يکشنبه ۲۲ فروردين ۱۴۰۰ - ۲۲:۴۶
کد مطلب : 117613

اردیبهشت ماست که اردی جهنم است!

آیا لغت تعامل را نمی‌توان نوعی معامله تعریف کرد و بدون توجه به توصیه بزرگان پیرامون اولویت بخشیدن به نصایح خردمندانه...

آیا لغت تعامل را نمی‌توان نوعی معامله تعریف کرد و بدون توجه به توصیه بزرگان پیرامون اولویت بخشیدن به نصایح خردمندانه دلسوزان و یا به عبارتی دلواپسان مسیر ترسیم‌شده تدبیر را ادامه داد؟! اکثر روانشناسان اعتقاد دارند هر پدیده‌ای چه خوب و چه بد و چه نامناسب در هر سه حالت می‌تواند پیامدهای مثبت و منفی خود را داشته باشد که این به درایت مخاطب مربوط است تا بد را از خوب تمیز و تشخیص دهد.
اتفاقات به‌ظاهر طبیعی همچون سیل، زلزله، رانش زمین، طوفان، خسوف، کسوف و آنچه ازنظر ابناء بشر نوعی بلیه به‌حساب می‌آید را می‌توان با دید مثبت هم نگاه کرد زیرا هریک از این اتفاقات کاملاً طبیعی ضمن خساراتی که وارد می‌کنند از سوی دیگر نیازهای اکوسیستم را در سیاره تأمین می‌نمایند و از این نظر مزیت‌های خاص خود را دارند. شاید برای مردم ما که روی خط زلزله زندگی می‌کنند دیدن رانش‌ها و ترک‌هایی که بر روی زمین و بعضی‌اوقات دیوارهای هرچند نو و تازه، طبیعی به نظر آید اما نباید فراموش کرد که هریک از این نشانه‌ها می‌تواند آلارمی برای آینده‌ای نه‌چندان دور باشد.
زلزله گونه‌ای از تحولات زیرزمینی است که نوع دیگر آن سیل و تخریب‌های پس‌ازآن می‌باشد اگرچه در طوفان هم به‌خودی‌خود بحث دیگری مطرح است اما پیرامون خسوف و کسوف که فاصله قرنی دارند نمی‌توان در این محدوده سخن گفت زیرا نیازمند کارشناسان منظومه دان می‌باشد بنابراین می‌رویم تا از غفلت‌های خود درباره ساده‌اندیشی‌ها و بی‌تفاوت از کنار آن‌ گذشتن‌ها سخن بگوییم.
دهه گذشته که به سال ۱۴۰۰ ختم می‌شود شاهد انواع و اقسام این پدیده‌ها در شرق، غرب و جنوب و حتی شمال کشور بودیم تا سیلاب بی‌امان سه استان را در یک‌گوشه تحت تأثیر قرار دهد و زلزله قسمت دیگری را به لرزه درآورد و استان‌های شمالی هم دستخوش طوفان‌های باران‌زا باشند. آنچه پیش آمد اتفاق نبود بلکه حاصل نیاز ضروری در تغییرات لازم اکوسیستم است که البته دستکاری ها در لایه‌های بالاسری اوزون و افزایش حرارت کره زمین حاصل از کارخانه‌های صنعتی نیز بی‌تأثیر نبوده است. استمرار این عادت به پذیرفتن حوادث غیرمترقبه و هماهنگ نشدن با شیوه‌نامه‌ها هریک به‌مرورزمان روشی ثانویه شده تا همچنان ادامه یابد و پس‌ازآن هر تحولی را با همان ساده‌اندیشی بنگریم.
اگرچه فشار زمانه طی ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی در کشور نتوانسته بود کمر نسل‌های گذشته را زیر بار استعمار و استثمار خم کند و بالطبع بلایای طبیعی و همچنین خشکسالی های خاص منطقه هم قادر نبود این سرزمین و مردم آن را به‌زانو درآورد و حالا نوبت امتحان بزرگ و کنکور جهانی برای کسانیست که از آزمایش‌های ریزودرشت گذشته به‌خوبی عبور کرده و ترکش‌های آن را هم پذیرفته بودند اما نمی‌دانستند بلایی که درراه است تنها به این ملت تعلق ندارد و جهانی را نشانه رفته است.
