.
در کامنت دیگری ذیل این خبر آمده است: اینها میخواهند افکار را از دعوا در نظام و ریزش نظام منحرف کنند. بچسبیم به مسائل مهم تر . ۲۲ خرداد ۱۳۹۰، همراه شو عزیز.
همچنین یک کاربر دیگر در بالاترین مینویسد: نوریزاده یک فاحشه سیاسی است که از قضا برای جمهوری اسلامی هم نقش کارچاق کنی دارد. شکی ندارم که در مورد مدحی هم نوریزاده کاملا در جریان بوده و به عنوان واسطه در برای معرفی مدحی و اعتمادسازی عمل کرده . اساسا مدحی اولین بار توسط نوریزاده در اپوزیسیون مطرح شد و نفوذ کرد.
نوری زاده خود در برنامه پنجشنبه 19 خرداد در برنامۀ خود به نام «پنجرهای رو به خانۀ پدری» به پخش مستند «الماس فریب» واکنش نشان داد. وي که بیشتر به نام تحلیلگر «صدای آمریکا» شناخته می شود با بیان اینکه انسانها در مواقعی شکننده میشوند مدعی شد: از هفتۀ چهارم-پنجم که با او حرف زدم، متوجه شدم لنگییی در کارش هست؛ یکی اینکه دربارۀ آقای خامنهای حرف نمیزد.
دوم اینکه علیه جنبش سبز بلند شد، علیه آقای موسوی و آقای کروبی، که یک دفعه من قطع کردم. یادتان هست برنامه قطع شد؟ برای اینکه به او گفتم اصلاً چنین نیست؛ این دو انسان هر چه هم در گذشته بودند، آزادمردند، ایستادهاند و مردم ایران آمدهاند پشتشتان ایستادهاند و کارتان درست نیست.
نوریزاده همچنین اظهار داشت: «امیر فرشاد ابراهیمی» که اولین بار با آقای مدحی آشنا شده بود به من هشدار داد – انصاف است اینجا بگویم، چندین نوبت به من هشدار داد – اما من همیشه اینجوری آقای مدحی را میدیدیم، که حتی اگر پروژه باشد، من که با او زندگی نمیکنم.
نوریزاده در مورد «محمّدرضا مدحی» اظهار داشت: او آدم معتقدی بود، وقتی نام حضرت فاطمۀ زهرا (س) میآمد، دگرگون میشد، گلایه میکرد از بعضی تلویزیونهای اپوزیسیون که تعرض میکنند به اعتقادات مردم.
اعتراف به آدمربایی رژیم صهیونیستی
نوریزاده در قسمت دیگری از صحبتهایش مدعی شد «مدحی محلی از اعراب ندارد». آمریکا و اسراییل اطلاعات فراوانی دارند. او برای نمونه اظهار داشت: اسراییلیها عسگری را بردند، تمام برنامۀ هستهای را فهمیدند.
تا انتشار اين خبر رسانههاي غربي موضع سكوت ناشي از سردرگمي را در قبال افشاگريهاي وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران اتخاذ كردهاند.
حال بايد منتظر بود كه پس از اين رسوايي، غربيها به ويژه سران كاخ سفيد به افكار عمومي جهان بالاخص ملت ايران چه پاسخي ميدهند.