باور داشته باشیم که دیگر فلسفه زمان خریدن در انجام امور جاری کهنه شده و مشتری خاصی ندارد و البته میتوان بر روی اقشاری از جامعه دراینباره سرمایهگذاری نمود اما آنها هم بهمرورزمان از طریق شبکههای اجتماعی که امروزه هر فردی با داشتن یک گوشی اندروید میتواند به آنها ورود پیدا کند به این اطلاعات پیشپاافتاده دست مییابند و ترفندهای دمده بهراحتی را میخوانند!
شورای اسلامی دوم، سوم و چهارم همه تلاش خود را صرف آن کردند تا چهارباغ عباسی و در ادامه چهارباغ پایین که یادگار دهه سی است جان تازهای بگیرند و به سرنوشت خیابان لالهزار تهران دچار نشوند اما پس از ورود شورای پنجم همهچیز تغییر یافت و اهداف نیز به سویی دیگر رفت تا جایی که تندیس یک چوگان نشسته بر اسب که باید در ورودی میدان نقشجهان نصب گردد و هیچ ارتباط و سنخیتی با چهارباغ ندارد صدرنشین دروازه دولت و ورودی این خیابان مفرح گردد! آنچه شورای پنجم با نقطهنظرهای نفوذی شهرداری آن مدنظر داشت، تبدیل چهارباغ عباسی به شانزه لیزه دوم بود تا جهانگردان و بخصوص کسانی که از پانزده خواهرخوانده اصفهان به این شهر میآیند، آزادانه در این مسیر تا ورودی دولتخانه صفوی گذر کنند و در ادامه به ورودی دولتخانه سلجوقیان برسند و ضمن مشاهده اغذیهفروشیها و استشمام بوی روغنسوخته یاد غذای فوری اروپایی را زنده کنند و آن محیط و فرهنگ غربی برایشان تداعی شود اما کرونا این فرصت را طی سه سال گذشته نهتنها از چهارباغ بلکه از صنعت گردشگری در سراسر جهان گرفت و به حضور مصرانه خود اختصاص داد تا خیابانی که باید برای ترویج و زنده کردن هویت و هنر اصفهان و بخصوص صنایعدستی آن نوسازی میشد به مرکزی برای ایجاد اغذیهفروشیها تبدیل و پیاده راههای آن را نیز با چیدن میز و صندلیهای چوبی و فلزی خود تصرف کنند و اجازه ندهند هیچ گردشگر داخلی و یا خارجی با خیالی آسوده و بهدوراز شلوغی آن بهصورت فردی و خانوادگی تردد نماید.
اگرچه چهارباغ فعلی که بیشتر به یک چهارمضراب درهمتنیده تبدیلشده دیگر جایگاهی برای بهجاماندگان کسبه فرهنگپرور و هنرمندان صنایعدستی آن که اکثرا دوران کهولت را بر روی ویلچر طی میکنند شباهت ندارد تا به یاد روزهای گذشته و بخصوص دهههای ۳۰ و ۴۰ شمسی گذری به آن داشته و خاطره بازی کنند زیرا این چهارباغ با روز و شبهای رؤیایی و بدون تعطیلی آن در چند دهه پیش متفاوت است. اشکال اصلی در ادامه این روند آنست که کار را باید به دست کاردان سپرد و فارغ از تحصیلات آکادمیک که بیشتر به درد صنایع روز میخورد در جای خود استفاده کرد و نوستالژیهایی چون چهارباغ را به اهلفن یعنی هیئتامنایی از پیشکسوتان بهجامانده در مشاغل مختلف این خیابان که هنوز هم در واحدهای صنفی گذشته چمباتمه زدهاند و نظارهگر افول چهارباغ هستند، سپرد که شاید تعداد آنها از انگشتان دودست هم بیشتر نباشد اما بعضی همچنان محو خاطرات شصت یا هفتادسال پیشازاین چهارباغ هستند که اگر با حمایت شهرداری دورهم جمع شوند میتوانند این آتش زیر خاکستر غفلتها را که حاصل افکار نو گرایانه در چهارباغ است قبل از شعلهور شدن خاموش کنند و مسیر آن را بهسوی فرهنگ، صنایعدستی، هنرهای نمایشی و تئاتر و موسیقی ناب ایرانی اشاعه دهند.
