روز شنبه دهم مردادماه جاري جهت شرکت در جلسه شوراي مرکزي انجمن روزنامهنگاران مسلمان از ميدان فلسطين خيابان طالقاني به قصد رفتن به سهراه طالقاني (تقاطع شريعتي) به انتظار تاکسي بودم. چندين دستگاه تاکسي خالي به رنگهاي زرد سبز و... جلوي پايم ترمز کرده و مقصد را سوال ميکردند. بعد از فهميدن جايي که ميخواهم بروم. سري تکان دادند به معني اينکه به مسيرشان نميخورد و به راه خود ادامه ميدادند. دقايقي گذشت تا اينکه تاکسي خالي زرد رنگ گردشي از نوع پژو ۴۰۵ از راه رسيد. مقصدم را پرسيد شمردهشمرده براي اينکه اشتباه نشود گفتم سهراه طالقاني نرسيده به خيابان دکتر شريعتي. گفت بيا بالا معلوم بود که در مسيرش قرار دارد وگرنه به خاطر مسافر مسير عوض نميکرد.
ناگفته نماند آنچه که در بين راننده جماعت عرف شده مسيرهاي کوتاه و مسيرهاي خيلي بلند را قبول نميکنند چون ميگويند برايشان صرفه ندارد. يا بنا را بر دريافت کرايه دربستي ميگذارند و يا اينکه براي خود مسيري را تعيين و تعريف ميکنند. سپس مسافران را در مسيري که برگزيدهاند جابهجا ميکنند. به هر تقدير پس از چاق سلامتي با راننده که اتفاقا مرد ميانسال محترمي بود چشمم به شيشه جلوي ماشين افتاد که از طرف اتحاديه نوشته بود «کرايه وروديه با طي مسافت پانصد متر به مبلغ چهارصد و چهل تومان و مسافت بيش از آن با تاکسيمتر محاسبه ميشود». از آقاي راننده پرسيدم تا حالا از تاکسيمتر استفاده کرده اي؟ با قاطعيت جواب داد هرگز! بعد قيافه حقبه جانبي به خود گرفت و گفت اين تاکسيمتر «عمه» است. آقا به ما امکاناتي نميدهند که تعيين تکليف کنند. خلاصه دل پري داشت تا پياده بشوم همچنان غرغر ميکرد. حال سوال اينجاست مسافر بايد در خدمت تاکسي و راننده باشد و يا تاکسي به عنوان يک وسيله عمومي اياب و ذهاب ميبايد در خدمت شهروندان قرار گيرد. در دنيا قاعده بر اين است که تاکسي خالي با ديدن اولين مسافر جلوي پاي او توقف ميکند و مسافر بعد از سوار شدن مقصد خود را به او ميگويد؛ هزينه راه را يا شخصا تقبل کرده و پرداخت ميکند و يا اجازه ميدهد که راننده نفرات ديگري را نيز در مسير تعيين شده توسط مسافر نه راننده تاکسي سوار و پياده کند. آيا در کشور ما ولو به صورت اندك و كم - تاكنون چنين اتفاقي افتاده و يا ميافتد؟ اگر ميافتد کي ديده و کجا بوده؟ و اگر نميافتد که متاسفانه نميافتد چرا؟ آيا تاکسي و وسائط نقليه عمومي به اندازه کافي در شهر نيست و يا قانون مدون و روشني وجود ندارد؟ آيا شهروندان به حقوق خود واقف نيستند و يا رانندگان تاکسي به حق و حقوق خود قانع نبودهاند؟
و يا هر دو معلول علت ديگري هستند. برابر اعلام مسئولين مربوطه فقط در شهر تهران، بيش از دويست و چهل هزار وسائط نقليه در اختيار موسسات کرايه و آژانسها قرار داشته است (آمار سال ۹۱) و بيش از هشتاد و هفت هزار دستگاه تاکسي گردشي و خطي مشغول بکار بودهاند (آمار ۱۳۸۸) تا بنا به گفته مديرعامل تاکسيراني تهران بيش از چهار ميليون مسافر را در سطح شهر جابهجا کنند. به نظر ميرسد قبل از آنکه کمبودي از نظر امکانات سختافزاري در کشور وجود داشته باشد. تا مسئولان ذيربط براي راحتي کار و تبرئه خود همه مشکلات را به گردن نحيف شما بخوانيد فربه استکبار جهاني و تحريمها بيندازند و راهحلها را نيز صرفا در توافقنامه بجويند. مشکل اصلي را بايد در نرمافزاري؛ فرهنگ نحوه استفاده از امکانات موجود جستوجو کرد که سازمانهاي فرهنگي کشور از جمله رسانه ملي، و سازمان فرهنگي - هنري شهرداري تهران مسئوليت مستقيمي در فرهنگسازي براي استيفاي حقوق شهروندان - که در جامعه ناديده گرفته و تضعيف ميشود - در اين رابطه دارند. مسئله و مشکل ديگر نبود نظارت سيستماتيک در نظام بروکراتيک کشور ميباشد اين در حالي است که بيش از هيجده دستگاه و نظارتي عريض و طويل حاکميتي در کشور فعال هستند. تا بر حسن اجراي قوانين و استيفاي حقوق ملت نظارت داشته باشند. در صورتي که اگر ارادهاي براي نظارت وجود ميداشت بازرسي سازمان تاکسيراني تهران براي نظارت بر عملکرد و يا درست کار کردن تاکسيراني در تهران کافي بود چه رسد به اينکه معاون حملونقل شهرداري تهران و يا ساير دستگاههاي نظارتي هم وجود دارد.
مخلص کلام آنچه كه به اختصارگذشت فقط نمونهاي از معضل بزرگ كشور است كه نداشتن فرهنگ استفاده از امکانات موجود و نبود نظارت موثر و کارآمد در نظام بروكراتيك، دو حلقه مفقوده در مديريت کشور از جمله شهر تهران است.