در حوزه دیپلماسی در روزهای اخیر اخبار و گزارشهایی منتشر می شود که در نهایت به یک نقطه ختم میشود و آن رویکرد طرفهای برجامی به احیای مذاکرات حضوری به جای پیغامها و نامه نگاریهای نیابتی و واسطهای است. تنها کمی پس از سفر سلطان عمان به تهران، مقامات آمریکایی از جمله رابرت مالی نماینده آمریکا در امور ایران، از آمادگی واشینگتن برای دیپلماسی و از سرگیری مذاکرات برجامی خبر داد. همچنین گزارشها از سفر نمایندهای از سوی آمریکا به عمان برای بررسی روند مذاکرات احتمالی حکایت دارد. مجموع این رفتارها در حالی صورت گرفته است که طی ماههای گذشته به رغم آنکه مقامات ایرانی عنوان می کردند که آمریکاییها برای مذاکره و توافق برای تهران با واسطه پیغام ارسال میکنند، اما سران آمریکا از بایدن و بلینکن رئیس جمهور و وزیر خارجه گرفته تا سخنگوهای وزارت خارجه و کاخ سفید مدعی بودند که گزینه مذاکره روی میز نیست و اولویت آمریکا بر مسائل داخلی ایران میباشد.
با توجه به این شرایط میتوان گفت که مواضع اخیر آمریکاییها از جمله رابرت مالی بیانگر تغییر رفتار آنها در قبال ایران است که صحت سخنان مقامات ایرانی که آمریکاییها را به ریاکاری در گفتار و عمل متهم میکردند آشکار میسازد و نشان میدهد که درخواستهای مذاکراتی آمریکا امری واقعی بوده که سران این کشور با وقاهت تمام آن را کتمان میکردند. علاوه بر این سخنان مالی را میتوان سندی بر شکست پروژه اغتشاش و ناامن سازی ایران دانست چنانکه منشور همبستگی ادعای نشست جرج تاون نیز دوام نیاورد و مدعیان اپوزیسیون خارج نشین حتی توان چند ماه تحمل یکدیگر را نداشته و سرانجام ماهیت آنها بر ملا و به جان هم افتاده و منشور عملا با فروپاشی همراه شد.
در همین حال در عرصه معادلات منطقهای نیز روند تحولات نشان میدهد که از یک سو توسعه مناسبات میان ایران و همسایگان در حال افزایش است که سفر پادشاه عمان، مقامات ترکمنستان، عراق، روسیه و... به ایران گوهی بر این امر است بویژه اینکه از ابتدای سال ۱۴۰۲ روابط ایران و عربستان نیز در مسیر گسترش قرار گرفته و حتی از حوزه سیاسی به مرحله اقتصادی رسیده است. تلاش مصر برای ارتقای روابط با تهران، حضور بشار اسد رئیس جمهور سوریه در نشست اتحادیه عرب در جده که نمادی از پیروزی ایران و مقاومت در معادلات منطقه است و... گواهی بر نتیجه بخش بودن دیپلماسی منطقهای ایران است که دامنه آن نیز به توسعه روابط با پیمانهای منطقهای همچون اوراسیا، شانگهای و... نیز رسیده است. در حوزه هستهای نیز در کنار آنکه دستاوردهای هستهای ایران ادامه دارد گزارشها از توافقاتی برای بسته شدن برخی پروندههای ادعایی میان تهران و آژانس حکایت دارد. با توجه به این شرایط میتوان گفت که معادلات داخلی و بیرونی دست برتر ایران در روند مذاکرات را نشان میدهد و عملا رویکرد به مذاکره نه به عنوان یک حلال مشکلات بلکه به عنوان بخشی از دیپلماسی جهانی میتواند مورد توجه قرار گیرد. به عبارتی دقیقتر مذاکرات برجامی نه یک مسیر اجباری بلکه بخشی از دیپلماسی جهانی ایران در چارچوب مناسبات فرامنطقهای است و نباید اشتباه گره زدن همه امور کشور به برجام تکرار گردد.
نکته قابل توجه آن است که طی روزهای گذشته عدهای بر آن بودهاند تا با برجسته سازی برخی اختلافات پیش آمده با افغانستان به جای تجویز نسخه حل مسائل با همسایگان از طریق گفت و گو نسخه تقابل نظامی و جنگ را تجویز کردهاند که قطعا مغایر با امنیت و منافع ملی کشور است که صرفا ایران و منطقه را درگیر چالشی میکند که هیچ دلیلی برای آن وجود ندارد. جالب توجه انکه مروجان همان دیدگاه اکنون مواضع جدید آمریکاییها را فرصتی تاریخی دانسته و آن را راهکار خروج کشور از مشکلات اقتصادی و پایان انزوای منطقهای و جهانی ایران مینامند و خواستار تسریع در چیدن میز مذاکره با آمریکا شدهاند.
