دور ششم مذاکرات هستهاي ميان جمهوري اسلامي ايران و گروه۱+۵ براي رسيدن به يک توافق جامع تا اواخر تيرماه ادامه دارد. طرفين در حوزه رسانهاي بر اصل تلاش براي رسيدن به يک توافق کامل و فراگير تاکيد دارند هرچند که گزارشها و اخبار منتشره از استمرار زيادهخواهيها و توهمات گفتاري و رفتاري غرب حکايت دارد. در کنار آنچه در روند مذاکرات روي ميدهد و نتايج نهايي آن، يک اصل مهم مشاهده ميشود و آن عملکردها و رفتارهاي دوجانبه آمريکاييها است.
دولتمردان کاخ سفيد به رياست جمهوري باراک اوباما در حالي برآنند تا نام خود را به عنوان افرادي که پس از سه دهه تنش ميان ايران و آمريکا توانستهاند به توافقي با ايران دست يابند ثبت نمايند که همزمان نيمنگاهي نيز به عرصه داخلي آمريکا دارند. مهمترين مسئله كه براي اوباما و دموکراتهاي حاکم داراي اهميت است. حضور موفق در انتخابات ميان دورهاي کنگره است. آنها ميدانند که شکست در انتخابات ميان دورهاي (آبان ماه برابر با قدرت گرفتن جمهوريخواهان است.
در دو سال پاياني دولت اوباما، جمهوريخواهان از تمام ابزارها براي فشار به دموکراتها استفاده خواهند کرد لذا پيروزي در انتخابات ميان دورهاي کنگره براي دموکراتها و شخص اوباما که ميخواهد چهره يک فاتح از خود بر جاي گذارد، داراي اهميت بسياري است.
باراک اوباما در سال ۲۰۱۲ توانست با محوريت مخالفت با جنگ عليه ايران و تکيه بر ديپلماسي آراي قابل توجهي را کسب نمايند. نظرسنجيها در آن زمان نشان ميداد که ۷۵ درصد آمريکاييها خواستار مذاکره با ايران هستند. در آن زمان اوباما در رفتاري تبليغاتي و با ناديده گرفتن اين جمله که همه گزينهها روي ميز است درباره تمرکز رامني رقيب جمهوريخواه خود بر جنگ گفته بود« آنان که از جنگ با ايران ميگويند ديوانه هستند. جنگ با ايران منطقه را به آتش ميکشد.»
اوباما اکنون در سال ۲۰۱۴ تلاش دارد تا يک بار ديگر از آن ابزار انتخاباتي بهره گيرد و به مردم ثابت نمايد که از يک سو پايبند به تعهدات خود مبني بر اجراي ديپلماسي در قبال ايران است و از سوي ديگر اشتباه و بينتيجه بودن مواضع جمهوريخواهان را اثبات نمايد.
اکنون در جملات مقامات آمريکايي و رسانهاي نزديک به آنها چند کليد واژه به کرات شنيده ميشود. نخست آنکه آمريکا توانسته اجماعي جهاني را براي متوقف ساختن ايران ايجاد نمايد. اين جملات را که در مقاله جان كري وزير امور خارجه آمريکا در روزنامه واشنگتن پست و سخنان اوباما در دست وست پونت (جمع نظاميان) ميتوان مشاهده كرد، بيانگر اين نکته است که رهبري آمريکا و ديپلماسي فعال آن زمينهساز حضور ايران پاي ميز مذاکره بوده و نه سلاح و ابزار نظامي. دوم آنکه آمريکاييها پيوسته بر اصل تحريمها و تاثير آن به رفتار ايران تاکيد ميکند چنانکه کري در واشنگتن پست آورده آمريکا با تحريمهاي سنگين توانست زمينه مذاکره ميان ايران و ۱+۵ را فراهم سازد و ايران را به پاسخگويي به جامعه جهاني متقاعد سازد.
مفهوم اين جملات نيز آن است که قدرت آمريکا در اقتصاد اين کشور است نه در سرنيزه و سلاح آن؛ هر چند که به ادعاي اوباما در صورت نياز وي از گزينه نظامي نيز استفاده ميکند. مجموع هر دو مولفه ذکر شده در يک اصل خلاصه ميشود و آن القاي اين تصور به مردم آمريکا است که اگر به دنبال صلح و پايان جنگ هستيد به تفکرات دموکراتها و اوباما به عنوان مروجان دموکراسي و ديپلماسي راي دهيد.
حلقه مکمل اين رفتار را در انتقادهاي شديد دموکراتها و اعتراف آنان به اشتباه بودن جنگ عراق ميتوان مشاهده کرد. کلينتون وزير خارج سابق و کانديداي احتمالي دموکراتها در انتخابات رياست جمهوري ۲۰۱۶ راي خود به جنگ عراق را اشتباه عنوان ميکند. جانکري، اوباما، هاگل (وزير دفاع آمريکا) و رسانهاي نزديک کاخ سفيد نيز به کرات ريشه بحرانهاي کنوني عراق را حمله نظامي آمريکا به اين کشور عنوان ميکند.
آنها با اين فضاسازي برآنند تا به افکار عمومي آمريکا چنان القاء سازند که راي به جمهوريخواه يعني تکرار جنگهاي اشتباهي همچون عراق، با اين شرايط دموکراتها به سرکردگي اوباما در حالي به دنبال رد ديدگاه جنگطلبانه جمهوريخواهان هستند که همزمان با به نتيجه رساندن مذاکرات ايران و ۱+۵ به دنبال ارائه سندي براي درستي سياستهاي خود (کارآمدي اقتصاد و رهبري جهاني آمريکا نه توان نظامي) ميباشند.
بر اين اساس است که بسياري تاکيد دارند مذاکرات کنوني بيشتر از همه براي آمريکاييها اهميت دارد چرا که ميتواند تعيينکننده سرنوشت انتخابات باشد اين نياز نشان ميدهد آنکه بايد امتياز بيشتري بپردازد آمريکا است نه ايران چرا که به نتيجه نرسيدن، چندان تاثيري براي ايران ندارد حال آنکه ميتواند سرنوشت دموکراتها را دگرگون سازد.
سفر جان كري وزير امور خارجه آمريكا به وين و سخنان وي درباره ادامه مذاكرات و رايزنيهاي اوباما با سران كشورها گواهي بر اين مسئله است.