حقوق بشر، حقوق شهروندی، احترام به مطالبات مردمی، دموکراسی و توجه به آرای مردمی، از جمله شعارهایی است که سران غرب همواره سر میدهند و با این ادعا نیز به دخالت در امور داخلی در سایر کشورها میپردازند. این گونه رفتارها در حالی از سوی غرب صورت میگیرد که نگاهی به تحولات اخیر جهان نکات قابل توجهی را آشکار میسازد. در جدیدترین اقدام در حالی که مردم بولیوی با اکثریت رای به ریاست جمهوری اوو مورالس رای دادند اما کودتای آمریکایی زمینه ساز کناره گیری وی از قدرت شد در حالی که جهانیان اذعان و تاکید کرده اند که وی با ۱۰ درصد برتری آراء به پیروزی رسیده است. در ونزوئلا در حالی مادورو با رای مردم به ریاست جمهوری رسید که کشورهای غربی با نادیده گرفتن این مهم، خواستار سرنگونی وی شده و از آشوبگران به سرکردگی گوایدو حمایت میکنند. در تحولات اخیر عراق و لبنان نیز مشاهده میشود که اعتراضهای مسالمت آمیز مردمی در حالی برگزار میشود که کشورهای غربی به ویژه آمریکا و انگلیس ضمن حمایت از به آشوب کشیده شدن این اعتراضها ، خواستار سرنگونی دولتهای این کشورها شدهاند. مجموع این اقدامات از سوی کشورهای غربی در حالی با ادعای دموکراسی و توجه به حقوق مردم صورت گرفته که در کنار آن تحولاتی دیگر در حال رخ دادن است که مواضع این کشورها در قبال آن جای سوال دارد. در فرانسه پنجاه و دو هفته است که مردم در قالب جلیقه زردها خواستار برکناری دولت ماکرون هستند در حالی که واکنش دولتمردان فرانسه سرکوب و بازداشت و اتحادیه اروپا و آمریکا نیز از این سرکوب حمایت کرده اند. در آمریکا نیز ترامپ در حالی سومین سال ریاست جمهوری اش به پایان میرسد که هر روز آمریکا صحنه تظاهرات برای سرنگونی دولت ترامپ است اما هرگز این خواسته اجرا نشده است. در بحرین نیز از سال ۲۰۱۱ تاکنون مردم با برپایی تظاهرات سرنگونی نظام سرکوب گر آل خلیفه را طلب میکنند که البته پاسخ آنها سرکوب، زندان و لغو تابعیت است در حالی که افسران انگلیس و آمریکا محور این سرکوب و شکنجه گری را تشکیل میدهند. بعد دیگر موضع گیری غرب در قالب حمایت از جدایی طلبی و تجزیه طلب است که نمود آن را در عراق، سوریه، ایران و حتی در قبال کشور جنگ زده افغانستان میتوان مشاهده کرد. جالب توجه آنکه همین کشورهای غربی در برابر سرکوب استقلال طلبان در اسپانیا سکوت کرده و حاضر به حمایت از استقلال طلب اسکاتلند و ایرلند شمالی از انگلیس نیستند. شواهد نشان میدهد که برخی ایالتهای آمریکا مانند تگزاس نیز خواستار جدایی از آمریکا هستند که به شدیدترین وضع سرکوب میشود. جالب توجه آنکه همین کشورهای غربی طی روزهای اخیر به حمایت از توافق ریاض و امارات برای تقسیم قدرتها در جنوب یمن پرداخته که خود اقدامی در چارچوب تجزیه یمن است البته به این اقدام تجزیه طلبانی باید حمایت و مشارکت غرب در کشتار مردم یمن را نیز باید به این رفتار آنها افزود که نسل کشی آشکار است. نکته دیگر در دوگانگی رفتاری غرب را در قبال کنوانسیونها و توافقات بین المللی میتوان مشاهده کرد. از یک سو آمریکا تقریبا از تمام کنوانسیونهای بین المللی خارج شده و هیچ تعهدی در قبال آنها ندارد. اروپا نیز اخیرا اعلام کرده که باید به دنبال یک ساختار مستقل برای مبارزه با پولشویی و رسیدن به شفافیت مالی باشد. نکته مهم در رفتار آمریکا و اروپا این است که آنها مدتهاست که به کشورهای دیگر از جمله جمهوری اسلامی ایران فشار وارد میکنند که عضو کنوانسیونهای جهانی از جمله اف.ای.تی.اف، پالرمو، سی.اف.تی و.... با ادعای مبارزه با پولشویی و رسیدن به شفافیت مالی گردد.
این دوگانگی رفتاری به خوبی نشان میدهد که چنین کنوانسیونهایی نه برای ایجاد جهانی بهتر، بلکه در چارچوب منافع غرب است چنانکه اروپا که ایران را به پیوستن به اف.ای.تی.اف سوق میدهد، خود به دنبال ساختاری و رای اف.ای.تی.اف است.
در جمع بندی نهایی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که الگوگیری و یا چشم انتظار طرحها و برنامههای غرب بودن هیچ دستاوردی ندارد چرا که تمام شواهد نشان میدهد که آنها یک هدف بیشتر ندارند و آن استمرار همان سیاستهای سلطه گرایانه است و لذا این پرونده را باید بسته شده دانست. بر این اساس چشم داشت به داشتههای درونی به جای دلبستن به وعدههای غرب تنها راهکار مقابله با چالشها و مشکلات کشور است که حلقه تکمیلی آن حمایت از مبارزه همه جانبه از مبارزه با مفسدان است که کلید اصلی حل مشکلات و تحقق توسعه و پیشرفت کشور است.
نویسنده: قاسم غفوری