گروه حوادث - شكارچي زنان قزوین در آخرين نشست رسيدگي به پرونده اش كه ديروز در شعبه دوم دادگاه کیفری این استان برگزار شد به هيئت قضايي گفت: «مرا اعدام نكنيد؛ بگذاريد به طريق ديگري از اين زندگي خلاص شوم.»
به گزارش خبرنگار ما ، در نخستين نشست رسیدگی به این پرونده، جرم شش فقره آدمکشی عمدی، دزدیدن طلا و جواهر زنان و دستبرد به دو میلیون تومان پول مردی به نام «صفتا...» که صاحبخانه «مهین» بود به این زن تفهیم شد.
در دومین نشست نيز لشكري - نماینده دادستان قزوين - کیفرخواست را خواند و اعلام کرد: اولیای دم پنج زن و یک مرد برای «مهین» 32 ساله تقاضای صدور حکم قصاص نفس - مرگ - کرده اند.وی ادامه داد: «مهین» در روز
سی ام دی 88 برای نخستین بار پای میز محاکمه ایستاد و جنایتها را گردن گرفت.اکنون مردی که به عامل جنایتهای سریالی قزوین، داروی خواب آور می فروخت در دادگاه حاضر است و باید پاسخگو باشد.
نوبت دفاع به این مرد که رسید گفت: قسم می خورم هرگز نمی دانستم زن رنوسوار، داروی خواب آور را برای اجرای نقشه آدمکشی می خواهد.من اگر به این موضوع پی برده بودم که نمی گذاشتم کار به اینجا بکشد.«مهین» بار دیگر در دفاع از خود اظهار داشت: قتلها را قبول دارم.من به خاطر مشکلات مالی مجبور می شدم دست به جنایت بزنم.می خواستم تا زمانی که چکهایم پاس شود قتلها را ادامه دهم.البته منتظر بودم فرجی شود و یک جوری از این مخمصه نجات پیدا کنم اما نشد.
ديروز در آخرين محاكمه شكارچي زنان قزوین كه در شعبه دوم دادگاه کیفری این استان به رياست قاضي «ناصري» برگزار شد وکيل مدافع «مهین» گفت : بايد زوايا و انگيزه قتلهاي سريالي موكلم آشکار شود تا بتوان تصميم منصفانه اي گرفت.من از اولياي دم ميخواهم با توجه به داشتن دو فرزند «مهین» به اين زن با ديد عفو بنگرند.
سپس يکي از متهمان که در جعل اسناد عادي از قبيل فاکتور طلا دست داشت گفت: اتهام جعل سند را قبول دارم اما قسم ميخورم نميدانستم با يك آدمكش حرفه اي رو به رو هستم.
در ادامه، دو متهم ديگر در جايگاه ويژه ايستادند و به خريد طلاهاي قربانيان اعتراف كردند.يکي از متهمان گفت: به خاطر آشنايي 25 ساله با شوهر «مهين» و دريافت دست خط او، طلاها را خريدم و از دزدي بودن آنها هيچ اطلاعي نداشتم.
همچنين «مهين» گفت: شرمنده همه کساني هستم که از يک سال پيش عزادارشان کردم.من در حالي دست به آدمكشي ميزدم که در بدترين شرايط مالي قرار داشتم.من هر روز يکي از طلبکاران را با حکم جلب در جلوي خانه ام ميديدم.من آدمي بودم که حتي يک ثانيه هم دوري بچههايم را تحمل نميکردم. حالا اما نميدانم چه طور 9 ماه دوري آنها را تحمل کردهام.ميدانم که لياقت بخشش را ندارم اما از شما ميخواهم به من فرصت دهيد تا مدتي پيش بچههايم باشم. وي اضافه كرد: در صورت طولاني شدن اجراي حکم اعدام اجازه بدهيد خودم را راحت كنم.من دوست ندارم در ذهن بچههايم اين بادگار نحس بماند که مادرشان اعدام شده.اگر ميشود بگذاريد تا به طريق ديگري خلاص شوم.
تحقيق پليسي – قضايي درباره اين ماجرا ازشامگاه شانزدهم بهمن 1387 پس از آن آغازشد كه مردی جوان به اداره آگاهی قزوین رفت و از گم شدن مادر 64 ساله اش «کبری» خبر داد.وی اظهار داشت: صبح زود مادر بیمارم، ناشتا از خانه خارج شد تا به آزمایشگاه برود اما هنوز برنگشته است؛ می ترسم بلایی سرش آمده باشد.
تلاش برای یافتن زن سالخورده ادامه داشت تا این که دو روز بعد یک ناشناس با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تماس گرفت و گفت جنازه ای را در کنار مسیر فرعی جاده «الموت» دیده است.سپس کارآگاهان به همراه بازپرس کشیک به نقطه مورد نظر رفتند و با پیکر «کبری» که به نظر می رسید با طناب خفه شده بود رو به رو شدند.با صدور دستور قضایی، جنازه مادربزرگ به پزشکی قانونی فرستاده و تلاش پلیس برای ردیابی عامل یا عاملان جنایت آغاز شد.
24 شبانه روز از مرگ «کبری» گذشته بود که افسران کلانتری 17 غیاث آباد قزوین از ماجرای مشابهی باخبر شدند و بازپرس کشیک را در جریان معما قرار دادند.این مقام قضایی با دیدن جنازه زن 60 ساله ای در کنار یکی از درختان بوستان «فدک» پلیس اداره آگاهی را مامور رازگشایی کرد.کارآگاهان در نخستین مرحله تحقیق، رد یک کفش را روی مقنعه قربانی دیدند و این سرنخ را پیگیری کردند.
نوروز 1388 به نهمین روز رسیده بود که پیکر زن 67 سالهای به نام «عاطفه - ح» در جوی آب «مینودر» قزوین پیدا شد و فرضیه سریالی بودن سه جنایت مشابه قوت گرفت.شواهد نشان می داد این زن برای دید و بازدید عید از خانه اش بیرون رفته بود که قربانی جنایت دزد یا دزدان شد.
همچنین ساعت3:30 بامداد هفتم اردیبهشت 1387 مردی که خود را رفتگر شهرداری معرفی می کرد با پلیس 110 قزوین تماس گرفت و گفت پیکر زن میانسالی کنار دیوار غربی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) شهرک «مینودر» رها شده است.
بلافاصله افسران گشت کلانتری 17 غیاثآباد به میدان گلهای «مینودر» رفتند و مقابل کوی «بنفشه» با جنازه زنی رو به رو شدند که روی دهانش نوار چسب پهن کشیده شده بود و سرش را با کیسه پلاستیکی پوشانده بودند.بررسیها نشان
می داد جانی یا جانیان به خاطر مقاومت زن بی چاره، او را با به شدن زخمی و سپس خفه کرده بودند.با انتقال جنازه به پزشکی قانونی، قربانی 51 ساله که «صغری - ح» نام داشت و آموزگار کلاس اول دبستان «اندیشه» بود شناسایی شد.
برادر «صغری» به پلیس گفت: خواهرم که مجرد بود برای تعویض کفش خود به خیابان امام «خمینی» رفت و دیگر برنگشت.با طرح فرضیه قتلهای سریالی در قزوین، نماینده مردم این استان در مجلس، در نامهای از رئیس پلیس کشور خواست هر چه زودتر برای شناسایی جانی یا جانیان، گروه زبدهای را مامور کند.در نتیجه شماری از کارآگاهان معاونت آگاهی ناجا مسئول پیگیری ماجرا شدند و تجسس خود را زیر نظر بازپرسان شعبههای دوم و پنجم دادسرای عمومی قزوین آغاز کردند.بدین ترتیب یک زن رنوسوار به نام «مهین» با تلاش چهار ماهه ماموران بازداشت شد و پس از دیدن مدرکهای دادگاه پسند، لب به اعتراف گشود.
«مهین» 32 ساله بسیار باهوش است اما استعداد و تواناییهای خود را در شش جنایت سریالی خرج کرد.این زن در کودکی مشکلاتی داشت که پس از ازدواج تشدید شد و زمینه ارتکاب کشتار را به وجود آورد.مشکل مالی و نبود روابط قوی عاطفی از جمله مسائلی بود که «مهین» از آن رنج میبرد.شواهد نشان می داد «مهین» به اختلال شخصیتی مبتلاست.وی که مادر دو دختر است ادعا کرد به تنهایی دست به جنایت می زد و انگیزه اش فقط مسائل مالی بود.این موضوع اما کاملا واقعی به نظر نمی رسید.
هيئت قضايي شعبه دوم دادگاه کیفری استان قزوین، هفته آینده حکم «مهين» را صادر ميكند.