آنچه از محتوای کلام مدیر پروژه چهارباغ در تارنمای ایمنا به دست میآید، مخفی شدن در زیر چتر کلام ارزشمند مقام معظم رهبری پیرامون گردشگری و افزایش نشاط اجتماعی برای بازگشت به اخلاق حسنه و تحکیم خانواده و اخلاق اسلامی است و عمومیت دارد و خاص خیابان چهارباغ اصفهان نیست که به استناد دستور شهردار در سه حوزه مفهوم، فرهنگ و هنر، خوراک و طبیعت مخاطب سنجی میشود. شاید گروه ادارهکننده پروژه چهارباغ عباسی جوانان کمتجربه اما پرتوان و انرژی باشند که آمادگی لازم را برای آموختن و به انجام رساندن و واقعیات تاریخ در این خیابان دارند اما بااهمیتتر از این حضور هیئتامنای چهارباغ است که باید منحصرا از میان همین افراد مستند با سنین بالای هشتاد سال انتخاب شوند تا تحمیل عقیده نگردد و الا پایان این راهی که مدیریت پروژه چهارباغ و همکارانشان در پیش گرفتهاند به ترکستان است و هرگز به کعبه آمال نخواهد رسید.
حضور مردم در روز عید غدیر و در خیابان چهارباغ را نباید یک اتکا و دلیل برای درست بودن اقدامات دانست زیرا اینگونه تجمعات مقطعی است درحالیکه چهارباغ یک خیابان همیشگی است تا پذیرای نسلهای متفاوت از نوزاد تا کهنسال باشد که بتوانند از آمیزه تجربیات همراه با خواستههای نو اندیشانه و درنهایت خاطرات گذشته هیئتامنا در قالب اجرا استفاده کنند و هر گوشهای از آن تجمعی از علاقهمندان به سینما، تئاتر، نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی و صنایعدستی بوده و فرهیختگان چهارباغ مدرس و راهنمای آنها در حفظ میراثها باشند.
اگرچه مدیر پروژه تأکید بر شناسایی دقیق مکانهای بیدفاع شهری چهارباغ با هدف رفع موانع کالبدی و تقویت بستر سازمانی و حاکمیت مقابله با جرائم سازمانیافته همچون تکدی گری و سرقت نموده است اما اصولاً این خیابان اگر جایگاه فرهنگی خود را به کمک هیئتامنا به دست آورد هرگز نیازمند تحکم بر آن نیست زیرا آرامش مطلق اساس بازنگری در پیشینه آن و کپیسازی بهروز با مشاوره هیئتامنا و تواناییهای نسل فعلی و آینده آن است تا چالشهای موجود را به فرصت برای ایجاد بازار کار جهانی در زمینههای یادشده تبدیل کند. اصفهان و بخصوص چهارباغ آن میتواند رقیب سرسختی برای تنه زدن به سرمایه نفتی باشد که متعلق به نسلهای آینده است و میماند اما زندهبودن همه اینها به نسیم یا طوفانی سهمگین و مخرب به نام فرونشست بستگی دارد که متاسفانه درراه است که حقیقتا چهارمضراب است نه چهارباغ!
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت
شورای اسلامی دوم، سوم و چهارم همه تلاش خود را صرف آن کردند تا چهارباغ عباسی و در ادامه چهارباغ پایین که یادگار دهه سی است جان تازهای بگیرند و به سرنوشت خیابان لالهزار تهران دچار نشوند اما پس از ورود شورای پنجم همهچیز تغییر یافت و اهداف نیز به سویی دیگر رفت تا جایی که تندیس یک چوگان نشسته بر اسب که باید در ورودی میدان نقشجهان نصب گردد و هیچ ارتباط و سنخیتی با چهارباغ ندارد صدرنشین دروازه دولت و ورودی این خیابان مفرح گردد! آنچه شورای پنجم با نقطهنظرهای نفوذی شهرداری آن مدنظر داشت، تبدیل چهارباغ عباسی به شانزه لیزه دوم بود تا جهانگردان و بخصوص کسانی که از پانزده خواهرخوانده اصفهان به این شهر میآیند، آزادانه در این مسیر تا ورودی دولتخانه صفوی گذر کنند و در ادامه به ورودی دولتخانه سلجوقیان برسند و ضمن مشاهده اغذیهفروشیها و استشمام بوی روغنسوخته یاد غذای فوری اروپایی را زنده کنند و آن محیط و فرهنگ غربی برایشان تداعی شود اما کرونا این فرصت را طی سه سال گذشته نهتنها از چهارباغ بلکه از صنعت گردشگری در سراسر جهان گرفت و به حضور مصرانه خود اختصاص داد تا خیابانی که باید برای ترویج و زنده کردن هویت و هنر اصفهان و بخصوص صنایعدستی آن نوسازی میشد به مرکزی برای ایجاد اغذیهفروشیها تبدیل و پیاده راههای آن را نیز با چیدن میز و صندلیهای چوبی و فلزی خود تصرف کنند و اجازه ندهند هیچ گردشگر داخلی و یا خارجی با خیالی آسوده و بهدوراز شلوغی آن بهصورت فردی و خانوادگی تردد نماید.
اگرچه چهارباغ فعلی که بیشتر به یک چهارمضراب درهمتنیده تبدیلشده دیگر جایگاهی برای بهجاماندگان کسبه فرهنگپرور و هنرمندان صنایعدستی آن که اکثرا دوران کهولت را بر روی ویلچر طی میکنند شباهت ندارد تا به یاد روزهای گذشته و بخصوص دهههای ۳۰ و ۴۰ شمسی گذری به آن داشته و خاطره بازی کنند زیرا این چهارباغ با روز و شبهای رؤیایی و بدون تعطیلی آن در چند دهه پیش متفاوت است. اشکال اصلی در ادامه این روند آنست که کار را باید به دست کاردان سپرد و فارغ از تحصیلات آکادمیک که بیشتر به درد صنایع روز میخورد در جای خود استفاده کرد و نوستالژیهایی چون چهارباغ را به اهلفن یعنی هیئتامنایی از پیشکسوتان بهجامانده در مشاغل مختلف این خیابان که هنوز هم در واحدهای صنفی گذشته چمباتمه زدهاند و نظارهگر افول چهارباغ هستند، سپرد که شاید تعداد آنها از انگشتان دودست هم بیشتر نباشد اما بعضی همچنان محو خاطرات شصت یا هفتادسال پیشازاین چهارباغ هستند که اگر با حمایت شهرداری دورهم جمع شوند میتوانند این آتش زیر خاکستر غفلتها را که حاصل افکار نو گرایانه در چهارباغ است قبل از شعلهور شدن خاموش کنند و مسیر آن را بهسوی فرهنگ، صنایعدستی، هنرهای نمایشی و تئاتر و موسیقی ناب ایرانی اشاعه دهند.
آنچه از محتوای کلام مدیر پروژه چهارباغ در تارنمای ایمنا به دست میآید، مخفی شدن در زیر چتر کلام ارزشمند مقام معظم رهبری پیرامون گردشگری و افزایش نشاط اجتماعی برای بازگشت به اخلاق حسنه و تحکیم خانواده و اخلاق اسلامی است و عمومیت دارد و خاص خیابان چهارباغ اصفهان نیست که به استناد دستور شهردار در سه حوزه مفهوم، فرهنگ و هنر، خوراک و طبیعت مخاطب سنجی میشود. شاید گروه ادارهکننده پروژه چهارباغ عباسی جوانان کمتجربه اما پرتوان و انرژی باشند که آمادگی لازم را برای آموختن و به انجام رساندن و واقعیات تاریخ در این خیابان دارند اما بااهمیتتر از این حضور هیئتامنای چهارباغ است که باید منحصرا از میان همین افراد مستند با سنین بالای هشتاد سال انتخاب شوند تا تحمیل عقیده نگردد و الا پایان این راهی که مدیریت پروژه چهارباغ و همکارانشان در پیش گرفتهاند به ترکستان است و هرگز به کعبه آمال نخواهد رسید.
حضور مردم در روز عید غدیر و در خیابان چهارباغ را نباید یک اتکا و دلیل برای درست بودن اقدامات دانست زیرا اینگونه تجمعات مقطعی است درحالیکه چهارباغ یک خیابان همیشگی است تا پذیرای نسلهای متفاوت از نوزاد تا کهنسال باشد که بتوانند از آمیزه تجربیات همراه با خواستههای نو اندیشانه و درنهایت خاطرات گذشته هیئتامنا در قالب اجرا استفاده کنند و هر گوشهای از آن تجمعی از علاقهمندان به سینما، تئاتر، نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی و صنایعدستی بوده و فرهیختگان چهارباغ مدرس و راهنمای آنها در حفظ میراثها باشند.
اگرچه مدیر پروژه تأکید بر شناسایی دقیق مکانهای بیدفاع شهری چهارباغ با هدف رفع موانع کالبدی و تقویت بستر سازمانی و حاکمیت مقابله با جرائم سازمانیافته همچون تکدی گری و سرقت نموده است اما اصولاً این خیابان اگر جایگاه فرهنگی خود را به کمک هیئتامنا به دست آورد هرگز نیازمند تحکم بر آن نیست زیرا آرامش مطلق اساس بازنگری در پیشینه آن و کپیسازی بهروز با مشاوره هیئتامنا و تواناییهای نسل فعلی و آینده آن است تا چالشهای موجود را به فرصت برای ایجاد بازار کار جهانی در زمینههای یادشده تبدیل کند. اصفهان و بخصوص چهارباغ آن میتواند رقیب سرسختی برای تنه زدن به سرمایه نفتی باشد که متعلق به نسلهای آینده است و میماند اما زندهبودن همه اینها به نسیم یا طوفانی سهمگین و مخرب به نام فرونشست بستگی دارد که متاسفانه درراه است که حقیقتا چهارمضراب است نه چهارباغ!
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت