يکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۲۰:۳۷
کد مطلب : 75562

نقدي بر مواضع عبدالكريم سروش - 9

وي از سوي ديگر بر اين امر تاکيد مي‌کند که روحانيت در اسلام زائد است و نبودنش اخلالي در امور ايجاد نمي‌کند. او تلويحا باز هم مارکسيسم را تجليل مي‌کند و صريحا آن را همچون يک دين برمي‌شمرد. وي ضمن مقايسه اديان الهي و ايدئولوژي‌هاي غيرديني، مارکسيسم را مشهورترين ايدئولوژي غيرديني عصر معاصر مي‌داند که در عين شباهت‌هاي بسيار با اديان الهي، در يک نقطه از آنها جدا مي‌شود و آن نداشتن قشري به عنوان روحاني است! به اعتقاد سروش «وجود روحانيون در دين اسلام به هيچ وجه واجب نيست و نبودن آنها نقصاني در اعمال و زندگي مسلمانان نظير ازدواج و حج به وجود نمي‌آورد. نياز مردم به آموزش در فرايض و آداب مذهبي سبب پر و بال گرفتن روحانيت و تشکيل صنفي در ميان آنها بوده است و تا زماني که روحانيون چنين کارکردي دارند در اجتماع برقرار خواهند ماند. ارتزاق روحانيت از راه دين، فوق نقد دانستن نهاد روحانيت، خلاصه شدن در فقه‌ورزي، آميختگي با قدرت، توهم برگزيده شدن از سوي خدا، برتري نسبت به مردم، محدود کردن علم و معرفت به دين و فقاهت و تکفير و نفرين منتقدان آفات دامن‌گير نهاد روحانيت در ايران است که گفت‌وگو با آنها را غيرممکن کرده است.» (سخنراني سروش در کنفرانس «روحانيت شيعه در چشم‌انداز آينده تحولات ايران» ـ واشنگتن/ جرس ـ ۰۵/۰۹/۱۳۹۰) 

دموکراسي
دموکراسي براي سروش اصل و مبناي ارزيابي هر چيز ديگر است. وي در مطالب خود مکرر و به صراحت اين موضوع را مطرح کرده است. از سوي ديگر او معتقد است دموکراسي را نمي‌توان از منابع اسلامي همچون قرآن و احاديث استنتاج کرد. از ميان دو نوع اصلي نظريه‌هاي مربوط به دموکراسي، يعني دموکراسي‌هاي متکي به رويه‌هاي حقوقي و دموکراسي‌هاي ليبرال، سروش تئوري دوم يعني دموکراسي‌هاي ليبرال را با اسلام سازگار نمي‌داند. بر اين اساس دموکراسي‌هاي متکي به رويه‌هاي حقوقي مي‌توانند به مثابه الگوهاي احتمالي براي مدل‌هاي در حال توسعه دموکراسي سازگار با هنجارها و ارزش‌هاي اسلامي عمل نمايند. (سروش؛ عقل‌گراي مردد/ وبگاه سروش)
البته وي در رفتار و باورهايش اعتقاد و پاي‌بندي به ليبراليسم را نشان داده است و در اين صورت ناچار بايد از اسلام فاصله گرفته و مباني تغييرناپذير آن را ناديده بگيرد. مواضع و جهت‌گيري‌ها و توصيفاتي که از زندگي و خصوصيات فردي او مي‌کنند مويد همين روند است. 

سكولاريسم
او سكولاريسم را به طور كل به دو دسته تقسيم كرده و به تشريح آنها پرداخته است: سكولاريسم سياسي، يعني انسان، نهاد دين را از نهاد دولت جدا كند و حكومت نسبت به تمام فرقه‌ها و مذاهب نگاهي يكسان داشته باشد و تكثر آنها را به رسميت بشناسد و نسبت به همه آنها بي‌طرف باشد (با رفراندوم اختيارات ولي فقيه حذف شود. جرس- ۱ اسفند ۱۳۸۸). وي سكولاريسم سياسي را به معناي جدا كردن حكومت از دين مي‌داند و نه جدا كردن دين از سياست. به گفته او، اگرچه يك معني سكولاريسم نفي دخالت روحانيت در امور تعريف مي‌شود ولي اين به معني نفي دخالت دين نيست. (شصت سالگي عبدالكريم سروش: فيلسوف الهي دوران گذار/ بي.بي.سي.فارسي)
نوع دوم، سكولاريسم فلسفي كه معادل با بي‌ديني و بي‌اعتقادي به ديانت است و نوعي ماترياليسم (ماده‌گرايي) است. اين نوع سكولاريسم با انديشه ديني غيرقابل جمع است. (با رفراندوم اختيارات ولي فقيه حذف شود/ جرس- ۱ اسفند ۱۳۸۸)
سروش معتقد است:«براي اينكه دين جان سالم به در برد و ايمان مومنان، آزادانه و نه به تحميل صورت گيرد، به نظر من سكولاريسم سياسي يك امر بسيار پسنديده است اما سكولاريسم فلسفي نه،‌ چون با ديانت قابل جمع نيست. در يك نظام مبتني بر سكولاريسم سياسي، افرادي كه به ديانت هم معتقد نيستند مي‌توانند از حقوق شهروندي برخوردار باشند و آزادانه زندگي كنند و از همه مزايا و مواهبي كه ديگران به حكم شهروندي برخوردار هستند، بهره‌مند شوند.» (با رفراندوم اختيارات ولي فقيه حذف شود/ جرس- ۱ اسفند ۱۳۸۸)
وي در مصاحبه‌اي خواستار اين شده كه سكولاريسم به گونه‌اي نشان داده شود كه مردم از آن فرار نكنند. منظور وي از اين موضوع؛ چيزي نيست جز فريب افكار عمومي به قصد القاي بي‌خطر بودن سكولاريسم:
«مساله‌اي كه به ويژه در خارج از كشور پديد آمده، اين است كه بسياري از كساني كه ادعاي سكولار بودن مي‌كنند، برحسب اعتقادات هم سكولارند؛ يعني اعتقادي به معنويت و ديانت ندارند. البته آنان مختارند كه چنين باشند، اما وقتي فقط اينها مدافع سكولاريسم مي‌شوند، سكولاريسم براي جامعه ايراني معناي وحشتناكي پيدا مي‌كند. يعني تصور مي‌كنند دم زدن از سكولاريسم، مترداف است با دست كشيدن از اعتقاد و ديانت. اين خطا و توهم را بايد تصحيح كرد.» (دموكراسي از اسلام قابل استخراج نيست/ روز آنلاين-۲۳ اسفند ۱۳۸۸)

https://siasatrooz.ir/vdcewn8f.jh8npi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی