?>?> شاعر ناصح | سیاست روز
شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۰ - ۲۱:۳۲
کد مطلب : 344

شاعر ناصح

به بهانه سالمرگ آنتوان دوسنت اگزوپری
شاعر ناصح

آنتوان دو سنت اگزوپری از آن دست نویسنده هاییست که بروز و ظهور خود را کاملا مدیون شرایط خاص اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی مردم اروپا بوده است.
اگزوپری جزئی از یک جریان هنری_فلسفی بزرگ است که در نیمه اول قرن بیستم رخ نمود و تا اواخر این قرن حیات را به ممات رجحان داد شاید ریشه های این جریان را بشود در یأس و حرمان عمیق و فراگیر برخاسته از لهیب دو جنگ جهانی دانست،دو جنگی که از ابتدا تا انتهایش خسران بود و حرمان و جز جهانی فرسوده یادگاری از خود به جا نگذاشت،واقعیت سیمای جهان نیمه اول قرن بیستم،سرشار بود از سیاهی و نکبت،نکبتی که از سویی واکنش مردمان را بر می انگیخت تا به نحوی از شرش خلاص شوند و از سوی دیگر همگان را در لاک رویا پردازی و واقعیت گریزی فرو می برد.
نقد و تلاش در مسیر اصلاح جامعه انسانی از سویی و نا امیدی و نیهیلیسم و سیاه گرایی عمیق از سوی دیگر و سرانجام ایده آلیسم و واقعیت گریزی و رویا پردازی از سوی دیگر فضای فکری و هنری جهان قرن بیستم را در بر گرفته بودند.این سه جنبه گرچه ممکن است در ظاهر حتی متناقض و متقاطع باشند اما در واقع هرکدام مکمل یکدیگر بودند و رابطه ای علت و معلولی داشتند،رویا پردازی و واقعیت گریزی حاکم بر ادبیات این جریان که تدریجا بساط رئالیسم ادبی را برمی چید نه از سر شکم سیری بود و نه از لبریز شدن رفاه و نعمت از کاسه سر مردمان مدرن، بلکه رابطه مستقیم داشت با جهان سیاه و در آستانه سقوطی که در برابر دیده مردمان قد علم می کرد و باعث می شد تا نویسندگان و متفکران به جای اندیشیدن چاره و راه در رفت، لقای بهبود و اصلاح را به لقایش ببخشند و در عالم رویا غوطه بخورند اما این واقعیت گریزی و روپاپردازی ادبی منکر نقد و هجو تمدن مدرن هم نمی شد، شاید آنچه در میدان ادبیات از دو ویژگی دیگر برجسته تر و فراگیر تر بود همین نقد و طرد تمدن نوین جهانی بود که طلیعه اش با دو جنگ خانمان برانداز درخشیده بود این نقد البته نه نقدی پویا و برخواسته از ذهنی سالم و منتقد که نقدی منفعلانه و در پیوند با همان رویا پردازی و یأس جانکاه و فراگیر بود.
اگزوپری هم از همین قماش بود ،در رمان های خاطره وار او که غالبه ریشه در گذشته ای حقیقی دارند این سه با هم در می آمیزند،هم یأس،هم نقد و هم رویاپردازی های واقعیت گریز البته نقد اگزوپری نقدی پویا تر و زنده تر است،او تمام مظاهر مدرنیته و انسان پردغدغه و همواره مشغول را زیر علامت سوال می کشد،از عشق و اهلی شدن دم می زند و انسان ها را به توجه به خویشتنشان متوجه می سازد،کمی مایه های عرفانی را خصوصا در شازده کوچولو به داستانش می افزاید و با همین دید عارفانه وشهودی انسانهای غافل و مشغول و در بند ماسوا را به ریشخند می گیرد،اما باز هم از رئالیسم فاصله می گیرد و بسیار محتاطانه به دنیای واقعی نزدیک می شود.اگزوپری بیش از همه ناصح اثرگذار و عمیقی است،شاید اگر شازده کوچولوی او را از روایت خاص،صنایع ادبی،استعارات شاعرانه و کنایه های نمکین خالی کنیم از داستان چیزی جز مجموعه ای از نصیحت و تذکره نماند،اگزوپری انگشت اشاره را به علامت یادآوری رو به بالا می گیرد و انسان سوار بر سمند لجام گسیخته مدرنیته را به یاد خویش می اندازد،به یاد داشته هایش که در دنیای مدرن امروز زیر تلی از نداشته ها مدفون شده است و انسان سرگردان را بدون رزم جامه و شمشیر در مقابل مخاطرات خود ساخته قرار داد است،اگزوپری پیامبری زمینی است که برانگیخته شده است تا انسان را به یاد انسان بیاورد و رح و روان آدمی را از خماری مدرنیته بیرون آورده و خود به تاراج رفته اش را به او بازنماید.

مولف :
https://siasatrooz.ir/vdcebe8xijh8e.9bj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی