به بهانه مشت آقای لیدر! زیر چشم دایی؛
قدرت‌نمايي بوقچي‌ها
عکس هاي منتشر شده از صورت متورم علي دايي يک شوک بزرگ براي کل جامعه ورزش بود. مشتي که بايد ديد مي تواند ما را از خواب سنگيني که در آن غوطه وريم بيدار کند يا نه؟ علي دايي درست در خانه اش مشت مي خورد. در باشگاه پيروزي. جايي که او سال ها براي هواداران آن جان کنده و امروز مرد اول نيمکت آن است. مشتي که پيامي روشن و واضح دارد و آن قدرت يافتن پديده اي به نام «ليدر» در دستگاه بي حساب و کتاب فوتبال ايران است. پدیده ای که تا همین چند سال پیش شیپورچی و بوقچی نامیده می شد و امروز به دلیل بالارفتن کلاس کار آنها، لیدر نامیده می شود سبب شد تا رنگ و بوی سکوها تغییر کرده و به سود یا ضرر برخی افراد گرایش پیدا کند. این در حالی است که مدیریت باشگاه ها از وجود چنین افرادی بیش از همه سود می برند. چراکه در ازای پرداخت حقوق و یا پاداش و مزایا مورد تشویق قرار می گیرند و در هنگام ناکامی ها به وسیله همین لیدر ها از شعارهای مخرب تماشاگران جلوگیری می کنند. در گذشته لیدرها به اندازه امروز مورد توجه مدیران باشگاه ها قرار نداشتند. تا همین چند سال پیش این دسته از افراد بدون هیچ چشم داشتی به ورزشگاه ها آمده و هر کس که زور بیشتری داشت جایگاه را در تسخیر خود و اطرافیان قرار می داد. این درحالی است که بوقچی های امروزی برای پول می نوازند و آنچه مدیریت باشگاه از آنها طلب کند را به عنوان شعار مطرح می سازند. از همین رو تفاوتی میان لیدرهای جدید و شیپورچی قدیمی به وجود آمد و آن مباحث مالی آنها بود. خطر قدرت یافتن لیدر ها بحث مطالبات ویژه هواداران از اوایل دهه هفتاد در فوتبال ایران شکل گرفت به تدریج این تماشاگران ویژه از باشگاه ها متوقع شدند و توانستند برای خود جایگاهی ایجاد کنند. لیدرها با تغییر نام از بوقچی و شیپورچی به لیدر و دریافت حقوق یا مزایا از باشگاه ها رفته رفته قدرت بیشتری نسبت به قبل پیدا کردند و با کسب حمایت مدیران سکوها را در تسخیر خود قرار دادند. همین هدایت مدیران باشگاه ها بود که باعث شد این لیدرها تا حدی پیش روند که خود را همه کاره تماشاگران بدانند و هر کاری از دستشان بر می آید انجام دهند. این افراد تا حدی پیش رفتند که توانستند برخی اوقات برای سرکوب تماشاگران بدون آنکه از سوی نیروهای انتظامی دخالتی مشاهده کنند، آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهند. اولین باری که فوتبال ایران نام لیدر را به جای بوقچی درخود دید به اوایل دهه 80 در جریان مدیریت یکی از مدیران پيروزي باز می گردد که طی آن با پرداخت حقوق و مزایا لیدرها جایگاه جدیدی برای خود دست و پا کردند. توقعات یک بوقچی لیدرها معمولا از لحاظ توقعات مالی به دسته های مختلفی تقسیم می شوند و مدیران آن دسته ای که توقع کم تری نسبت به سایرین دارند را بیشتر می پسندند. برخی از لیدرها نیز در همین حد که می توانند همراه بازیکنان سر میز صبحانه و ناهار و شام بنشینند خوشحال می شوند و توقع دیگری از باشگاه ندارند. این دسته از افراد در اختیار مدیران و مربیان هستند و هر آن چه که آنان بخواهند انجام می دهند. برخی اوقات نیز لیدرها در نقش یک دلال حاضر می شوند و بازیکنانی را به باشگاه ها معرفی می کنند. این در حالی است که اگر این بازیکن مورد تایید مربی تیم قرار نگیرد پرونده تخریب آن مربی امضا می شود. لیدرها و اسطوره کشی یکی از مهمترین وظایف لیدرها که مختص به خود این گروه نیز هست سنجش میزان تعصب بازیکنان در زمین است. لیدرها یا همان تماشاگران ویژه این اختیار را دارند که بعد از هر شکست و ناکامی تیم در اولین جلسه تمرینی بعدی بازیکنان متعصب را از کم کارها جدا کرده و شعارهای خود را نثار گروه بی تعصب کنند. در جریان این اتفاق است که به غیر از مدیر عامل هیچ فردی در امان نمی ماند و از مربی و کادر فنی گرفته تا بازیکنان مورد خطاب هواداران قرار می گیرند. در این بین اسطوره های سابق و فعلی فوتبال که مدت ها برای تیم خود زحمت کشیده اند به پاس یک اشتباه کوچک مورد شدیدترین حملات قرار می گیرند. به گونه ای که در جریان ناکامی های فصل اخیر پيروزي علی دایی بازیکنی که سال های متمادی به خاطر افتخار آفرینی هایش توسط همین افراد مورد تشویق قرار می گرفت، این بار مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در سال های اخیر حتی متعصب ترین و محبوب ترین مربیان و بازیکنان استقلال و پيروزي از دست لیدرها در امان نبوده و با شعار حیا کن رها کن آنها روبرو شده اند. بزرگانی چون ناصر حجازی و علی پروین هم در زمان مربیگری در تیم های سرخابی پایتخت اسیر این حواشی شده اند. دایی و مشت گره کرده لیدر پيروزي در آخرین مورد از روند تخریب سرمايه هاي فوتبالمان، لیدر پيروزي با یک مشت از زحمات علی دایی تقدیر کرد تا روند حاشیه های فصل جاری پيروزي تکمیل شود. حسنه شدن روابط بوقچی های پيروزي با دایی در فصل جاری هم یکی از نکات تعجب برانگیز لیگ بود. این در حالی است که دایی هیچ گاه محبوب تماشاگران این تیم نبوده و از ابتدا قابل پیش بینی بود که این تشویق ها و محبت هواداران از جایی دیگر توصیه شده است. با این حال از سال گذشته که علی دایی به عنوان مربی کار خود را با پيروزي آغاز کرده به شکل عجیب و غریبی مورد لطف و غضب هواداران این باشگاه قرار گرفته است. دراین بین نقش پنهان حبیب کاشانی نیز موجب شده تا حاشیه های این تیم در فصل جاری بیشتر شود. بنابراین گزارش با توجه به اتفاقات عجیب و غریب بسیاری که در فوتبال ایران در یک دهه اخیر به وجود آمده هیچ عجیب نیست که تا چند سال آینده لیدرها به ضرب و شتم بازیکنان کم کار یا مربیان بپردازند و در صورتی که مدیرانی امثال کاشانی با لیدرهای متخلفی چون ضارب علی دایی برخورد نکنند باید به حال آینده فوتبال ایران گریست. افسوس و صد افسوس از حال و روز اين فوتبال که اسطوره اش را به خفا مي برند و آنجا سر به نيستش مي‌کنند. آنجا که زمين بازي نيست. آنجا که رقيبانش مشتي قلچماق شيپور قورت داده اند که صداي رسوايي شان گوش فلک را کر کرده است.
https://siasatrooz.ir/vdcjxmei.uqeoazsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی