سیاست خارجی امریکا طی هفتههای اخیر دارای یک مولفه ثابت بوده که سپهر رفتاری امریکا در صحنه بینالملل را تشکیل میدهد آن مولفه مهم اصرار امریکا بر تدوین و اجرای تحریم علیه کشورهایی است که امریکا آنها را دشمن خود معرفی میکند، در همین چارچوب کنگره امریکا طرح افزایش تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران را تصویب کرده و اخیرا نیز چندین شرکت ایرانی در لیست تحریمهای امریکا قرار گرفتهآند. کنگره امریکا همچنین تحریمهای جدیدی را علیه موسکو وضع کرده که به تشدید اختلاف طرفین منجر شده است در قبال کرهشمالی نیز امریکاییها سیاست تحریم و همزمان با آن افزایش حضور نظامی در کره و ژاپن را در پیش گرفتند سیاست تحریمی امریکا در قبال کشورهای همچون ونزوئلا و سوریه نیز اجرا شده جالب توجه آنکه چندی پیش کنگره امریکا به بهانه مبارزه با تروریسم تحریمهایی را علیه حزباله وضع کرده است حال این سوال مطرح میشود که امریکا براساس کدام راهبرد استراتژیک چنین رویکردی را در پیش گرفته و در مقابل هر کنشی از سوی آنچه دشمنانش نامیده میشود سیاست تحریم را اجرا میسازد؟
بخشی از این معادله بر گرفته از ناتوانی امریکا از اجرای گزینه نظامی است که این کشور را وادار میسازد تا به تنها گزینه باقی مانده یعنی استفاده از ابزار اقتصادی روی آورد. در این میان عدم همراهی جهانی با سیاستهای امریکا و اجبار آن برای اجرای سیاستهای تکقطبی را نیز باید در نظر گرفت. تمام مولفههای یاد شده در حالی از سوی امریکا به کار گرفته میشود که یک اصل همسان در تمامی این سیاستها به صورت پایدار وجود دارد و آن راهبرد هزینه و فایده است.
امریکاییها با ادعای پاسخ در مقابل واکنش دیگران سیاستهای تحریمی خود را اعمال میکنند چنانکه تحریم چند شرکت ایرانی را در قبال آزمایش ماهوارهبر سیمرغ در نظر گرفتهاند. این اقدامات در واقع به دلیل قدرتنمایی در بین افکار عمومی جهان در سیاستهای امریکا تعبیه شده چراکه آنها علاقهمندند که به دنیا بفهمانند در قبال سرپیچی از دستورات کشورشان که خود را ابرقدرت دنیا معرفی میکند چه هزینههایی بر آنها تحمیل میشود، این سیاست اغلب با درنظر گرفتن هزینههایی بیشتر از آنچه کشورها در قبال سرپیچی از دستورات امریکا اعلام میدارد تعبیه میشود تا علاوه بر قدرتنمایی بینالمللی به کشور خاطی ثابت شود که هزینههای هماهنگ نبودن با امریکا بیشتر از دستاوردهایی است که ممکن است برای آن کشور ایجاد کند. به عبارتی دولتمردان امریکا که خود را ناجی فرهنگ سرمایهداری میدانند با ترویج اصول سرمایهداری یعنی کنار نهادن هر آنچه که هزینههای مادیاش بیشتر از سود آن است طرفهای مقابل را به تسلیم شدن در برابر خواستههای غیرمعقول خود وادار میسازد. طرحی که به دلیل گسترش فرهنگ مقاومت در صحنه جهانی تحقق آن با ابهام همراه شده و بسیاری بر پایان نقشآفرینی امریکا در منطقه اذعان میکنند.
نویسنده: علی تتماج