امروز متولی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی به حقیقت یکی از باارزشترین نهادهای هویتی کشور را بهگونهای تحویل گرفته که قطعاً باید برای به جریان انداختن مسیر و مسئولیت واقعی آن همهچیز را از صفر شروع کند درحالیکه اکثر کارکنان این مجموعه از کسانی هستند که برای رسیدن به مرحله بازنشستگی لحظهشماری میکنند و بالطبع توان لازم را بهمنظور ارائه خدمت در حفظ میراثهای بهجامانده در یک استان معین را ندارند و جوانهای شاغل در آن به روایتی نیروهای پیمانکار هستند و با دریافتی مختصری که میگیرند ناچارند به فکر تأمین معاش بوده تا بلافاصله پس از پایان وقت اداری به شغلهای دوم و سوم خود در تاکسیهای اینترنتی بپردازند!
اینها یکی از دهها واقعیات موجود و پشت پرده در وزارتخانهای است که باید ارزشمندترین آثار بهجامانده گذشته را حفظ و حراست و بهعنوان هویت به جهانیان ارائه دهد. اگرچه در سالهای سپریشده این صنف بهشدت پیرامون نگهداری از میراثهای ملموس و جذب گردشگران هدفمند و جانشین کردن درآمدهای ارزی صنایعدستی بهجای نفت در آن نمودار بوده و حالا حیاطخلوتی را تحویل دادهاند که نهتنها پیادهنظامی برای اداره آن موجود نیست بلکه فاقد پشتوانه خزانه برای رفع معضلات و سرمایهگذاریهای لازم است بنابراین چهبهتر که مدیران ضمن حراست از ارزشها حداقلها را چسبیده و اجازه ندهند سرمایههای بیبدیل همچنان طعمه بیمبالاتیهای گذشته شود. اصفهان اگرچه پایتخت کشور نیست اما مهد تمدن و مخزن هویتهای فرهنگی است زیرا بالاترین تعداد نمونههای صنایعدستی را به خود اختصاص داده و میزان آثار ثبت جهانی و ملی شده آن بر همه سرزمینهای مدعی تمدن میچربد بنابراین مدیران بالادستی ناچارند برای اداره این بخش از کلانشهر بیشترین سرمایهگذاریهای لازم مادی و معنوی را هزینه کنند و توجه داشته باشند در وهله اول به نوسازی آثار ارزشی و تاریخی پرداخته تا بیش از این دستخوش حوادث خواسته و ناخواسته نشود.
شمارش اینگونه آثار در این محدوده ممکن نیست که میطلبد مدیریت جدید پای خود را از فرش قرمز سیاستبازیها بیرون گذاشته و تمامی اوقات را صرف جستجوی فیزیکی و بازسازی آثاری نماید که در حال مشمول مرور زمان شدن و تبدیل به نوگرایی هستند. شهرداری ناحیه سه اصفهان یکی از حساسترین نقاطی است که طی سالهای اخیر اینگونه نوستالژیها را به خطر نزدیک انحطاط نزدیک کرده است. اگرچه تلفن نخستین بار در عصر ناصری پا به ایران گذاشت اما اعطای اولین دستگاه و رواج آن در عصر مظفر الدین شاه قاجار بود تا در سال ۱۲۸۰ شمسی نخستین امتیاز به مدت ۵ سال به شرکتی واگذار شود تا برای راهاندازی تلفن به شعاع ۲۴ کیلومتر در تبریز اقدام نماید. یکسال بعد یعنی ۱۲۸۱ شمسی راهاندازی این خط ارتباطی به دوستمحمد خان معیرالممالک واگذاری میشود و بر اساس آن مقرر میگردد که ظرف سه سال تلفن تهران راهاندازی و تا ۱۰ سال بعد سایر شهرهای ایران صاحب آن شوند. مرکز تلفنخانه اصفهان یکی از این اقدامات پس از تبریز و تهران است و در خیابان سپاه و نبش گذری به همین نام یعنی تلفنخانه احداث شده که ساختمان نیمه مخروبه آن هنوز هم پابرجاست اما هیچیک از مدیران شهری در گذشته همت و اراده لازم را نداشتند و حاضر نشدند تکلیف این اثر نوستالژی را معلوم کنند و البته مخابرات و پستبانک نیز در این غفلت با میراث فرهنگی مشارکت داشتهاند که امیدواریم مدیران جدید همچنان به روش زمان خریدن تا تخریب این اثر ادامه ندهند! از سوی دیگر ناچار به اشاره پیرامون ساختمانی در حاشیه ضلع غربی چهارباغ پایین هستیم که جامعه آن را به نام یکی از کارخانجات تولیدی معروف و قدیمی میشناسند درحالیکه نام واقعی آن پاساژ سلطانیست و در زمان جنگ جهانی دوم اقامتگاه لهستانیهای مهاجر بوده است که تاریخی بس تلخ و شیرین دارد که پسازآن مرکز فعالیتهای هنری برای کلاسهای موسیقی در دهههای سی، چهل و پنجاه شمسی بود و امروز اگرچه حال نزاری دارد اما میتوان همت به بازسازی آن نمود تا همسان با هتل جهان در خیابان چهارباغ آماده باشد که با شروع ورود گردشگران مشتاق خارجی بتوان به عرضه این دو اثر که اتفاقاً همسنوسال یکدیگر هستند، پرداخت.
