چه خوب میشد اگر قبل از اخذ مدرک تحصیلی بالاتر با هر ترفندی که امکان دارد ازجمله استفاده از سهمیههایی که بعضی دانشگاهها در بده و بستانهای مراودهای به بعضی ارگانها و نهادها میدهند و بهره جستن از تیمهایی که حقوقشان را از بیتالمال یا خصولتی ها دریافت میکنند تا فرصت دهند مدیر بالادستی به امور خود برسد و این معدود مساعدت نمایند و با نوشتن پایاننامههای مهندسی معکوس مدرک دکترا را تقدیم آنها کنند تا برایشان حریم قائل شده و ضمن طی کردن سمتهای پایین راه را برای رسیدن به شورای شهر و قائممقامی یک نهاد و برای چند روز بهاندازه انگشتان دودست مدیرکل شدن، هموار سازند، کمی هم به این میاندیشیدیم که دین و مذهب والاتری داریم که در متون آن بارها اشاره شده است تا به حقوق دیگران و بخصوص زیردستان تعدی نکنیم و احترام بگذاریم و زمانی که برتر از خود را درراه خدمتگزاری میبینیم، سکان را به او بسپاریم و در رکاب باشیم همانگونه که در مکتبمان آمده است «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» که این خود میتواند بهتنهایی راهگشای رفع همه مشکلات باشد تا سایهای به نام یأس و ناامیدی و درنهایت بیتفاوتی حاصل از اقدامات غلط سهوی یا عمدی بعضی از مدیران باعث نشود تمامی زحمات گذشته پیرامون ارتقاء یک نهاد به درجات والا زیر سوأل برود و معدودی خطای مدیران را بهحساب کمیت بگذارند و دشمنان فرصتطلب نیز آنچه بهدستآمده را ارزان نفروشند و ضمن بازارگرمیهای رایج شبکههای بیگانه را میهمان صفحات سیما و اینترنت خانههای ما نکنند.
در نظر داشته باشند که آنها و بهراحتی الگو میشوند و میتوانند نسلها را با نمایش مثبت اندیشی و تبلیغ تهی مساوات بهسوی خود جلب کنند. همانگونه که با یک اشتباه همهچیز را از دست میدهند تا دانسته و نادانسته رسانه ملی را ازنظر اطلاعرسانی و ترویج فرهنگ و هنر سالم به انزوا بکشند. صداوسیما نباید افقی جز ارتقاء اهداف جمهوری اسلامی را متصور باشد و بالطبع موظف است ید واحده درراه خدمت به قوای سهگانه بهمنظور انجام رسالتشان باقی بماند که اگر از انجام این وظیفه غفلت ورزد و کوتاهی کند بهنوعی ملوکالطوایفی تبدیل خواهد شد زیرا ضامن انعکاس سیاستهای نظام در بستر قوانین ناب اسلام است تا دیگر رسانههای موجود را از نوع مکتوب و مجازی با خود همراه و همسو کند که متأسفانه در دوران مدیران یکی دو دوره اخیر یا حداقل دو دهه گذشته این اتفاق آنگونه که باید نیفتاده است! و مشکل دوگانه بودن روشها در اداره این رسانه مطرح در جهان است که میتواند همسوی دیگر تلاشها در بعد سیاسی و اقتصادی و بخصوص جهش دانشبنیانها نقش ارزندهای داشته باشد و تنها و به بهانه کمبود اعتبار و بودجه به تکرار محتواها نپردازد و همزمان با دیگر اقشار جامعه و بخصوص بخش فرهنگی آن آیین همیشه پویا و زنده اسلام را در قالب برنامههای مختلف و جذاب به نسلهای سرگردان در گوشه و کنار جهان تقدیم نماید.
برای رسیدن به این اهداف ارزشمند تنها نیاز به ایجاد امنیت شغلی در این نهاد است و اهمیت دادن به حقوق کسانی که در آن زحمت کشیدهاند و بیتوجهی به توصیههای بالادستی و متأسفانه بده و بستانهای رایج که این مجموعه بهعنوان لیدر آموختن چهره به چهره نباید زیر بار آنها برود و اگر طی دو دهه گذشته اینگونه بوده است حداقل در موقعیت حساس فعلی روش را تغییر داده و واقعیتگرا باشد. اصفهان یکی از حساسترین نقاط کشور است که نهادهای فرهنگی آن همیشه زیر تیغ تیز نگاههای متفاوت میباشند و بالطبع باید حداقل مدیران این بخش از میان کسانی انتخاب شوند که طی یکی دو دهه گذشته امتحان خود را پس دادهاند و در حقیقت ذوب اسلام و اندیشههای آن شدهاند که متأسفانه اینگونه نبوده تا زیره به کرمان برده شود و علیرغم وجود چهرههای تابناک و موجه در بدنه آن با مواردی مواجه میشود که گویا قرار است نقش سرای سالمندان را بازی کند تا آخرین سالهای کهولت ازمابهتران در آن طی شود و این افرادی مسیر نهاد استراتژیک را بهصورت روزمرگی ادامه دهند و در حاشیه به دیگر امور شخصی خود بپردازند درحالیکه از امکانات آن بهره میبرند و پس از گذشت سقف ۲۵ سال دوران خدمت و عبور از خط قرمز بازنشستگی به دلایل واهی ازجمله تحصیل فرزندان این مدیران و استفاده از امکاناتی چون خانههای سازمانی، یکی دو سال ادامه حضور آنها فارغ از ناتوانی در ادامه انجام خدمت تمدید شود درحالیکه هستند مدیرانی جوان، پرانرژی و مملو از انگیزههای اسلامی و ولایی و موجه در همین مجموعه که مستحق اشغال این سمت بوده تا ضمن برونرفت از خمودگیهای مرسوم، تحول ایجاد کنند اما با کمال تعجب و ناباوری مدیری از استانی دیگر ضمن حفظ سمت قبلی و آنهم به بهانه دانشجو بودن فرزندان و استفاده از امتیازات محلی ازجمله خانه سازمانی برای انجام این مسئولیت انتخاب میشود و مدیر قبلی نیز با دریافت حکم پایان خدمت بازهم از همان امتیازات قبلی استفاده میکند تا «سری با او، دلی با دیگری» داشته باشد که پس از بدعت مدیران پروازی نوبت مسئولان و متولیان اینترنتی شود تا از طریق مانیتورهای رسانه ملی دو استان را تحت سیطره قرار دهند اگرچه هرکدام از این سازمانها در حیطه خود صاحب جوانانی پرانگیزه، باتجربه و ریشهدار برای احراز بست مدیریتی هستند.
حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت
در نظر داشته باشند که آنها و بهراحتی الگو میشوند و میتوانند نسلها را با نمایش مثبت اندیشی و تبلیغ تهی مساوات بهسوی خود جلب کنند. همانگونه که با یک اشتباه همهچیز را از دست میدهند تا دانسته و نادانسته رسانه ملی را ازنظر اطلاعرسانی و ترویج فرهنگ و هنر سالم به انزوا بکشند. صداوسیما نباید افقی جز ارتقاء اهداف جمهوری اسلامی را متصور باشد و بالطبع موظف است ید واحده درراه خدمت به قوای سهگانه بهمنظور انجام رسالتشان باقی بماند که اگر از انجام این وظیفه غفلت ورزد و کوتاهی کند بهنوعی ملوکالطوایفی تبدیل خواهد شد زیرا ضامن انعکاس سیاستهای نظام در بستر قوانین ناب اسلام است تا دیگر رسانههای موجود را از نوع مکتوب و مجازی با خود همراه و همسو کند که متأسفانه در دوران مدیران یکی دو دوره اخیر یا حداقل دو دهه گذشته این اتفاق آنگونه که باید نیفتاده است! و مشکل دوگانه بودن روشها در اداره این رسانه مطرح در جهان است که میتواند همسوی دیگر تلاشها در بعد سیاسی و اقتصادی و بخصوص جهش دانشبنیانها نقش ارزندهای داشته باشد و تنها و به بهانه کمبود اعتبار و بودجه به تکرار محتواها نپردازد و همزمان با دیگر اقشار جامعه و بخصوص بخش فرهنگی آن آیین همیشه پویا و زنده اسلام را در قالب برنامههای مختلف و جذاب به نسلهای سرگردان در گوشه و کنار جهان تقدیم نماید.
برای رسیدن به این اهداف ارزشمند تنها نیاز به ایجاد امنیت شغلی در این نهاد است و اهمیت دادن به حقوق کسانی که در آن زحمت کشیدهاند و بیتوجهی به توصیههای بالادستی و متأسفانه بده و بستانهای رایج که این مجموعه بهعنوان لیدر آموختن چهره به چهره نباید زیر بار آنها برود و اگر طی دو دهه گذشته اینگونه بوده است حداقل در موقعیت حساس فعلی روش را تغییر داده و واقعیتگرا باشد. اصفهان یکی از حساسترین نقاط کشور است که نهادهای فرهنگی آن همیشه زیر تیغ تیز نگاههای متفاوت میباشند و بالطبع باید حداقل مدیران این بخش از میان کسانی انتخاب شوند که طی یکی دو دهه گذشته امتحان خود را پس دادهاند و در حقیقت ذوب اسلام و اندیشههای آن شدهاند که متأسفانه اینگونه نبوده تا زیره به کرمان برده شود و علیرغم وجود چهرههای تابناک و موجه در بدنه آن با مواردی مواجه میشود که گویا قرار است نقش سرای سالمندان را بازی کند تا آخرین سالهای کهولت ازمابهتران در آن طی شود و این افرادی مسیر نهاد استراتژیک را بهصورت روزمرگی ادامه دهند و در حاشیه به دیگر امور شخصی خود بپردازند درحالیکه از امکانات آن بهره میبرند و پس از گذشت سقف ۲۵ سال دوران خدمت و عبور از خط قرمز بازنشستگی به دلایل واهی ازجمله تحصیل فرزندان این مدیران و استفاده از امکاناتی چون خانههای سازمانی، یکی دو سال ادامه حضور آنها فارغ از ناتوانی در ادامه انجام خدمت تمدید شود درحالیکه هستند مدیرانی جوان، پرانرژی و مملو از انگیزههای اسلامی و ولایی و موجه در همین مجموعه که مستحق اشغال این سمت بوده تا ضمن برونرفت از خمودگیهای مرسوم، تحول ایجاد کنند اما با کمال تعجب و ناباوری مدیری از استانی دیگر ضمن حفظ سمت قبلی و آنهم به بهانه دانشجو بودن فرزندان و استفاده از امتیازات محلی ازجمله خانه سازمانی برای انجام این مسئولیت انتخاب میشود و مدیر قبلی نیز با دریافت حکم پایان خدمت بازهم از همان امتیازات قبلی استفاده میکند تا «سری با او، دلی با دیگری» داشته باشد که پس از بدعت مدیران پروازی نوبت مسئولان و متولیان اینترنتی شود تا از طریق مانیتورهای رسانه ملی دو استان را تحت سیطره قرار دهند اگرچه هرکدام از این سازمانها در حیطه خود صاحب جوانانی پرانگیزه، باتجربه و ریشهدار برای احراز بست مدیریتی هستند.
حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت