در سالهای اخیر شاهد افزایش اقدامات عنادآمیز رژیم سعودی علیه جمهوری اسلامی ایران هستیم. اقداماتی که به نسبت گذشته به صورت آشکارتر از طرف حاکمان آلسعود نه تنها بر زبان جاری میگردد بلکه اجرا نیز میشود از اینرو در تبیین این ادعا میتوان به مواردی چون حادثه بیحرمتی به دو نجوان ایرانی در فرودگاه فرودگاه جده، فاجعه دل خراش کشته شدن هزاران زائر بیگناه خانه خدا در مناسک منا، کارشکنی برای سهمیه تولید نفت ایران در اُپک، موضعگیریهای نسنجیده سیاسی در قبال ایران در مجامع بینالمللی و موارد عدیده دیگر اشاره نمود.
اگرچه دولتمردان عربستانی به روشنی میدانند که هرگز قادر به رویارویی تمام عیار با جمهوری اسلامی نخواهند بود و از نظر عِده و عُده یارای ایستادگی در جنگی کلاسیک در برابر ایران اسلامی را ندارند. لیکن سیر اقدامات ایضایی و خصمانه و تداوم آن چندی است که در قبال جمهوری اسلامی ایران مشاهده میشود. در واکاوی این موضوع موارد مختلفی چون مباحث ایدئولوژیک یعنی ترویج گفتمان اسلام شیعی در ایران و اسلام وهابی در عربستان، تلاش برای تداوم حیات آلسعود در شرایط شکننده این رژیم، وجود منازعه داخلی بر سر قدرت، بازیگری در بحرانهای خاورمیانه، حمایت از متحدین خود و یا علل دیگری میتوان اشاره نمود که هر کدام از آنها نقش بسزایی میتواند در این موضعگیریها وتحرکات خصمانه داشته باشد.
اگر چه استفاده از این حربههای نخ نما شده استکبار علیه کشورمان توسط دشمنان این مرز و بوم قدمتی طولانی دارد. ولیکن میتوان عنوان نمود که اوج این امر به دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و خاصه دوران هشت ساله جنگ تحمیلی بر میگردد. رژیم بعث عراق با اجازه دادن به استقرار گروههای معاند جمهوری اسلامی ایران در خاک خود و انجام حمایتهای مختلف، مالی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و آموزشی به زعم خود تلاش کرد تا از کارت سوخته اپوزیسیونی آنها در راستای ضربه زدن به منافع ملی ایران بهرهبرداری کند. اما نتیجه این همه اقدام مذبوحانه چیزی جز نابودی برای آن رژیم و رسوایی و وطن فروشی برای گروهکهای موصوف را در بر نداشته است. حال چه اتفاقی افتاده است که سیاستمداران منگول و عقب افتاده آلسعود مجدداً درصدد برآمده اند تا از تفالههای گندیده این قبیل گروهکها علیه ایران استفاده نماید؟
حال نکته قابل تامل این است که چرا دولتمردان آلسعود با علم و آگاهی به نتیجه و سرانجام انتخاب این موضوع، تلاش دارند اتحاد و ائتلافی نامیمون با گروهکهای ضدانقلاب منعقد و بر روی آنها سرمایهگذاری کرده و بر همین اساس و با استفاده از شخصیتهای حقیقی و جایگاههای حقوقی به دنبال تامین اهداف خود باشند. و متعاقب آن یکروز در فرانسه و روز دیگر در اقلیم کردستان عراق حمایت خود را از گروهکهای معاند به صورت علنی و آشکار اعلام مینمایند.
