پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو) با پایان جنگ جهانی دوم با محوریت کشورهای اروپایی و آمریکا با هدف آنچه مقابله با خطر کمونیسم شوروی نامیده میشد تشکیل شد. در دهه ۱۹۹۰ با فروپاشی شوروی سابق عملا پیمان نظامی ورشو که ناتو به بهانه آن شکل گرفته بود دیگر کارکرد خود را از دست داده بود اما بانیان آن بویژه آمریکا با بازتعریف کارکرد ناتو و گسترش حوزه فعالیت آن به ادامه حیات آن پرداختند و حتی تلاش کردند تا آن را پلیس جهان و جایگزین نیروهای سازمان ملل معرفی نمایند که نتیجه آن را در جنگ بوسنی، افغانستان و لیبی و... می توان مشاهده کرد.
نکته قابل توجه آنکه اخیرا امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه در سخنانی در باب ناتو میگوید آنچه که در حال حاضر تجربه میکنیم، چیزی جز مرگ مغزی ناتو نیست. هیچ شکلی از هماهنگی در تصمیمهای راهبردی میان آمریکا و شرکای اروپایی این کشور در ناتو وجود ندارد و در حال حاضر شاهد تجاوز بدون هماهنگی ترکیه، یکی از شرکای ناتو، به منطقهای هستیم که منافع ما را در معرض خطر قرار داده است.
حال این سوال مطرح است که چرا ماکرون چنین صحبتی را مطرح کرده است و آیا واقعا ناتو به چنین سرنوشتی دچار شده است؟ پاسخ به این پرسش را در اساسنامه ناتو و عملکرد آن د صحنه جهانی میتوان جستجو کرد. ناتو مامور تامین امنیت برای اروپا و در یک دهه اخیر کانون امنیت جهانی معرفی شده است که حتی در حوزه سایبری و هستهای و مواد مخدر نیز ورود میکند. نخست آنکه نگاهی به ساختار ناتو نشان میدهد که پیمان بر خلاف ادعاهای مطرح شده عملا نتوانسته دارای یک انسجام و اتحاد باشد چنانکه اکنون آنها حتی نتوانستهاند در تدوین بودجه به یک نظر واحد دست یابند.
آمریکا در یک سوی معادله تلاش دارد تا ناتو را با ادعای افزایش سهم عضویت، به بازاری برای فروش تسلیحات آمریکایی مبدل سازد.
اختلافات درونی ناتو چنان است که عملا اجماعی در باب تحولات جهانی در ناتو وجود ندارد. دوم آنکه برخلاف گذشته مردم اروپا دیگر آن نگاه ناجی را به ناتو نداشته و بر این عقیدهاند که ناتو موجب شده تا بودجههای کشورشان صرف هزینههای نظامی آمریکا شود و با همین نگاه نیز رویکردی منفی به ناتو دارند. بسیاری از دولتهای اروپایی برای حفظ موقعیت مردمی خود به دنبال فاصله گرفتن از ناتو هستند. نکته مهم آنکه نگاه منفی به روسیه نیز در بسیاری از کشورهای اروپایی دیگر وجود ندارد و این موجب شده تا از همگرایی با ناتو که تحریک کننده روسیه از خودداری کنند. سوم آنکه زمانی جهانیان ناتو را ناجی صلح و امنیت می دانستند حال آنکگه عملکرد ناتو اشتباه بودن این نگاه را اثبات کرد. جنایات ناتو در بوسنی، افغانستان و لیبی و کشورهای آفریقایی این حقیقت را آشکار ساخت که ناتو صرفا مولفهای برای استعمارگری غرب است. این حقیقت موجب دوری افکار عمومی جهان از ناتو شد.
با توجه به این حقایق میتوان گفت که این سخن ماکرون که ناتو ضربه مغزی شده است امری درست است چرا که نه انسجام درونی دارد و نه محبوبیت بیرونی که عملا ناتو را از یک ناجی به یک ریشه بحران مبدل ساخته است.
نویسنده: سید مهدی لنکرانی