ساختمان پلاسکو در چند ساعت به تلی از آهن تبدیل شد. همه اتفاقاتی که در پلاسکو رخ داد میتواند پیام یا حتی هشداری باشد برای هر یک از مسئولان و البته مردم. هر کس میتواند با پیاده کردن آنچه در پلاسکو رخ داد در محدوده خود پیامهای مثبت یا منفی را برای حوادث و یا بحرانهای مشابه بگیرد.
پلاسکو بیخبر ریخت، مثل زلزلهای که بیخبر میآید مثل هزاران حوادثی که از قبل خبر نمیکند اما میتوان قبل از وقوع صدای هشدارشان را گرفت. آن زمان که بگوییم زلزله آمد و فاجعه انسانی رخداد چند روز ناراحت از فاجعه آن را به شهرهای دیگر تسری داده و میپرسیدیم اگر در پایتخت یا شهرهای بزرگ و روی کمربند ایمنی زلزله رخ دهد چه میشود؟! آن زمان هم مثل امروز همه دنبال رفع نقیصههایی بودند که میتوانست فاجعه به بار آورد. سیزده سال قبل هم که ساختمان بیمه در اکباتان آتش گرفت یا چند سال قبل که ساختمان جمهوری شاهد فوت دومادر بود همین هیجان امروز را داشتیم و با خود میگفتیم باید کاری کرد و آماده بود برای فجایع وسیعتر!! از تجهیز امکانات تا همکاری و هماهنگی دستگاهها میگفتیم و چند روز بعد از حادثه هم انگار نه انگار که چقدر نگران بودیم، همه چیز را سپردیم به زمان و با گفتن این جمله که «انشاالله چیزی نمیشود» بسنده کردیم تا رسیدیم به کشته دادن در باران چند میلیمتری و حالا هم فاجعه پلاسکو که همه ایران یا همه جهان را تحت تاثیر قرار داده است امیدواریم این عزمی که الان برای تجهیز تهران و آمادگی برای بحران ایجاد شده با تمام شدن آواربرداریها به فراموشی سپرده نشود. امروز باید پیام پلاسکو را گرفت.
از جانفشانی آتشنشانان که یک پیام مهم پایکار بودن ایرانیان در شرایط سخت و حساس را در خود نهفته است تا حتی کمک داوطلبانه گروههای دیگر به آتشنشانی بدون توجه به اینکه وظیفهشان این کمکرسانی هست یا خیر، در این دو روز نیروی زمینی ارتش، نیروهای قرارگاه خاتم و نیروهای هلالاحمر و حتی آتشنشانهایی که مرخصی بودند فکر نکردند که وظیفه آنان نبوده در صحنه باشند و اگر بمانند کسی به آنها خرده نمیگیرد، وجدانشان بیدار بود و بدون معطلی در صحنه حاضر شدند، برایشان مهم نبود علت حادثه مالکانی هستند که بارها و بارها به پیامهای هشدار توجه نداشتند، برایشان مهم نبود کسانی که داخل ساختمان محبوس شدند از چه ایستگاهی بودند و با آنها رقابتی داشتهاند یا نه! برایشان مهم نجات جان انسانها و کمک به هم نوعشان بود. پلاسکو آنها را دور هم جمع کرده بود تا با هماهنگی و همکاری هدف مشترکشان را که نجات مردم و آتشنشانان گرفتار در آتش بود را پیش ببرند.
اما کمی آن طرفتر عدهای را میدیدی که برای عکس یادگاری از آخرین نفسهای پلاسکو صف کشیده بودند و آنقدر غرق در کارشان بودند که برایشان آژیر پلیسی که پشت جمعیت محبوس شده بود معنایی نداشت. آنها نه از کارشان ابایی داشتند و نه از پیامهای مکرر پلیس شرمنده میشدند برایشان ثبت عکس یادگاری در غمانگیزترین غروب تهران از هر چیزی مهمتر بود. اما در مقابل مردمی را داشتیم که وقتی دیدند نمیتوانند در خانه بنشینند و کاری نکنند راهی شدند، نه باری سلفی گرفتن و نه برای مزاحمت تیم امدادی بلکه راهی مراکز سازمان انتقال خون شدند تا برای مصدومان احتمالی خون اهدا کنند. حتی سازمان انتقال خون هیچ بیانیه و کمبودی را اعلام نکرده بود اما آنها راهی شدند تا به فکرخودشان کاری کرده باشند و اینها نیز در جمع همانهایی هستند که برایشان نجات انسانها شرط بود نه به تصویر کشیدن زمختیهای امدادرسانی یا اختلال در کار امدادگران!
اما عدهای را هم داشتیم که در شبکه مجازی هشتک میساختند و سعی در سیاسی کردن فضای مجازی داشتند، از استعفای فلان مسئول راستی با بیتفاوتی و لژنشینی فلان مسئول چپی در عملیات!!! اینها هم عدهای بودند که در هر شرایطی منافع خودشان و هم حزبیهایشان برایشان از هر چیزی مهمتر به نظر میرسد و برای اهداف خود هر کاری حاضرند انجام دهند، اینها از آن دسته انسانهای خطرناکی هستند که حاضرند هرجوی از شادی و غم را به نفع خود و رفقایشان بچرخانند و چه انساننماهایی که باعث تاسف میشوند.
بخشی از پیام این دو روز پلاسکو اما خطاب به مسئولان بوده با این محور که ملت ایران در سختترین شرایط نیز پای کار هستند و در صورت هدایت صحیح میتوانند یاریرسان باشند و البته آن دسته از مردم عکس محور هم در کنار آن مسئولان دوربینی معنا پیدا میکنند و میتوان به وضوح دید که این مسئولان نیز از دل این بخش از مردم دوربینی رشد کردهاند.همانطور که مسئولان پای کاری که بدور از نمایش پای عملیاتها ایستادهاند از دل مردمی پرورش یافتهاند که در صف اهدای خون ایستادند تا کاری کرده باشند.
پلاسکو پیامهای زیادی داشت از هشدار حوادث تلخ بعدی و تجهیز به موقع تا همدلی و هماهنگی برای هدفی خاص و البته نشان دادن تلخیهایی نظیر مردم و مسئولان سلفی بگیر. اما همه این حواشی میتواند در آینده مورد بررسی و آسیبشناسی قرار گرفته و درسهایی برای ادامه فعالیت مسئولان و البته همراهیهای مردمی پدید آورد.
پلاسکو قبل از ریختن خبر کرده بود با همه آن هشدارهایی که به فراموشی سپرده شد، او بارها و بارها اعلام کرده بود که ممکن است یک روز فاجعه به بار آورد، مثل همه ساختمانهای بافت فرسوده که با تک تک خشتهایش فریاد می زند به دادم برس قبل از اینکه روی خانوادهات آوار شوم. امروز اما تاوان بی توجهی عدهای از کسبه و البته مسئولان مربوطه که در پلپ ساختمان کوتاهی کردند را آتش نشانها با اهدای جانشان دادند. اگر دلمان از این واقعه لرزیده باید دست به دست هم داده و نگذاریم این فاجعه بار دیگری تکرار شود تا مادری نگران از سرنوشت فرزندش خواب را و همه آرامش را بر خود حرام کرده و در سوز سرما شب را با امید زنده پیدا شدن صبح کند. اگر دلمان لرزیده باید درس بگیریم هم از ایمنی حوادث و هم مدیریت بحرانی قوی تر در دل تک تک مردم و مسئولان. در صحنه بودن کافی نیست باید جای درست خودمان را برای کمک پیدا کنیم.
مائده شیرپور