هنوز ساعات زیادی از زلزله مهیب غرب کشور و به خصوص شهرها و روستاهای استان کرمانشاه نگذشته بود که مردم «با معرفت» کشورمان باز هم به صورت خودجوش سیل کمکهای خود را بدون هیچ انتظاری به پایگاههای اعلامی از سوی سازمانهای مربوطه سرازیر کردند.
شدت ناراحتی مردم از فاجعهای که برای هموطنانمان رخ داده بود به حدی بود که حتی برخی از آنها را برای زودتر رساندن اقلام مورد نیاز مردم زلزلهزده به سمت غرب کشور روانه کرد. تا جایی که آنقدر تراکم جمعیت و ترافیک راههای منتهی به کرمانشاه افزایش یافت که مسئولان مجبور به کنترل و مدیریت رفت و آمدها شدند.
مانند اکثر مواقع در بین مردم عادی افراد مشهوری هم بودند که بانی جمع کردن کمکهای نقدی و غیرنقدی مردم شدند و اتفاقا اعلام کردند که خودشان تا رسیدن اقلام و وجههای اهدایی همراه هدایای مردم میمانند.
اما اینبار یک تفاوت فاحش داشت. اینکه تعداد چهرههای مختلف سیاسی، هنری، ورزشی و... برای لیدری جریان کمکرسانی بیش از دفعات قبل بود (یا شاید هم بیش از قبل رسانهای شدند)
توجیه برخی افراد برای اعلام عمومی درخواست کمک و انتشار شماره حسابهایشان این بود که نهادها و ارگانهای رسمی یا مورد اعتماد مردم نیستند و یا کارشان را به درستی (چه به لحاظ سرعت و چه از منظر کیفی) انجام نمیدهند. برای همین هم آنها خودشان را حلقه واسط بین مردم خیّر و زلزلهزدگان معرفی کردند تا با دقت و سرعت و بسته به نیاز هموطنان غرب کشور به واسطه کمکهای نقدی و غیر نقدی مردم، در امر امدادرسانی نقشی جدی ایفا کنند.
در بین این چهرهها بودند افرادی نظیر «جواد خیابانی» که برای مدتی طولانی کار خود را تعطیل کرد و برای رساندن کمکهای مردم به زلزلهزدگان و یا بالا بردن روحیه مردم مناطق زلزلهزده، مدام در جاده تهران - کرمانشاه در رفت و آمد بود.
یا «نرگس کلباسی» دختر نیکوکار دورگهای که در برنامه گذشته ماه عسل ماه مبارک رمضان، به عنوان یک چهره دوستداشتنی برای مردم شناخته شد. او را میتوان (اگر نگوییم تنها) جزو معدود چهرههایی دانست که از همان روز اول به صورت دقیق میزان مبلغ واریز شده، مبلغ هزینه شده، مبلغ باقیمانده و جمع مبالغی که در طول یک روز جمع شده را به اشتراک گذاشت و از طرفی کارهایی که در طول یک روز یا چند روز را انجام داده بصورت متن و عکس منتشر کرد. اما ظاهرا همه نمیتوانند به این شکل زندگی کنند.
داستان سلبریتی سیاسی
در بین ورزشکار و سینماگر و مجری و گزارشگر تلویزیونی، یک چهره سیاسی هم توانست با ارائه شماره حساب شخصی خود، از مردم طلب پول کند. کسی که احتمالا فکرش را هم نمیکرد، مردم «با معرفت» و «صادق» ایران، با رفتاری «زیبا» و ماندگار، حرف و «کلام» این چهره سیاسی را زمین نگذارند و خیلی زود، حساب این چهره را پر کنند و رقم را به چند میلیارد برسانند.
فکرش را نمیکرد، چون مصاحبه وی با یکی از روزنامههای دولتی به وضوح نشان میداد که این فعال سیاسی در مقابل کمکهای بیدریغ مردم، انگشت حیرت و شگفتی به دهان گرفته است.
اما برنامه آقای سلبریتی سیاسی برای پول مردم چه بود؟
خودش در همان مصاحبه در پاسخ به این سوال که با این پولها چه میخواهید بکنید؟ اینطور پاسخ داده بود که: «اکنون احتیاجات اولیه زلزلهزدگان برآورده شده است، اما مسأله اصلی این است که یک یا دو هفته دیگر زمستان شروع میشود و منطقه هم کاملاً کوهستانی است. بنابراین، این مناطق بسیار سرد میشود و باید دید که در این شرایط برای مردم چه کاری میتوان انجام داد. یک راه آن است که برای مردم کانکس تهیه شود. برآورد قیمت نشان میدهد که قیمت هر کانکس ۵ تا ۸ میلیون تومان است، اما این مناطق به هزاران کانکس نیاز دارد. در برخی مناطق ساختمانها ۲۰ تا ۳۰ درصد تخریب شده و با چند میلیون تومان میشود این ساختمانها را بازسازی کرد. یک فکر دیگر هم این است که با پولهایی که مردم جمع کردند، کارهای اساسیتری انجام شود، مثلاً خانه بهداشت یا مدرسه ساخته شود یا آب لولهکشی تأمین شود. بنابراین، قبل از هر اقدامی باید این نیازها شناسایی شود که اکنون برای همین منظور به منطقه آمدهایم. شاید به یک روستا باید کانکس داد، یا در روستای دیگری باید خانهها را بازسازی کرد. اکنون این گزینهها وجود دارد، اما اینکه چه کار باید بشود، مستلزم این است که روستاها شناسایی و نیازها اولویتبندی شوند.»
چشم بستن به روی درماندگی مردم
حالا زمستان به نیمه خود نزدیک میشود. حالا برف و سوزِ سرما و آوارگی، امان مردم غرب کشور را بریده است. به گل و بلبلهای رسانه ملی و دیگران نگاه نکنید. آمارهای رسمی از مرگ و میر بچهها، از خودکشیها، از یخ زدنها و آتش گرفتن چادرها میگوید. از پدرانی که زیر بار شرمندگی دارند له میشوند. از مردمانی که سیلیِ سرما صورتشان را سرخ کرده است و برخی از وعدههای مسئولان هم همچنان در حد وعده باقی مانده است.
راستی مگر همین حضرات، به بهانه پایین بودن سرعت و کیفیت خدمات دولتی و نهادهای رسمی، در جیبهای خالیشان را به روی کمکهای مردم نگشودند؟ پس کیِ قرار است دست در جیبشان کنند و از پول مردم برای مردم هزینه کنند؟ نکند نگران صفرهای حساب بانکیشان هستند که مبادا از آنها کم شود؟!
آنها که از چند میلیارد پول مردم، جز اندکی خرج نکردند و وعده دهکده میدهند، میدانند طی این ماههای اخیر، چند نفر از هموطنانمان در استان کرمانشاه در دوران پسازلزله جان خود را از دست دادند و «دهکده امید» را احتمالا در آن دنیا رویت میکنند؟
شما اگر به فکر توسعه پایدار و دهکدهسازی نمونه هستید، مردمِ زیر چادر و کپر در کرمانشاه به این فکر میکنند که تا چند روز و چند هفته دیگر میتوانند در مقابل سرمای زمستان دوام بیاورند. آنها در رویای روزی هستند که نه در دهکده موعود که در یک «کانکس» ناقابلی که از آنها دریغ شد سر بر بالین بگذارند.
نویسنده: محسن رجبی