امام(ره) هنگامي كه آمد به جايي رفت كه اكنون با دلي آرام و قلبي مطمئن آرام گرفته است و روزي را در انتظار است تا موعود، خورشيد پنهان در پس ابرها سربرآرد و عالميان را از شر ظلم رهايي دهد.
روحالله اما، همچون نياكانش سادهزيستي را پيشه خود كرد، در خانهاي سكني گزيد كه عاري از هر تجملي بود، به دور از هرچه بوي مرفهي ميداد. رمز ماندگاري حضرت امام(ره) در بيتكلفي ايشان در برابر كوخنشينان بود، كاخنشينان هم او را احترام ميگذاشتند. احترامي كه از سر بيآلايشي و سادگي او را زيستن در اين دنيا بود.
اصلاً آمده بود تا كاخنشيني را بر چيند و طومار مرفهان بيدرد را در هم پيچيد. امامي كه يك موي كوخنشينان و پا برهنگان را به كاخنشينان و بندگان زر و زور تزوير نميداد، اينگونه بود.
برادران، دوستان، دوستداران بتشكن قرن، امام(ره) را آنگونه كه بود، به عاشقانش نشان دهيم. فخر امام و عزت ايشان، همان شهدايي هستند كه به دور او در بهشت زهرا(س) حلقه زدهاند. دلاوران بيآلايش، از همه تبار در ميان آن ياران نازنين هست. روستايي و روستاييزاده گرفته تا همان پولداري كه فخرش، عزتش، شوكتش، ثروتي است كه اندوخته، اما فرزند همان مرفه، از همه آنها دل كند و رفت، تا به خميني لبيك بگويد. لبيكگويان روحالله، هماره تاريخ، تا ظهور مهدي موعود خواهند بود.
سخن كوتاه، قلم قاصر از وصف آن مرد مردستاني كه هيبت و هيمنه ديوسيرتان و شيطانصفتان عالم را به لرزه درآورد و رو به ويراني است. زيبايي و شكوه پدري مهربان، رهبري زبانزد، عارفي سالك، در منش و روش او بود و اكنون بارگاه او هم ميبايد، به دور از اشرافيت و تجمل باشد، نگذاريم انديشه زيباي مردم عاشق او، ترك بردارد. حال كه ساخت و سازهاي مقبره ايشان، شده است، در توجيه آن لب به سخن نگشاييد كه، هم دل امام را ميرنجاند و هم دوستدارانش را.
در خانقه نگنجد اسرار عشقبازي
جام ميمغانه هم با مغان توان زد
درويش را نباشد برگ سراي سلطان
ماييم و كهنه دلقي كآتش در آن توان زد
سياوس كاوياني