بهمن‌ماه ۱۳۹۸ درحالی‌که مردم می‌رفتند تا مقدمات جشن سال نو و ایام نوروز را فراهم کنند، زمزمه‌هایی پیرامون اپیدمی تازه در ووهان چین به گوش می‌خورد که البته طبیعی به نظر می‌رسید چون همه‌ساله در فصل‌های پاییز و زمستان آنفولانزاهای متعددی در گوشه و کنار جهان پدیدار می‌شدند و جمعیت قابل‌توجهی را مبتلا و تعدادی را نیز می‌کشتند، غافل از اینکه آنچه درراه است از نوع فوق حاد آن می‌باشد.
بالاخره نگرانی‌ها به حقیقت پیوست و نمونه‌های این ویروس ناشناس در گوشه و کنار کشور خودنمایی کرد تا در کمترین زمان ممکن یعنی نیمه‌های اسفند همه‌جا را تحت تأثیر خود قرار دهد درحالی‌که هیچ‌یک از استادان برجسته و فوق تخصص ویروس‌شناس در ایران و سراسر جهان کوچکترین اطلاعی از نحوه مبارزه با آن را نداشته و دارویی نیز یافت نمی‌شد تا آن را مداوا یا حداقل التیام بخشد اما شاهکار کادر درمان همراه با ستاد ملی مبارزه با کرونا با دست‌وپا و چشمان بسته وارد کارزار شده که با تعطیل کردن ایام نوروز در سراسر کشور توانستند این هجوم ناجوانمردانه را تا حدودی مهار و ورودی و خروجی‌ها را در همه استان‌ها به‌شدت تقلیل دهند.
این فاز کج دار و مریض تا آذرماه ۹۹ همچنان ادامه یافت و توانست بار سنگینی را از دوش کادر درمان که غافلگیر و به‌شدت خسته شده و تلفاتی نیز داده بودند، بردارد و بیمارستان‌ها را به حالت عادی برگرداند.
این روند تا اواخر اسفند ادامه یافت به‌طوری‌که میزان رعایت‌ها به ۸۶ درصد که عددی ایده آل بود رسید و حالا نوبت یک مانور کلان توسط ستاد ملی کرونا که نبض این جریان را در دست داشت می‌رسید تا از تعطیلات نوروز ۱۴۰۰ به‌عنوان یکه فرصت طلایی بهره‌مند شده و با انجام مانوری تاریخی بار دیگر تعطیلی و قرنطینه عید سال ۱۳۹۹ را تکرار می‌کرد اما معلوم نشد چگونه در نشست ۲۵ اسفندماه ۹۹ همه‌چیز زیرورو شد و آه را از نهاد وزیر بهداشت درآورد و ملت را قسم بدهد تا از خانه‌ها خارج نشوند که ستاد از انجام این خواسته استنکاف نمود و اجازه داد مسافرت‌های نوروزی انجام شوند که بیشتر به‌نوعی دامن زدن به یک فاجعه بزرگ شباهت داشت.
نوروز گذشت و پس از سپری شدن هفته دوم سروکله مبتلایان به کووید ۱۹ که حاصل بازار گردی‌های شب عید بود نمودار شد تا به‌سرعت تعداد شهرهای قرمز انگشت‌شمار و یک‌رقمی که با خون‌دل خوردن کادر درمان طی یکسال گذشته حاصل شده بود، دورقمی شود و ظرف سه روز مراکز استان‌ها و ده‌ها شهر دیگر کشور از آبی به نارنجی و قرمز تبدیل گردند که این آغاز یک تنش عظیم با شروع فصل چهارم بود زیرا پس‌ازآن نوبت به مسافرانی می‌رسد که طی ایام تعطیلات سوغات کرونا را به شهرهای دیگر برده و یا از آنجا به دیار خود آورده‌اند.
شاید این بار کنترل ابتلا قابل انجام و پیشگیری نباشد زیرا نه کادر درمان توان ادامه را دارند و نه امکانات بیمارستان‌ها جوابگوی این فاجعه عظیم هستند زیرا به نظر می‌رسد قبل از چاپ این سرمقاله موج پنجم کرونا هم فرارسیده باشد و اینجاست که باید فریاد زد: «امسال دیگر اردیبهشت ماست که اردی جهنم است»!

نویسنده: حسن روانشید

https://siasatrooz.ir/vdcgqu9qwak9q34.rpra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی