با گذشت یک سال از ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی، مرحلهی مطالبهگری برای اجرای این سیاستها کلید خورد. بدینترتیب در طی مراحل تحقق اقتصاد مقاومتی، مقدمهی سوم در حال شکلگیری است.
در دورهی مدیریت دولت یازدهم، تحقق اقتصاد مقاومتی نیازمند وقوع چهار مقدمه است که عبارتاند از: ۱. نظریهپردازی، ۲. گفتمانسازی، ۳. مطالبهگری و ۴. برنامهریزی. نظریهپردازی اقتصاد مقاومتی به معنای تبیین مفهوم، ماهیت و پایههای معرفتی و روششناختی این الگوی اقتصادی و تبیین نظری کارآمدی این الگو در رفع مشکلات اقتصادی، تحقق اهداف و پایداری و تداوم پیشرفت اقتصادی ایران است. در گفتمانسازی اقتصاد مقاومتی نیز دیدگاه نظری و علمی پیشین به باور عمومی در نخبگان و عموم مردم تبدیل میشود تا در گام سوم، مطالبهای عمومی برای عملیاتی نمودن این الگو شکل بگیرد. درپی این مطالبهی عمومی، مسئولین کشور (و بهطور خاص قوهی مجریه) خود را ناگزیر از پیگیری آن خواهند دید؛ اقدامی که مستلزم برنامهریزی دقیق و جزءبهجزء خواهد بود.
مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) بهعنوان معمار و نظریهپرداز تمدن نوین اسلامی با طرح مسئلهی خطر جنگ اقتصادی در طول نیمهی دوم دههی ۱۳۸۰ و انشای اصطلاح اقتصاد مقاومتی در سال ۱۳۸۹ و تبیین ابعاد این نظریه در سالهای ۱۳۹۰، ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲، عملاً بخش مهمی از مرحلهی نظریهپردازی اقتصاد مقاومتی را به انجام رساندند، هرچند معظمله تبیین جزئیات آن را (که بیشتر متعلق به مرحلهی برنامهریزی است) به متخصصان و کارشناسان دانشگاهی در داخل و خارج قوا واگذار نمودند.
در طی قریب به چهار سال اخیر و با نمایان شدن ضعف نسبی کشور در مقابل تهدیدات خارجی (که باعث به زحمت افتادن تودهی مردم شد) و نیز با قطع امید از همکاری دشمنان قسمخوردهی ملت و نظام اسلامی (بهخصوص در جریان مذاکرات یک سال و نیم اخیر که بهصورت مستقیم با آمریکا صورت گرفت)، نخبگان و تودهی مردم جدای از استدلالات نظری، بهطور عملی متوجه ضرورت اصلاح درونی اقتصاد کشور و قطع امید از راهحلهای خارجی برای اقتصاد شدند. بدینترتیب، مرحلهی دوم (یعنی گفتمانسازی اقتصاد مقاومتی) نیز بهسرعت در حال پیشرفت و تقویت است.
اما در تعامل با دولت یازدهمی که نشان داده است تمایل چندانی به تقویت بنیه و زیرساختهای نرم و سخت اقتصادی از درون ندارد و بیشتر چشم به عنایات قدرتهای خارجی در رفع و رجوع مشکلات اقتصادی کشور دارد، تحقق الگوی کارآمد اقتصادی برای مقاومسازی اقتصاد در برابر هجمهها و تکانهها بدون مطالبهگری جدی، ممکن نخواهد بود. در واقع تجربهی یک سال و چند ماه اخیر نشان داده است بدون فشار افکار عمومی (اعم از نخبگان و تودهها) دولت حاضر به برنامهریزی جدی برای اجرایی نمودن اقتصاد مقاومتی نیست و آنچه تحت عنوان اقتصاد مقاومتی در دستگاههای دولتی و مراجعی از جمله شورای اقتصاد و سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور صورت گرفته، تنها پیگیری امور و اقدامات روزمره و عادی اقتصاد (فارغ از وقوع یک جنگ تمامعیار اقتصادی و بیتوجه به ضرورت بازسازی درونی اقتصاد کشور) و در مواردی متعارض با آن بوده است.
پس از یک سال از ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی، جریان نظریهپردازی در این الگوی اقتصادی با همت محققان و صاحبنظران در ادامهی نظریهی پایهی مقام معظم رهبري (مدظلهالعالی) به بلوغ خود رسیده است و هرچند جریان نظری در این حوزه همچنان و با قوت ادامه خواهد داشت، مقدمهی نظری کافی برای ورود به مراحل بعدی بهخوبی فراهم شده است. اما همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، علیرغم قصور دانشمندان این حوزه و رسانهها در تبیین و اطلاعرسانی دقیق و بهروز، هماکنون اقتصاد مقاومتی و ضرورت و کارآمدی آن بهطور نسبی به گفتمان غالب نخبگان و تودههای مردم نیز تبدیل شده است و اگرچه رسانهها و جریانهای علمی - فرهنگی میبایست در تقویت این گفتمان (از طریق اطلاعرسانی دقیق و عمیق) همتی مضاعف بگمارند، لکن با تحقق سطح فعلی گفتمانی، عصر مطالبهگری فرارسیده است.