شهر اصفهان در هر گوشه و کنارش شاهد غفلتها و مرگ تدریجی آثاری است که هرکدام برای خود تاریخی مدون دارند و برای نمونه میتوان به مهد آن یعنی محدوده کنسولگری شوروی سابق و روسیه فعلی اشاره کرد که در حریم چهارباغ پایین و شهرداری منطقه سه واقع شده و متولیان جدید میراث و شهرداری اصفهان اگر باریبههرجهت عمل نمیکنند و قصد و نیت خدمت به این شهر را دارند همانند رئیس قوه قضائیه تشریفات را کنار گذاشته و بدون خدموحشم در کنار یکدیگر به بررسی همین دو نمونه مشتی که نمونه خروار است بپردازند تا سامان گیرد و درنهایت بد نیست هرکدام از مدیران سری به اقدامات با چراغ خاموش یکدیگر میزدند تا شاهد باشند چگونه معدودی با تلاش شبانهروزی و ایثارگرانه همچون متولی حفاظت از محیطزیست استان در اندیشه حداقلها برای حفظ داشتهها بوده که پذیرفته است مدیران امروز باید قاچ زین را بچسبید و شترسواری پیشکششان باشد تا آنچه بجا مانده از دست نرود!
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت
اینها یکی از دهها واقعیات موجود و پشت پرده در وزارتخانهای است که باید ارزشمندترین آثار بهجامانده گذشته را حفظ و حراست و بهعنوان هویت به جهانیان ارائه دهد. اگرچه در سالهای سپریشده این صنف بهشدت پیرامون نگهداری از میراثهای ملموس و جذب گردشگران هدفمند و جانشین کردن درآمدهای ارزی صنایعدستی بهجای نفت در آن نمودار بوده و حالا حیاطخلوتی را تحویل دادهاند که نهتنها پیادهنظامی برای اداره آن موجود نیست بلکه فاقد پشتوانه خزانه برای رفع معضلات و سرمایهگذاریهای لازم است بنابراین چهبهتر که مدیران ضمن حراست از ارزشها حداقلها را چسبیده و اجازه ندهند سرمایههای بیبدیل همچنان طعمه بیمبالاتیهای گذشته شود. اصفهان اگرچه پایتخت کشور نیست اما مهد تمدن و مخزن هویتهای فرهنگی است زیرا بالاترین تعداد نمونههای صنایعدستی را به خود اختصاص داده و میزان آثار ثبت جهانی و ملی شده آن بر همه سرزمینهای مدعی تمدن میچربد بنابراین مدیران بالادستی ناچارند برای اداره این بخش از کلانشهر بیشترین سرمایهگذاریهای لازم مادی و معنوی را هزینه کنند و توجه داشته باشند در وهله اول به نوسازی آثار ارزشی و تاریخی پرداخته تا بیش از این دستخوش حوادث خواسته و ناخواسته نشود.