در حمایت عربستان از گروهکهای ضد انقلاب در اقلیم کردستان، حاکمان اقلیم به دنبال چه رویای اجازه این اقدام را دادهاند؟ در پاسخ بایستی عنوان نمود که در عراق پس از صدام کشمکشهای داخلی عدیدهای بر سر موارد مختلف جزئی و کلان ایجاد گردید که نهایتاً ماحصل یکی از این مسائل، ایجاد اقلیم و روی کار آمدن بارزانیها بود، لذا آنها با استفاده از شرایط حاکم بر عراق و برای تحقق برخی آرزوهای خفیه خود دست نیاز به سوی خیلی از کشورها و رژیمهای جعلی دراز کردند که در این بین رژیم اشغالگر قدس دست آنها را گرمتر از سایرین فشرد، همان رژیمی که در سالهای نه چندان دور برای حفظ حیات خود، نقشهای جدید برای خاورمیانه طراحی کرد بود که در مسیر تحول آن نقشه البته نه از روی تصادف بلکه کاملاً تعمدی بخشی از نقشه شیطانی طراحی شده توسط آن رژیم با برخی از آرزوهای نه چندان زیبای بارزانی تطابق پیدا کرده بود.
لذا شاهد این بودیم که این دو در این چند ساله و با سوءاستفاده از شرایط امنیتی حاکم بر عراق و درگیری دولت مرکزی آن کشور در دفاع از کیان و مردمش، این اتحاد ابعاد وسیعتری به خود گرفت و تا جایی پیش رفت که میگویند؛ برخی زد و بندهای پشت پرده انجام شده اقلیم با داعشی که مورد حمایت رژیم اشغالگر قدس میباشد، نیز در تحقق همین مسیر صورت گرفته بود که به عللی چون زیادهخواهی داعش، عملکرد مناسب دولت مرکزی عراق و... این موضوع ابتر ماند.
اما حال که رژیم اشغالگر قدس در مدت زمان حضور خود در اقلیم، به تمام سطوح راهبردی، تاکتیکی و امنیتی اقلیم نفوذ کرده و از نهایت آمال و آرزوهای بارزانی نیز آگاهی پیدا نموده، تلاش نموده که تنها با بازی با رویای بارزانی همچنان به بقای خود در اقلیم ادامه دهد، اما در این مسیر به متحد دیگری نیز نیاز دارد که خواهان عراقی مستقل و قدرتمند نباشد، و چه راهی بهتر از اجرای نقشه پیشگفته برای جلوگیری از ایجاد عراقی متحد، از اینرو رژیم اشغالگر قدس در تعاملات و روابط مستقیم و غیرمستقیم خود با آلسعود، توانسته به نوعی موافقت آلسعود را با خواسته بارزانی جلب نماید و به همین دلیل است که مسئولین اقلیم هیچگونه واکنشی در قبال اقدامات آلسعود در حمایت از گروهکهای معاند انقلاب از خود نشان ندادهاند.
اما نکته جالب نقشآفرینی رژیم اشغالگر قدس در این اتحاد سُست است آنها که تا این مرحله توانستهاند خاک را از اقلیم، منابع مالی و تجهیزاتی را از عربستان و نیروی انسانی را از تعدادی انسان فریبخورده تامین نمایند، بدون اینکه رد آشکاری از خود برجای بگذارند و یا متحمل هزینههای گزاف گردند، تنها با رایزنی و فریبکاری به دنبال تحقق اهداف خود و ایجاد فتنه دیگری در منطقه باشند. که البته این حق بر جمهوری اسلامی ایران همواره محفوظ است که با دفاعی پیشدستانه از بروز فتنه دیگری در منطقه جلوگیری نماید.
در خاتمه کلامی برای متضررترین سران ضلع این باصطلاح اتحاد شوم؛ عدم درک صحیح از اوضاع داخلی، منطقهای و بینالمللی باعث سقوط خیلی از حکومتها و رژیمها شده است که بهتر است در تدوین استراتژیها و برنامههای سیاسی خود سرنوشت آنها را بعنوان درس عبرت نصبالعین خود قرار دهید. چراکه تارهای عنکبوت یارای نگهداشتن آرزوهای سنگین را ندارد.
تورج گیوری