سخنان بسیار مهم رهبر معظم انقلاب در سالگرد ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی در جمع مردم تبریز، در شرایطی مطرح شد که رویکرد مطالبهگرانهی موجود در فضای عمومی نخبگان و مردم، معظمله را به بیان استوار مطالبات از مسئولین و مؤاخذهی ایشان واداشت. در سنت هدایت مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) معظمله پس از بیشبینی شرایط ویژه و خطیر، با منطقی استوار به تبیین وضعیت، مخاطرات و راهحلها میپردازند و پس از اینکه طی یک روند تکامل اجتماعی و گفتمانی، موضوع مذکور به وجدان عمومی تبدیل شد، در صورت نیاز، با لحن شدید و اینبار به نمایندگی از ملت و انقلاب به مطالبه و حتی مؤاخذه میپردازند.
در تحلیل محتوای کلام آيتالله خامنهای (مدظلهالعالی) در جمع مردم تبریز، ۲۴ نکتهی کلیدی و اساسی وجود دارد که اولین آن اختصاص بیش از دوسوم از سخنرانی (حدود ۳۰۰۰ کلمه از سخنرانی ۴۴۰۰ کلمهای) به موضوع اقتصاد کشور و اقتصاد مقاومتی است، درحالیکه تنها چند روز از حماسهی ۲۲ بهمنماه ۹۳ گذشته و اصولاً این برنامه به مناسبت سالگرد یک اقدام سیاسی و انقلابی (حماسهی مردم تبریز در ۲۹ بهمنماه ۱۳۵۶) برگزار میشود. این مطلب در کنار لحن جدی معظمله، نشاندهندهی شدت اهتمام ایشان به موضوع اقتصاد مقاومتی است.
ایشان پس از بیان تاریخچه و فلسفهی خصومت مستکبران عالم با انقلاب و ملت و نظام اسلامی و عدم ارتباط آن با برنامهی هستهای ایران و با تبیین دو مشکل اساسی اقتصاد کشور (نفتی بودن و دولتی بودن) و در ادامه با تعریف مجدد اقتصاد مقاومتی و تأکید بر اقداماتی از جمله تقویت نظام مالیاتی، ارتقای بهرهوری، قطع وابستگی بودجه به نفت، تقویت تولید داخلی، کاهش مصارف خارجی، تقویت اقتصاد دانشبنیان، مبارزه با مفاسد بانکی و... این سؤال کلیدی و معنادار را مطرح نمودند که مسئولیت این کارها با کیست؟
ایشان بلافاصله فرمودند: «ما در این سالها خیلی هشدار دادیم» و ضمن بیان اینکه مسئولین تلاش کردهاند، بهنوعی مسئولیت را همچنان متوجه مسئولین نمودند و فرمودند: «نه آن هشدارهای که بنده دادم کافی است و نه آن تلاشی که مسئولین کردند کافی است. اینها کافی نیست. باید کار جدی انجام بگیرد!»
در پاسخی که از فحوای کلام معظمله در خصوص اینکه چه کسی در ارتباط با اقتصاد مقاومتی مسئول است، دریافت میشود، دو نکتهی اساسی وجود دارد:
الف) مسئولیت اصلی برعهدهی مسئولین کشور است. ایشان بلافاصله بعد از طرح این سؤال که مسئولیت این کار با کیست، به وظیفهی مسئولین، ناکافی بودن تلاش آنها و اینکه باید کار جدی انجام بگیرد، اشاره میکنند. با توجه به نوع چینش عبارات و با لحاظ شیوهی بلاغت ایشان، کلام مذکور به مفهوم مسئولیت اولیه و اصلی مسئولین کشور در این زمینه است. خصوصیت این تأکید این است که مسئولین مجاز نخواهند بود به بهانهی عدم همراهی ملت، از تحقق اهداف شانه خالی کنند!
ب) نقش مردم کمک به مسئولین است. در نگاه حضرت آيتالله خامنهای (مدظلهالعالی)، «تکیهی اقتصاد مقاومتی روی مردم است.» اما در پاسخ به این سؤال که چه کسی مسئول است، به نقش مردم پس از مسئولین اشاره میکنند و میفرمایند: «مردم هم بایستی کمک کنند.» باز هم مبتنی بر اصول بلاغت، این تقدم و تأخر مفهوم دارد. ضمن تأکید بر اینکه مردم نقش مهمی دارند، مسئولیت اصلی و اولیه بر دوش مسئولین دانسته میشود و مسئولیت مردم در واقع کمک کردن است. این موضوع آنجا بیشتر روشن میشود که معظمله در بخش دیگری میفرمایند: «از نیروهای مردم استفاده بشود، کمک واقعی گرفته بشود، برنامهریزی بشود.» در واقع از نگاه ایشان وظیفهی بهرهبرداری از ظرفیتهای مردم و به فعلیت رساندن آن نیز مستلزم برنامهریزی و برعهدهی مسئولین است.
آنچه از اهمیت کلیدی برخوردار است، لحن مطالبهگرانه معظمله و نیز مسئولیت مستقیمی است که متوجه مسئولین کشور میدانند که علیالقاعده نقش دولت و قوهی مجریه در این زمینه بسیار جدیتر و اساسیتر از سایر قوا خواهد بود.
به هر حال، برنامهی مطالبهی جدی از مسئولین دولتی در اجرای اقتصاد مقاومتی کلید خورده است و تبعاً در هفتهها و ماههای آتی، شاهد گسترش مطالبات صریح اقشار مختلف از دولت محترم (بهخصوص در فضای نخبگانی) خواهیم بود. امید که دولتمردان نیز خود را در مقام پاسخ به این مطالبات و برنامهریزی و اقدام جدی و عملی برای اجرای الگوی اقتصاد مقاومتی بدانند.
دکتر حجتالله عبدالملکی / عضو هیئتعلمی دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع)