بعد از اقدام لندن در توقیف نفتکش گریس۱ با محموله نفتی ایران در منطقه جبل الطارق و پس از آن عملیاتی شدن گام دوم کاهش تعهدات برجامی از سوی ایران با افزایش سطح غنی سازی، اقتضائات جدیدی در مناسبات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی منطقه و جهان شکل گرفت و به موازات آن ضرب آهنگ تند و البته حساسی هم به تحولات بخشیده است. این حساسیتها زمانی بیشتر شد که از چهارشنبه هفته جاری برخی از رسانهها ادعای واهی حمله نیروهای ایران به نفتکش انگلیسی را مطرح کردند. در کنار آن پنتاگون دیروز پنجشنبه اعلام کرد که در حال رایزنی برای تشکیل ائتلافی است تا برای تمامی کشتیهایی که از خلیج فارس عبور میکنند، حمایت نظامی تامین کند؛ طرحی که از مدتها قبل رسانهای شده بود. اما به واقع این مسائل چه تاثیری بر تحولات منطقه و به خصوص شرایط ایران خواهد داشت؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله، گفتوگویی را با محسن جلیلوند، کارشناس و پژوهشگر مسائل بینالملل صورت داده است که در ادامه از نظر میگذرانید:
از نگاه شما آیا انگلستان هم در راستای سیاستهای ایالات متحده آمریکا به دنبال پوست اندازی و تقابل جدی تر با جمهوری اسلامی ایران خواهد بود؟
ببینید مسئله انگلستان هم باید در راستای همان مناسبات تنش ایران و ایالات متحده آمریکا مورد بحث و بررسی قرار گیرد. اکنون شرایط موجود چه از لحاظ سیاسی دیپلماتیک و چه از لحاظ امنیتی و نظامی در مناسبات تهران – واشنگتن به سمت تصاعد تنش پیش میرود؛ شرایطی که در برخی از موارد حتی ناخواسته بر مناسبات ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران تحمیل میشود. اما به هر حال مجموعه این اتفاقات سبب شده که از ۱۸ اردیبهشت سال گذشته با خروج ترامپ از برجام این تصاعد تنش با شدت بیشتری پی گرفته شود و در ۱۸ اردیبهشت سال جاری هم با آغاز اقدامات ایران در کاهش تعهدات برجامی این تصاعد تنش دو چندان شده است. به گونهای که اکنون با حساس شدن پرونده فعالیتهای هستهای ایران و نیز واکنش گاه و بیگاه برخی کشورها، به خصوص تروئیکای اروپایی باز هم شرایط با ریتم تندتری به سمت پررنگ شدن تنش پیش خواهد رفت.
اما به نظر شما با توجه به اتفاقات اخیر در خصوص کاهش تعهدات برجامی در گام اول و دوم و نیز برنامههای تهران برای گامهای بعدی، ذیل این نکته که اساساً میل و رغبت جدی در اروپا برای حمایت عملی از ایران، برجام و اینستکس وجود ندارد و از آن سو برخی تحولات منطقه مانند توقیف نفتکش گریس ۱ با محموله نفتی ایران در جبل الطارق توسط انگلستان و نیز تصمیم واشنگتن برای ایجاد یک ائتلاف نظامی در خلیج فارس، تنگه هرمز، باب المندب و خلیج عدن به منظور اسکورت کشتیهای تجاری که جوزف دانفورد، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا آن را خبری کرد، میتوان گفت که تصاعد تنش مد نظر شما به سمت بحران پیش خواهد رفت؟
من چنین اعتقادی ندارم. جون که مناسبات و تنش خطی نمیتواند به نقطه بحرانی بدل شود. در حقیقت آن چه تصاعد تنش ایران و آمریکا را به سمت بحران پیش خواهد برد، وقوع یک اتفاق غیر مترقبه است که معادلات را به هم بزند و شرایط به سمت غیر قابل کنترل شدید پیش رود. برای مثال اگر شما به جنگ جهانی اول نگاه کنید میبینید که در مناسبات جهانی آن زمان شرایط برای تصاعد تنش وجود داشت، اما جنگی روی نداد تا زمانی که مسئله ترور ولیعهد اتریش روی داد و باعث برهم خوردن معادلات و برنامه های کشورها و بازیگران در آن زمان شد و نهایتا جنگ جهانی اول را شکل داد. اکنون هم شرایط با وجود آن که از سوی ایران و ایالات متحده آمریکا و گاهی کشورهای اروپایی نوید بحرانی شدن تحولات را میدهد، اما نمیتوان در نهایت آن را بحرانی دید، مگر اینکه اتفاق غیرمترقبهای روی دهد که معادلات را برهم زند. چون بسیار واضح هست که دونالد ترامپ در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا به دنبال ایجاد هیچ گونه تنش نظامی با ایران نخواهد بود. چرا که یقینا تمام برنامههای او را به هم خواهد زد. از آن سو ایران هم تمایلی به ایجاد یک تنش نظامی در منطقه را ندارد.
