فیلم سینمایی شبی که ماه کامل شد، اگر چه به عنوان یک فیلم نیازمند کوتاه شدن زمان و به تبع آن بهتر شدن ریتم روایتی خود است؛ اما در مجموع از کارگردانی قابل قبولی برخوردار است و قطعا یکی از اصلی ترین گزینههای دریافت سیمرغ بهترین کارگردانی در این دوره از جشنواره میباشد. اثری که براساس روایتی مستند از گروهک تروریسیتی عبدالمالک ریگی و مبتنی بر اعترافات عبدالحمید ریگی ساخته شده است و روایتی سینمایی از جنایات این گروهک تکفیری ارایه مینماید؛ شبی که ماه کامل شد اثری جذاب از برای مخاطبان خود است و پس از آنکه بیننده را با نحوه ازدواج عبدالحمید با دختری شیعهای به نام فایزه منصوری به صورت کامل آشنا میسازد؛ اقدام به تشریح فعالیتهای تروریستی این گروهک تکفیری نموده و کیفیت بریده شدن سر برادر زن عبدالحمید، یعنی شهاب منصوری در جلوی دوربین و پخش آن توسط شبکه العربیه و همچنین نحوه به قتل رسیدن فایزه توسط شوهرش در خواب و با شلیک گلوله را به تصویر میکشد.
نرگس آبیار سرانجام توانست چهارمین اثر سینمایی خود را با عنوان شبی که ماه کامل شد، به جشنواره رسانده و از برای مخاطبان فجر اکران نماید؛ فیلمی که از همان ابتدا حواشی زیادی برای آن به وجود آمد و با افشای سرمایه گذار معلوم الحال آن و همچنین حمایت کامل مادی و معنوی وزارت اطلاعات و... به شدت تحت فشار رسانهای قرار گرفت و شرایط به نحوی پیش رفت که حتی بازیگر انتخاب شده نقش اصلی اثر، یعنی هومن سیدی از ایفای نقش پشیمان شد و با عنوان کردن دلایل شخصی از ادامه کار انصراف داد و...؛ همین موضوع سبب شد تا آبیار هوتن شکیبا را به جای همسر الناز شاکردوست برگزیند؛ بازیگری که اسباب قوت اثر را پدید آورد و سبب شد تا نقش عبدالحمید ریگی به صورتی قابل پذیرش گردد؛ البته نرگس آبیار در تمامی آثار سینمایی خود اثبات کرده که تبحر ویژهای در بازی گرفتن از بازیگران زن دارد و همین توانمندی سبب شد تا فرشته صدرعرفایی به این حد از بلوغ سینمایی برسد و یا آنکه سلبریتی همچون الناز شاکردوست به ظهوری فراجنسی برسد و بتواند ابعاد بازی خود را به صورتی ویژه ارتقای کیفیت دهد.
شبی که ماه کامل شد، سوای تمامی ویژگیهای مثبت و قابل قبول سینمایی خود، از لحاظ محتوی دچار اشکالات اساسی است؛ اشکلات مهمی که به صحت مستندات به تصویر کشده شده از جنایات گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی ربطی نداشته و تنها به نوع نگرش کارگردان و انعکاس تفکرات ایشان از فرقههای انحرافی و گروهکهای تروریسیتی بظاهر مسلمان مربوط میشود.
کارگردان متعهد و ادای دِین به خون خدا
مرتضی علی عباس میرزایی که در سال ۱۳۹۵ و با فیلم سینمایی انزوا، نوید حضور یک فیلمساز با استعداد و با سبک خاص خود را به مخاطبان داد؛ امسال نیز با دومین فیلم بلند خود یعنی فیلم سینمایی خون خدا به جشنواره فجر آمده است و موضوعی اجتماعی را با بهرهگیری از مضمونی مذهبی و عاشورایی، به مخاطبان سینمایی ارایه میدهد. اثری که در راستای کار قبلی کارگردان و مبتنی بر سبک فیلمسازی او، همچنان از ریتم تند و کاتهای فراوان برخوردار است و روایتگر زندگی یک کارتنخواب معتاد و افیون زده میباشد. انسان مفلوکی که مورد توجه امام حسین علیه اسلام قرار گرفته و از فلاکت نجات مییابد. اثری به تمام معنی سینمایی که از درامی ایستگاهی برخوردار است؛ به طوری که شخصیت اصلی فیلم با بازی رضا اخلاقی راد، منزل به منزل در داستان حرکت میکند و با افراد مختلف از طبقات گوناگون دیدار و در میان اطلاعات قطره چکانی به مخاطب داده میشود و مخاطب رفته رفته متوجه کلیت داستان میشود و این همه بدون کوچکترین دیالوگی توسط شخصیت اصلی داستان و تنها به صورتی هنرمندانه توسط کارگردان مدیریت میشود.
در مجموع فیلم خون خدا را میتوان ادای دِین کارگردانی متعهد دانست که میخواهد دغدغههای اجتماعی خود را بروز داده و در عین حال نمیخواهد سیاهنمایی کند و بیچارگی مطلق را به تصویر بکشد؛ بلکه میخواهد هم آسیبها را بگوید و هم راهکار برونرفت از این آسیبها و نهایتا نجات جامعه پیرامونی خود؛ البته شاید به سبب ضعف کارگردان در فهم جامع و کامل از نمادها و المانها و دریافت دقیق همروایی برخی از این نمادها در یک اثر سینمایی و... برخی برداشتهای شبهروشنفکری نیز از این اثر شود و برخی تصور کنند که کارگردان خواسته تا در راستای شبهه رایج و متداول محافل شبهروشنفکری، به این سوال که خرج کردن برای امام حسین بهتر است یا اینکه بتوان به فقیری کمک کرد؟ پاسخ خود را بگوید و یا آنکه در برخی از تصاویرسازیها خواسته وهن دین سازد و...؛ پس اگر چه ایرادات بسیار مهم و در مجموع قابل تامل میباشد؛ اما باید توجه داشت که این همه در کلیت و اصالت محتوی اثر در تبیین فَلاح و نشان دادن راه نجات انسان در پرتو امید و تمسک به خون خدا کمتوان بوده و بعضا بلا تاثیر بر کلیت مخاطبان خود میباشد. سینماپرس