این رویکردهای هیجانی که از یک سو پازل جنگ و تقابل با همسایگان را می چینند و از سوی دیگر نسخه مذاکره سریع با آمریکا را تجویز میکنند با هر دلیل و منطقی که صورت گرفته باشد قطعا در چارچوب منافع ایران نخواهد بود بویژه اینکه برهم زدن روابط همسایگان سناریوی همیشگی غرب و غربگرایان بوده است و مذاکره نیز راهکار آنها برای شرطی سازی اقتصاد ایران و گرفتار سازی تصمیم سازان و تصمیم گیران در معادلات برجامی به جای توجه به داشته درونی و جهانی تشکیل میدهد.
قاسم غفوری
با توجه به این شرایط میتوان گفت که مواضع اخیر آمریکاییها از جمله رابرت مالی بیانگر تغییر رفتار آنها در قبال ایران است که صحت سخنان مقامات ایرانی که آمریکاییها را به ریاکاری در گفتار و عمل متهم میکردند آشکار میسازد و نشان میدهد که درخواستهای مذاکراتی آمریکا امری واقعی بوده که سران این کشور با وقاهت تمام آن را کتمان میکردند. علاوه بر این سخنان مالی را میتوان سندی بر شکست پروژه اغتشاش و ناامن سازی ایران دانست چنانکه منشور همبستگی ادعای نشست جرج تاون نیز دوام نیاورد و مدعیان اپوزیسیون خارج نشین حتی توان چند ماه تحمل یکدیگر را نداشته و سرانجام ماهیت آنها بر ملا و به جان هم افتاده و منشور عملا با فروپاشی همراه شد.
در همین حال در عرصه معادلات منطقهای نیز روند تحولات نشان میدهد که از یک سو توسعه مناسبات میان ایران و همسایگان در حال افزایش است که سفر پادشاه عمان، مقامات ترکمنستان، عراق، روسیه و... به ایران گوهی بر این امر است بویژه اینکه از ابتدای سال ۱۴۰۲ روابط ایران و عربستان نیز در مسیر گسترش قرار گرفته و حتی از حوزه سیاسی به مرحله اقتصادی رسیده است. تلاش مصر برای ارتقای روابط با تهران، حضور بشار اسد رئیس جمهور سوریه در نشست اتحادیه عرب در جده که نمادی از پیروزی ایران و مقاومت در معادلات منطقه است و... گواهی بر نتیجه بخش بودن دیپلماسی منطقهای ایران است که دامنه آن نیز به توسعه روابط با پیمانهای منطقهای همچون اوراسیا، شانگهای و... نیز رسیده است. در حوزه هستهای نیز در کنار آنکه دستاوردهای هستهای ایران ادامه دارد گزارشها از توافقاتی برای بسته شدن برخی پروندههای ادعایی میان تهران و آژانس حکایت دارد. با توجه به این شرایط میتوان گفت که معادلات داخلی و بیرونی دست برتر ایران در روند مذاکرات را نشان میدهد و عملا رویکرد به مذاکره نه به عنوان یک حلال مشکلات بلکه به عنوان بخشی از دیپلماسی جهانی میتواند مورد توجه قرار گیرد. به عبارتی دقیقتر مذاکرات برجامی نه یک مسیر اجباری بلکه بخشی از دیپلماسی جهانی ایران در چارچوب مناسبات فرامنطقهای است و نباید اشتباه گره زدن همه امور کشور به برجام تکرار گردد.
نکته قابل توجه آن است که طی روزهای گذشته عدهای بر آن بودهاند تا با برجسته سازی برخی اختلافات پیش آمده با افغانستان به جای تجویز نسخه حل مسائل با همسایگان از طریق گفت و گو نسخه تقابل نظامی و جنگ را تجویز کردهاند که قطعا مغایر با امنیت و منافع ملی کشور است که صرفا ایران و منطقه را درگیر چالشی میکند که هیچ دلیلی برای آن وجود ندارد. جالب توجه انکه مروجان همان دیدگاه اکنون مواضع جدید آمریکاییها را فرصتی تاریخی دانسته و آن را راهکار خروج کشور از مشکلات اقتصادی و پایان انزوای منطقهای و جهانی ایران مینامند و خواستار تسریع در چیدن میز مذاکره با آمریکا شدهاند.
این رویکردهای هیجانی که از یک سو پازل جنگ و تقابل با همسایگان را می چینند و از سوی دیگر نسخه مذاکره سریع با آمریکا را تجویز میکنند با هر دلیل و منطقی که صورت گرفته باشد قطعا در چارچوب منافع ایران نخواهد بود بویژه اینکه برهم زدن روابط همسایگان سناریوی همیشگی غرب و غربگرایان بوده است و مذاکره نیز راهکار آنها برای شرطی سازی اقتصاد ایران و گرفتار سازی تصمیم سازان و تصمیم گیران در معادلات برجامی به جای توجه به داشته درونی و جهانی تشکیل میدهد.
قاسم غفوری