اساساً مطرح شدن برخی نظرات در خصوص اینکه تهران باید در برابر اقدام لندن مبنی بر توقیف نفتکش گریس۱ با محموله نفتی ایران واکنش جدی نشان دهد و متعاقب آن اخباری دال بر واکنش سپاه برای توقیف نفتکش انگلیسی در خلیج فارس که با تکذیب وزیر امور خارجه روبه رو شد، میتواند همان اتفاق غیرمترقبه ای که شما به آن اشاره داشتید را در قالب جنگ نفتکشها رقم بزند؟
مسئله توقیف نفتکش گریس۱ توسط انگلستان در دو سناریو قابل تحلیل و بررسی است؛ از یک سو به واسطه شرایط سیاسی نابه سامان انگلیس ناشی از استعفای ترزا می و نیز تشتت بسیار پررنگ اجتماعی و به خصوص اقتصادی این کشور به دلیل مسئله برگزیت نیاز لندن روز به روز به واشنگتن بیشتر میشود. از این رو انگلستان نیاز دارد خود را متحد آمریکا نشان دهد که توقیف نفتکش میتواند گامی جدی در این راستا تلقی شود.
از سوی دیگر اکنون برخی زمزمهها حکایت از برنامه انگلستان برای معاوضه محموله این نفتکش با نازنین زاغری دارد. پس اساسا این اقدام لندن یک اقدام غیر مترقبه و برنامهریزی نشده نبوده، بلکه یک تصمیم از قبل طراحی شده انگلستان برای رسیدن به اهداف و منافع خود بوده است. لذا این اقام لندن آن اتفاق غیر مترقبه نیست، مگر اینکه ذیل نکته شما برنامه ایالات متحده آمریکا برای اسکورت نظامی نفتکشها و کشتی های تجاری در خلیج فارس، تنگه هرمز و باب المندب به صورت جدی با ایجاد یک ائتلاف نظامی پیگیری شود و اقتضائات جدی و حساس امنیتی و نظامی را در این آبراه مهم جهانی شکل دهد.
البته این پیشنهاد واشنگتن با واکنش چندان مثبتی در میان کشورهای جهان و اعضای ناتو همراه نبود. اما با این حال اکنون واشنگتن بنا دارد این طرح را در خصوص برخی کشورها و بازیگران همسو با منافع خود البته با هزینه و دلار نفتی عربستان سعودی و امارات متحده پیاده کند. چون به هر حال مسئله اسکورت نظامی نفتکشها و کشتی های تجاری در قالب تشکیل یک ائتلاف نظامی در خلیج فارس، تنگه هرمز، باب المندب و خلیج عدن یک پروسه هزینهبر است. اگر ریاض و امارات متحده عربی به پرداخت چنین مبالغی حاضر شوند یقینا بستر برای هر گونه اتفاق غیرمترقبه شکل خواهد گرفت. مضافا این که اگر چه در خصوص مسئله اقدام سپاه برای توقیف نفتکش انگلیسی در خلیج فارس هم دلایلی مطرح شده، اما این مسئله و ادعا با تکذیب جدی تهران و به خصوص محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه روبهرو شد. البته واشنگتن هم اخیراً اظهاراتی مبنی بر این که مدارک کافی برای اثبات این مسئله را دارد و در آیندهای نزدیک آن را ارائه خواهد کرد. حال فارغ از درستی یا نادرستی این ادعا به نظر می رسد که شرایط منطقه آبستن حوادث جدی خواهد بود. با این وصف من معتقدم که اساساً ادعای لندن و واشنگتن واقعیت ندارد. چون نفتکش همراه با محموله در بهترین حالت سرعتی بین ۲۵ تا ۳۰ کیلومتر دارد. از آن سو انتقال و حمل این نفتکش از آب های بین المللی به آب های داخلی ایران توسط نیروهای خودی حداقل فاصله زمانی بین ۱۰ تا ۱۵ ساعت طول میکشد، در این مدت نیروهای نظامی آمریکا و انگلستان حاضر در منطقه برای عدم وقوع مسئله وارد عملیات خواهند شد.
بعد از استعفای جیمز متیس، وزیر دفاع سابق ایالات متحده آمریکا اخیراً قرار بر این شد که ریچارد اسپنسر، مسئول نیروی دریایی آمریکا به عنوان سومین سرپرست این وزارتخانه بعد از پاتریک شاهان و مارک اسپر معرفی شود. در سایه این میزان از بیبرنامگی و همچنین نبود وزیر میتوان عنوان داشت که ایالات متحده آمریکا در حوزه نظامی و امنیتی خود برای پیاده کردن اهداف مد نظرش مانند طرح اسکورت نفتکشها و کشتیهای تجاری با ایجاد ائتلاف نظامی در منطقه خلیج فارس، تنگه هرمز، باب المندب و نیز خلیج عدن با چالش روبه رو خواهد بود؟
ما نباید ساختار سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و به خصوص نظامی و دفاعی ایالات متحده آمریکا را در قالب یک فرد ببینیم. اگر چه بعد از استعفای جیمز متیس در فاصله کوتاهی وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا شاهد سه سرپرست بوده است، اما اساساً وزارتخانههای این کشور و به خصوص وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا در چارچوب یک سیستم، ساختار و بدنه امنیتی و نظامی ذیل برنامهریزی و هماهنگی با دیگر مراکز اطلاعاتی حرکت میکند و در نهایت رئیس جمهوری ایالات متحده به عنوان فرمانده کل قوا، سمت و سوی این برنامهها را مشخص میکند.
پس نبود یک فرد در قالب وزیر دفاع نمیتواند ضربه جدی به وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا وارد کند. مگر اینکه در خصوص برخی استثنائات مانند برژینسکی و هنری کسینجر سخن بگوییم که خود این افراد به تنهایی یک دولت بوده اند و راهبردهای ایالات متحده آمریکا را در مقاطعی حساس مشخص کردهاند. اما مسئله اینجا است که یقیناً در کابینه دونالد ترامپ چنین افرادی وجود ندارد. با این وجود باز هم نبود ثبات در پنتاگون نمیتواند برنامهها و راهبردهای واشنگتن در حوزه نظامی و امنیتی را برهم زند. چون که اساساً در ساختار سیاسی ایالات متحده چیزی به نام "وزیر" تعریف نشده است. بلکه تمامی این افراد در ساختار کابینه آمریکا به عنوان دستیار، مشاور و یا منشی رئیس جمهور در امور اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک، نظامی و امنیتی مشغول به کار هستند. مثلا مایک پمپئو دستیار رئیس جمهور در سیاست خارجی و مسائل دیپلماتیک است؛ هم چنانکه جیمز متیس هم دستیار رئیس جمهور در امور دفاعی بود. پس آنچه تعیین کننده سیاستها و راهبردهای آمریکا در همه ابعاد و حوزهها است، اتاقهای فکری است که در کاخ سفید وجود دارد و برنامه ریزی جدی برای ۱۰، ۲۰ و حتی ۵۰ سال آینده دارند.
ولی در تقابل با نکات شما اکنون شرایط، چه در حوزه امنیتی و چه زمینه در حوزه سیاسی و دیپلماتیک نشان از شکستهای پی در پی همین برنامههای هیات مشاوران و اتاقهای فکر ایالات متحده آمریکا دارد. نمونه اخیر آن به شکست ایالات متحده آمریکا در نشست چهارشنبه هفته جاری شورای حکام آژانس بازمیگردد؟
آمریکا در نشست چهارشنبه شورای حکام شکست نخورد. چون کاخ سفید تنها تلاش داشت پرونده ایران در این شورا مطرح شود تا فضای سازی لازم را در سایه یک موج خبری شکل دهد. اگر در نهایت هم در نشست مذکور بیانیهای علیه تهران مطرح میشد باید آن را به عنوان برگ برنده دوم واشنگتن تلقی میکردیم. اما ایالات متحده آمریکا تنها تلاش داشت پرونده ایران دوباره به شورای حکام بازگردد. نکته مهم دیگر به این مسئله باز میگردد که اساساً پرونده هستهای ایران بعد از اقدامات تهران در کاهش تعهدات برجامی و تایید آژانس بین المللی انرژی اتمی در خصوص عبور ذخایر اورانیوم غنی شده ۳.۶۷ درصد از مرز ۳۰۰ کیلوگرم و نیز تایید افزایش سطح غنی سازی از استاندارد مندرج در برجام می تواند شرایط را برای پیگیری این پرونده از طریق دیگر کشورها مانند سه کشور اروپایی و به خصوص انگلستان فراهم آورد.
اما با همان نگاه شما آمریکا در حوزه ایجاد یک موج خبری و اطلاع رسانی هم موفق بود؟
چنان که گفتم آمریکا برنامه خود را در وین پیاده کرد تا بتواند ذهنیت سازی مدنظرش را داشته باشد. پس مسئله موفقیت یا عدم موفقیت نیست. بلکه کاخ سفید به دنبال یک فضا سازی بود.