شمارش اینگونه آثار در این محدوده ممکن نیست که میطلبد مدیریت جدید پای خود را از فرش قرمز سیاستبازیها بیرون گذاشته و تمامی اوقات را صرف جستجوی فیزیکی و بازسازی آثاری نماید که در حال مشمول مرور زمان شدن و تبدیل به نوگرایی هستند. شهرداری ناحیه سه اصفهان یکی از حساسترین نقاطی است که طی سالهای اخیر اینگونه نوستالژیها را به خطر نزدیک انحطاط نزدیک کرده است. اگرچه تلفن نخستین بار در عصر ناصری پا به ایران گذاشت اما اعطای اولین دستگاه و رواج آن در عصر مظفر الدین شاه قاجار بود تا در سال ۱۲۸۰ شمسی نخستین امتیاز به مدت ۵ سال به شرکتی واگذار شود تا برای راهاندازی تلفن به شعاع ۲۴ کیلومتر در تبریز اقدام نماید. یکسال بعد یعنی ۱۲۸۱ شمسی راهاندازی این خط ارتباطی به دوستمحمد خان معیرالممالک واگذاری میشود و بر اساس آن مقرر میگردد که ظرف سه سال تلفن تهران راهاندازی و تا ۱۰ سال بعد سایر شهرهای ایران صاحب آن شوند. مرکز تلفنخانه اصفهان یکی از این اقدامات پس از تبریز و تهران است و در خیابان سپاه و نبش گذری به همین نام یعنی تلفنخانه احداث شده که ساختمان نیمه مخروبه آن هنوز هم پابرجاست اما هیچیک از مدیران شهری در گذشته همت و اراده لازم را نداشتند و حاضر نشدند تکلیف این اثر نوستالژی را معلوم کنند و البته مخابرات و پستبانک نیز در این غفلت با میراث فرهنگی مشارکت داشتهاند که امیدواریم مدیران جدید همچنان به روش زمان خریدن تا تخریب این اثر ادامه ندهند! از سوی دیگر ناچار به اشاره پیرامون ساختمانی در حاشیه ضلع غربی چهارباغ پایین هستیم که جامعه آن را به نام یکی از کارخانجات تولیدی معروف و قدیمی میشناسند درحالیکه نام واقعی آن پاساژ سلطانیست و در زمان جنگ جهانی دوم اقامتگاه لهستانیهای مهاجر بوده است که تاریخی بس تلخ و شیرین دارد که پسازآن مرکز فعالیتهای هنری برای کلاسهای موسیقی در دهههای سی، چهل و پنجاه شمسی بود و امروز اگرچه حال نزاری دارد اما میتوان همت به بازسازی آن نمود تا همسان با هتل جهان در خیابان چهارباغ آماده باشد که با شروع ورود گردشگران مشتاق خارجی بتوان به عرضه این دو اثر که اتفاقاً همسنوسال یکدیگر هستند، پرداخت.
شهر اصفهان در هر گوشه و کنارش شاهد غفلتها و مرگ تدریجی آثاری است که هرکدام برای خود تاریخی مدون دارند و برای نمونه میتوان به مهد آن یعنی محدوده کنسولگری شوروی سابق و روسیه فعلی اشاره کرد که در حریم چهارباغ پایین و شهرداری منطقه سه واقع شده و متولیان جدید میراث و شهرداری اصفهان اگر باریبههرجهت عمل نمیکنند و قصد و نیت خدمت به این شهر را دارند همانند رئیس قوه قضائیه تشریفات را کنار گذاشته و بدون خدموحشم در کنار یکدیگر به بررسی همین دو نمونه مشتی که نمونه خروار است بپردازند تا سامان گیرد و درنهایت بد نیست هرکدام از مدیران سری به اقدامات با چراغ خاموش یکدیگر میزدند تا شاهد باشند چگونه معدودی با تلاش شبانهروزی و ایثارگرانه همچون متولی حفاظت از محیطزیست استان در اندیشه حداقلها برای حفظ داشتهها بوده که پذیرفته است مدیران امروز باید قاچ زین را بچسبید و شترسواری پیشکششان باشد تا آنچه بجا مانده از دست نرود!
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت