هر كس به بابايم ميگويد مسافر كش مادرم از خجالت سرخ ميشود. من آن وقتها كه فينگيليتر بودم فكر ميكردم مسافركش نوعي فحش ميباشد اما بعد فهميدم نوعي شغل كاذب است.
بابايم بيمه نميباشد و مامانم هميشه به خاطر همين به او سركوفت ميزند او به بابايم ميگويد اگر بيمه بودي ما دلمان خوش بود كه وقتي سرت را زمين گذاشتي و مردي ما صاحب پول و پله مي شويم. من دوست ندارم بابايم سرش را بگذارد زمين و بميرد اما فكر ميكنم پول و پله بايد چيز هيجان انگيزي باشد. بابايم ميگويد يكي دو هفتهاي بيشتر مواظب عابران است كه خدايي نكرده آنها را زير نگيرد و نفله نكند من خوشحال ميباشم كه بابايم آدم انسان دوستي است و جان آدمها برايش اينقدر مهم ميباشد اما مامان ميگويد اين هم از مارمولكي اوست چون فهميده نرخ ديه دارد ميرود بالا و اگر كسي را زير بگيرد بايد 10 قطار شتر جريمه بدهد.
من تا حالا يك دانه شتر هم از نزديك نديدهام ولي فكر ميكنم ده قطار شتر خيلي گران قيمت ميباشد و بابايم كه بابت دو قالب كره و دويست گرم پنير به اكبر آقاي بقال بدهكار است اينقدر پول ندارد كه يك عالمه شتر بخرد.
اصلا اگر پول داشت به جاي اينكه هر روز نان و پنير بخوريم يك كيلو گوشت شتر ميخريد تا هم دلي از عزا در بياوريم و هم كلسترولمان بالا برود.
من معني كلسترول را نميدانم اما فكر ميكنم يك چيزي مثل كلاس باشد چون مامانم هميشه ميگويد آدمهاي پولدار كلسترولشان بالا است احتمالا كلسترول مثل بيمه چيز خوبي است كه بابايم ندارد و مامانم هميشه به خاطر همين به او سركوفت ميزند.