امروز باز هم "ننجون" را در حال ارتکاب عمل مجرمانه غافلگیر کردم. طبق معمول نشسته بود سر کوچه و چند عامل استکبار هم دورش حلقه زده بودند و داشت سخنرانی میکرد.
سر پیچ کوچه روزنامه سیاست روز کمین کردم که بهتر بشنوم. داشت بلند بلند میگفت: ما با شیطان بزرگ آبمان توی یک جوب نمیرود ولی با استکبار جهانی مشکلی نداریم و همچین دست آنها را فشار میدهیم که چشم حسود از حدقه بیرون بزند.
باور کردنی نبود اما "ننجون" بود. خودش بود که مواضعش را به شکل شفافی به معرض دید همگان گذاشته بود و سر گذر داشت از سیاستهای "انگلوفیلی" دفاع میکرد.
دیدم هر چقدر که این پیرزن را به حال خودش بگذارم هی مواضعش را شفافتر نشان میدهد و به همین خاطر خودم را به محل حادثه رساندم و گریبانش را گرفتم. به تته پته افتاد. گفت به جان خودم داشتم از سیاستهای اصولی وزارت امور خارجه دفاع میکردم. درخصوص ورود دو فروند ناو جنگی روسیه به آبهای ایران و پایگاه هوایی...
دیگر طاقت نیاوردم. دست راستم را به موازات گونه چپ این پیرزن استکبارزده بالا بردم و شترق! یعنی چنان خواباندم توی گوشش که همزمان "سازمان حقوق بشر" و "جمعیت دفاع از آزادی پیرزنان" اطلاعیههای شدیداللحن خود را به صورت آنلاین و در حمایت از این عامل فتنه، اعلام کردند.
زدم؟ خوب کردم که زدم. باز هم میزنم. چه معنی دارد آدم برود سر کوچه و مردم ناآگاه را دور خودش جمع کند و از سیاستهای استکبار جهانی دفاع کند؟ حالا به فرض که سفارت انگلیس در ایران بازگشایی شده باشد و "برادر بعیدینژاد" به عنوان سفیر انتخاب شده باشد و پرواز مستقیم تهران - لندن راهاندازی شده باشد و اینبار اگر کسی خواست از دیوار سفارت بالا برود تکتیراندازها بزنند پدر صاحب بچه را جلوی چشمش در بیاورند و خیلی چیزهای دیگر که البته با همه این حرفها "ننجون" حق ندارد برود سر کوچه و متینگ سیاسی تشکیل بدهد.
اینبار کمی خفض جناح فرمودیم و آرام زدیم اما اینبار از این حرکات ددمنشانه از ایشان سر بزند همچین میزنیم که صدایش به سفارت روسیه هم برسد.