سه شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۰ - ۲۳:۰۷
کد مطلب : 67954

X=۰ , Y=۰

پيش نوشت: از خوانندگان عزيز بابت انتخاب يك موضوع تكراري براي يادداشت آخر پوزش مي طلبم. اما اين توضيح هم ضروري است كه دليل تكراري شدن برخي متون و سطور، تكرار شدن برخي اتفاقات ناخوشايند است كه باعث مي‌شود آدم باز هم حرفي براي گفتن داشته باشد. شايد عذرخواهي اصلي براي نگارش يادداشت تكراري بر دوش افرادي باشد كه بداخلاقي و بي‌اخلاقي را تكرار مي كنند.
توي فوتبال ما اتفاقات عجيب و غريب تمام شدني نيست. توي همين فوتبال آدم هاي به ظاهر عاقل از يك سوراخ نه دوبار، بلكه صدها بار گزيده مي شوند. و توي فوتبال ما آنچه كه از همه چيز مهم تر و اساسي تر است حاشيه ها و درگيري هاست كه همين امر باعث مي شود خيلي ها نان بخورند. يكي هم خود ما.
متاسفانه بارها و بارها نوشته ايم و نوشته اند و بلندگو دستمان گرفته ايم كه: آقا گيريم همه آدم هاي اين فوتبال خوب. گيريم دو طرف دعواهاي اين فوتبال همه انسان‌هاي شريفي باشند. اما آدم را به زور هم به بهشت نمي فرستند، چرا زور بي خود مي زنيد دو نفر را (يا چند نفر را) كه حكايتشان مثل خربزه و عسل در خوشبينانه‌ترين حالت و مثل كارد و پنير در نگاهي واقع بينانه و مثل ... و... در نگاهي بدبينانه هستند را به هم جوش بدهيد؟ چرا زور مي زنيد تا ظاهر را درست و قشنگ كنيد و در باطن و محافل خصوصي چنان گندي بيرون بزند كه ظاهر و باطن و بالا و پايين را به لجن بكشد؟ اصلا چرا برخي ها را آنقدر باد مي كنيد تا بزرگ شوند و بعد...
توي همين فوتبال بي در و پيكر ما آدم هايي هستند كه گروه خونشان به يكديگر نمي خورد. اصلا يا از اول اينگونه بوده اند و يا بعدا تصميم گرفته اند دَم‌پَر همديگر نباشند. اما برخي ها زور بي خود مي زنند كه آنها را به هم جفت كنند.
نمونه اش همين آقايان X و Y است. اينها سالي كه ۱۲ ماه است و ۳۶۵ روز دارد، سيصد و شصت و چهار روزش را با هم مشكل دارند و توي روزنامه ها يا كُري مي خوانند و يا با ادبيات خاص از خجالت هم درمي آيند و هر يكي را كه مي خورند دوتا مي زنند. بعد هم مي‌گويند فلاني حق ندارد در مورد من حرفي بزند و من هم وقت ندارم در موردش حرف بزنم. اما هر دو در حرافي حرفه‌اي‌اند.
همين ها سالي ۱۰۰ بار قهر مي كنند و دوباره آشتي. خب اين چه كاري است؟ اگر همين دو تا آشتي الكي و مصلحتي و روبوسي هاي آبداري كه بدتر از صد تا فحش و ناسزاي آب كشيده و آب نكشيده نباشد، اين دوستان هم همديگر را فراموش مي كنند.
اينطوري فوتبال ما هم مي تواند يك نفس كوچك بكشد. البته بگذريم كه اين وسط برخي روزنامه ها از نان خوردن مي افتند و سوژه هاي تكراري باعث مي شود مخاطب كمتري جذب كنند، اما حداقلش اين است كه "دوزار" از اين "تب ۴۰ درجه" فوتبال ما كم مي شود. توي اين فوتبال آنقدر مشكل و حاشيه داريم كه كمرنگ شدن آقايان X و Y خللي در روند به سراشيبي رفتن اخلاق ورزش ما ايجاد نمي كند.
در فوتبالي كه مربي توي رختكن بازيكن را به باد ناسزا مي گيرد و بازيكن هم از خجالت مربي در مي‌آيد، توي فوتبالي كه فلان بازيكن به خودش اجازه مي دهد جلوي يك مربي ديگر الفاظي را به كار ببرد و از دست هايش هم براي بي احترامي بيشتر كمك بگيرد، در فوتبالي كه صورت بازيكن را بعد از گلزني بايد شطرنجي كرد، در فوتبالي كه بي احترامي و بي اخلاقي و بي‌معرفتي و هزار تا كلمه ديگري كه با پيشوند "بي" همراه هستند وجود دارد، روي بورس نبودن آدم هايي مثل X و Y خيلي هم نمي تواند فوتبال ما را كم حاشيه كند.
بگذاريد اين دوستان گرمابه و گلستان سابق و دشمنان امروزي سرشان توي لاك خودشان باشد و كمتر به پر و پاي همديگر بپيچند. اينطوري به نفع فوتبال ماست.
متاسفانه اين روزها آدم هاي پرحاشيه در فوتبال ما محبوب تر يا دست كم مشهورترند. اين روزها همه مي‌خواهند فوتبال را به سمت اخلاق مداري پيش ببرند، اما خودشان يادشان رفته كه لزوم حركت يك جامعه به سمت هر اتفاقي آنجاست كه هر شخصي خودش را ابتدا درست كند. در فوتبال ما تنها چيزي كه خيلي خوب بازارش به راه است، استفاده از مردم و زير دين بردن مردم به هر قيمتي است. اين روزها هركسي مي خواهد هر خطايي يا هر كار درستي را انجام دهد يك "به خاطر مردم" اولش مي گذارد تا هم وجدانش! را آرام كند و هم اينكه بتواند دست آخر يكي را به عنوان مديون خود داشته باشد. اينطوري است كه ما هم بايد آلودگي ها و كثيفي ها و بي اخلاقي ها را تحمل كنيم و هم به خاطر يك مشت آدم هاي متشخص! زير بار دِين برويم.
بياييد هم خودمان را راحت كنيم از اين همه لطف دوستان سابق! و هم بگذاريم آنها فرصتي پيدا كنند تا در خلوت خود، با وجدانشان تنها بمانند و شايد... شايد فرجي شد و اتفاقي افتاد.
پي نوشت: از همه مسئولان كشوري، نمايندگان محترم، مديران ورزشي و غير ورزشي، اهالي فوتبال، جامعه رسانه اي، عزيزان پيشكسوت‌و... تقاضا داريم سر جدتان اين بار ديگر بي خيال مراسم آشتي كنان شويد. چون اولا اين جور داستان ها هيچوقت ته ندارد و همچنان اين رشته سر دراز دارد و هم اينكه دست آخر ديوار كوتاه ما خبرنگاران جايي مي شود كه دوستان پايشان را روي آن بگذارند و از آن بالا شعار دوستي بدهند. به گُرده ما رحم كنيد. لطفا! 

حامد فربد

https://siasatrooz.ir/vdcayoni.49n0m15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی