در دهه پنجم انقلاب اسلامی هستیم و عجیب است که هنوز برخی افرادی که روزی میخواستند کاخ سفید را حسینیه کنند و مقالات آتشینشان از درون روزنامهها سر و صدا به پا میکرد، امروز مدل جدید غش کردن بیفکر را یاد گرفتهاند، همانهایی که در دوران انقلاب کاسه داغتر از آش برای دشمنیهای مضاعف بوده و خودجوش به قیچی کردن کروات و رنگ کردن دست آقایون میپرداختند، امروز همانطور سر خود به تطهیر چهرههای دشمنان پرداخته و در کلاسهای خود اینطور مطرح میکنند که چرا اصلا با امریکا دشمن هستیم؟! انگار نه انگار که روزی میخواستند کاخ سفید را حسینیه کنند؟! انگار نه انگار در دورانی میزیستند که اسناد دشمنی امریکا با انقلاب و انقلابیون را دیده و لمس کردهاند.
سیاست جمهوری اسلامی احترام متقابل است
برخی بر این عقیده هستند که یکی از مناقشهانگیزترین مباحث سیاست خارجی، در روابط خارجی تهران واشنگتن تعریف میگردد و در این بین رویکرد ضد ایرانی دولت ایالات متحده بر دامنه دشمنی کاخ سفید افزوده است.
اما واقعیت این است که در اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی اینطور تعریف شده که با هر کشوری که به ملت و انقلاب مردمی احترام بگذارد احترام گذاشته و با او ارتباط را متقابلا توسعه دهد، اما اسناد و مدارک تاریخی گواه این مطلب است که دولت ایالات متحده از آغاز مناسبات سیاسی خود با ایران مداخله در امور داخلی ما را سرخط تمام اقدامات خود قرار داده و دشمنی خود را با ملت و دولت جمهوری اسلامی تمام کرده است تا جایی که جایی برای دفاع از رفتارهای امریکا در قبال ملت ایران و دولت انقلابی نمیتوان پیدا کرد. اما مهم است که برای ادعاهای مطرحه اسنادی هم ارائه دهیم. اسنادی که شاید میتواند۵۰ ساله اخیر را در برگیرد و دشمنی با ملت ایران را به وضوح نمایان کند.
دشمنی قبل از انقلاب
ملت ایران یادشان نمیرود که امریکا پایه اصلی دیکتاتوری و سرکوب را در کشور بنا نهاد، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که با توطئه انگلیسی آمریکایی در اردیبهشتماه ۱۳۳۰ (مه ۱۹۵۱ م) شکل گرفت و منجر به ساقط شدن دولت مصدق و مصادره شدن نهضت «ملی کردن صنعت نفت» شد در اذهان باقی مانده است. بنابر اعتراف آمریکاییها و اسناد منتشر شده سازمان سیا و وزارت خارجه کاخ سفید در سال ۱۳۷۹ شمسی نمایندگان دستگاه امنیتی انگلیس، موضوع براندازی دولت مصدق و جایگزین کردن یک حکومت کاملا وابسته را به نمایندگان سیا پیشنهاد کردند که با پاسخ مثبت آنها مواجه و در نهایت عملیاتی شد. اما دشمنی امریکا زمانی در حق ملت ایران در این بزنگاه تاریخی ثابت میشود که به خاطر آوریم پس از کودتای ۲۸ مرداد اقدامات مداخلهجویانه آمریکا در ایران وارد مرحله جدیدی شد و آمریکاییها با بازگرداندن شاه پس از کودتا با تمام توان، از پهلوی حمایت کردند.
اما به جز این موارد تحقیر ملت ایران توسط امریکاییها زمانی تکمیل شد که قانون کاپیتولاسیون رابه شاه در سال ۱۳۴۳ تحمیل کردند، بیشک این اقدام از اقدامات تحقیرآمیز دولت ایالات متحده امریکا علیه ملت ایران بود که به موجب آن، دستگاه قضایی ایران حق نداشت هیچیک از مستشاران، نظامیان، کارمندان و کارکنان امریکایی را تحت پیگرد قانونی قرار دهد.
تحمیل رابطه با اسرائیل در حالی که ملت کاملا مخالف ارتباط با این جنایتکار بودند نیز نوع دیگری از تحقیر ملت و نادیده گرفتن خواست مردم را ایجاد کرده بود.
آمریکا مانعی بر سر راه انقلاب
با اوجگیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) در حالی که ملت ایران یکپارچه و یکصدا نابودی شاه را فریاد میکرد، کاخ سفید تلاش زیادی کرد به هر شکل ممکن، رژیم شاه را پابرجا نگه دارد. از برپایی ساواک و خط دادن به شاه تا کشتار مردم انقلابی.
از اینرو کارتر رئیس وقت آمریکا، یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی (دیماه ۱۳۵۶) با نادیده گرفتن واقعیتهای جامعه ایرانی، در جریان یک سفر به ایران، این کشور را «جزیره ثبات» در یکی از آشوبزدهترین نقاط جهان توصیف کرد و علاقه خود را نسبت به رژیم دیکتاتوری شاه ابراز کرد. با اوجگیری نهضت مردمی ایران علیه رژیم پهلوی، در جریان واقعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ که جمعیت کثیری از تظاهرکنندگان به دست مزدوران شاه به شهادت رسیدند، دولت آمریکا نه تنها سکوت پیشه کرد، بلکه کارتر یک شب پس از این فاجعه خونین، طی تماس تلفنی با شاه، در حالی که از عواقب رفتار خشونتبارش در این روز و اوجگیری مخالفتها بشدت نگران و مضطرب بود، حمایت کامل خود را از حکومت وی اعلام کرد.
برملا شدن جاسوسی از انقلابیون
بعد از انقلاب رابطه ایران و امریکا توسط ایرانیها خراب نشده بود و ما با این کشور مانند باقی کشورها رفتار میکردیم هر چند که آنها شاه را حمایت کرده و علنا به دیکتاتوری که ثروتهای ملی را از کشور بیرون برده بود پناه داده بودند. اما ماجرای افشای جاسوسی امریکاییها برای دیکتاتوری خلع شده و شاه باعث شد تا اسنادی از خیانت و دشمنی امریکا علیه ملت و انقلابیون با فتح لانه جاسوسی به دست آید. این اسناد ثابت میکند پیش از اینکه انقلابیون با امریکا دشمنی کنند، این سردمداران نظام سرمایهداری بودند که با ملت ایران و انقلابشان دشمن بودند و نقشه تخیرب و نابودی میکشیدند.
حمله نظامی به ایران
اما حمله نظامی آمریکا به طبس با هدف آزادسازی گروگانهای لانه جاسوسی در پنچم اردیبهشت ۵۹ پس از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان شکل گرفت، که با ناکامی این عملیات حیثیت جهانی آمریکا به شدت خدشهدار و ابهت این ابرقدرت در هم شکست، این هم سند دیگری بر دشمنی امریکا است چراکه امریکا خاک کشور را نقض و در صدد کشتن انقلابیون برآمد.
کودتای نقاب
از جمله اقدامات براندازانه کاخ سفید پس از شکستحمله نظامی به طبس، طرحریزی کودتای «نقاب» در هجدهم تیرماه ۱۳۵۹ بود که قبل از هر اقدامی با شکست مواجه شد. دولت آمریکا برای طرحریزی و اجرای این کودتا، هزینههای سنگینی در نظر گرفته بود. حتی نقش قتل بنیانگذار جمهوری اسلامی را کشیده بودند که خود خیانتی دیگر به ملت را ثابت کرده و دشمنی امریکا را آشکارتر میکند.
تحریم اقتصادی
اقدامات تحریمی علیه نظام جمهوری اسلامی از سال ۱۳۵۹ توسط آمریکا کلید خورد و آنها با حصر اقتصادی ایران که تاکنون ادامه داشته است همه ساله با جعل قوانین تحریمی بیشتر، مبادرت به تضعیف نظام مالی و پولی کشورمان میکنند.
آمریکاییها تا امروز اموال و داراییهای ایران را، مصادره کردند و حسابهای بانکی ایران را به طور کامل مسدود نمودند. در تداوم این سیاست، دولت ایالات متحده امریکا با هدف به زانو درآوردن نظام اسلامی ایران، سیاست «مهار» را در پیش گرفته، اما تا این لحظه با مقاومت مردم این سیاست راه به جایی نبرده است. ولی این اقدامات بر دشمن بودن امریکا با ایران صحه میگذارد.
تحریک صدام به تجاوز به ایران
مقامات آمریکا پس از شکست سنگین در کودتای «نوژه»، تحرکات شدیدی را برای ترغیب صدام به جنگ با ایران آغاز کردند. برژینسکی، مشاور امنیت ملی امریکا، برای آمادهسازی عراق برای شروع جنگ و اطلاعرسانی به این کشور، سفرهای محرمانه متعددی در اوایل دهه ۸۰ میلادی به بغداد کرد.
صدام حسین که پس از سقوط شاه، علاقه وافری به ژاندارمی آمریکا در منطقه از خود نشان میداد در نهایت در سی و یکم شهریور ۱۳۵۹ حملات وسیع و گستردهای را به ایران آغاز نمود و با حمایت آمریکا هشت سال تمام، جمهوری اسلامی را درگیر خطرناکترین و طولانیترین نبرد پس از جنگ جهانی دوم کرد.
ساقط کردن هواپیمای مسافربری
نظامیان آمریکایی در حمایت از ارتش بعث عراق در شرایطی که ایران به یک برتری نظامی نسبتبه عراق دستیافته بود، حتی از مداخله مستقیم نظامی علیه مردم ایران کوتاهی نکردند. حمایت از عراق در جنگ، علاوه بر تجهیز تسلیحاتی، به حضور نظامی در خلیج فارس و سپس درگیری نظامی منجر شد.
در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۶۶ هنگامی که مقام معظم رهبری، به عنوان رئیسجمهور وقتبرای شرکت در چهل و دومین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد عازم نیویورک بود، آمریکاییها برای تحتالشعاع قرار دادن تلاشهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالمللی کشتی تدارکاتی هشتصد تنی «ایران اجر» را توسط دو فروند بالگرد نظامی، مورد حمله قرار دادند.
دو هفته بعد (۱۶ مهر ۱۳۶۶) نیز بالگردهای امریکایی در تهاجمی دیگر، قایقهای گشتی سپاه پاسداران را که در آبهای خلیجفارس مشغول گشتزنی بودند، مورد حمله قرار دادند.
همچنین تهاجم وحشیانه ناوهای آمریکایی به ناوچه «سهند» و حمله نظامی امریکا به سکوهای نفتی ایران از دیگر اقدامات مستقیم نظامی امریکا در طول جنگ تحمیلی بود.
یکی از اقدامات وحشیانه آمریکا در اواخر جنگ تحمیلی، که از عمق خصومت آمریکاییها نسبتبه مردم ایران حکایت میکند، حمله ناو وینسنس به هواپیمای مسافربری ایرباس جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۱۲ تیرماه ۱۳۶۷ (۳ ژوئیه ۱۹۸۸) است. این هواپیما با ۲۹۰ مسافر غیرنظامی از بندرعباس به مقصد دبی در حالی که هنوز سقف ارتفاع پرواز مورد نظر را به دست نیاورده بود، ناگهان بر فراز آبهای ایران هدف دو فروند موشک قرار گرفت و منهدم شد و تمام سرنشینان آن به شهادت رسیدند.
حمایت از ضد انقلابیها
اما بعد از پایان جنگ و کمتر شدن بیثباتیها ایالات متحده تلاش کرد تا جنبشهایی تحت عنوان «جنبشهای تجزیهطلبانه» در غرب، جنوب و شمال کشور سازماندهی و علیه نظام تحریک کند. به همین دلیل، نظام جمهوری اسلامی در بخشهایی از کشور همچون کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا، آذربایجان، سیستان و بلوچستان تا مدتها با چنین جریانهایی درگیر بود. ولی در نهایت این سیاست آمریکا هم نتیجهای جز دیگر اقدامات خصمانه آن در بر نداشت.
افزون بر این، منافقین نیز از هنگام ورود به فاز شورشهای مسلحانه و عملیاتهای تروریستی بسیار وسیع از سال ۱۳۶۰ به بعد، تحتحمایتخاص دولت آمریکا قرار گرفتند و در طول چهار دهه پس از پیروزی انقلاب، با تقویت و پشتیبانی مادی و معنوی گروههای تروریستی، که به ایجاد رعب و وحشت، گسترش دامنه ناامنی در کشور و حذف شخصیتهای برجسته نظام روی آوردهاند، تا جمهوری اسلامی را با یک بحران امنیتی و مدیریتی مواجه سازند.
پس از شکست حمایت هشتساله آمریکا از عراق و ناکامی در ورود مستقیم در جنگ با ایران، واشنگتن به جنگ روانی علیه ایران روی آورد و به فضاسازی سیاسی و بمباران تبلیغاتی شدید علیه ایران پرداخت.
در طول این سالها بلندگوهای خبر پراکنی آمریکا همچون صدای آمریکا - بیبی سی فارسی با طرح مستمر ادعاهایی بیاساس، همچون «نقض حقوق بشر» در ایران، «حمایت ایران از تروریسم و گروههای تروریستی در جهان»، «تلاش ایران برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی» و «اختلال در روند صلح خاورمیانه»، کوشید تا هم نظام جمهوری اسلامی را از لحاظ سیاسی منزوی سازد و هم مانع پیشرفت آن در زمینه تکنولوژی هستهای و فناوریهای نوین در زمینههای فضایی، موشکی و دفاعی شود. علی رغم اینکه همچنان چنین رویکردی پشت سد نفوذناپذیری ایران جا خوش کرده، اما همچنان به اشکال مختلف دنبال میشود.
به وجود آوردن تروریسم القاعده و داعش برای فروپاشی ایران
مسلط کردن اسلام گرایان افراطی القاعده و طالبان بر افغانستان در ابتدای هزاره دوم به منظور مخدوش جلوه دادن چهره اسلام و گسترش تروریسم، به زعم بسیاری از تحلیلگران و نخبگان سیاسی جهان با هدف ناامن کردن مرزهای امن ایران توسط سرویسهای جاسوسی آمریکا و غرب صورت گرفت.
با سیاستهای دفاعی و اشراف اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران این پروژه نیز ناکام ماند و تنها منجر به ظهور افراطیگری و کشتار هزاران تن از مردم بیگناه در منطقه شد. اما در عین ناکامی، پنتاگون و سیا از تحولات داخلی سوریه و عراق از سال ۲۰۱۱ بهره جست و برای هر چه ناامنتر کردن نقاط پیرامونی ایران با جمع آوری جنگجویان و مزدوران کشورهای عربی - آفریقایی و اروپایی اقدام به تاسیس دولت تروریستی داعش کرد.
۱۵ گانهای که به آن اشاره شد تنها بخش کوچکی از اقدامات خصمانه آمریکا ضد مردم ایران بود و امروز سیاستهای افسارگسیخته در قالب جنگ نرم علیه ایران گونه دیگری به خود گرفته است. با این حال ایران با تشکیل محور مقاومت در منطقه و شکست دادن تروریستها در سوریه و عراق، رسما پایان داعش در منطقه را اعلام کرد. ولی این پایان کار نبود.
ایالات متحده که خود را ناکام در طرحهای براندازانه ایران پیدا میکرد با روی کار آمدن دولت افراطی ترامپ، گوی ایرانستیزی را از دیگر دولتهای آمریکا ربود و چند روزی است با هذیانگوییهای گاه و بیگاه در «توئیتر» و فضای مجازی تلاش میکند خود را دوستدار مردم ایران جلوه دهد.
نقض برجام و ادعای خیرخواهی
حالا هم با نقض عهدی که مستند به قطعنامه سازمان ملل است امریکا شوی جهانی راه انداخته و میانجی راهی ایران میکند تا افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دهد غافل از اینکه دشمنی امریکا با دولت و مردم ایران غیرقابل انکار است. هر چند برخی تندورهایی قدیمی که الان کند رو شدند دوست دارند همیشه پس و پیش ولی فقیه حرکت کرده و نمیخواهند درک کنند که ملت و انقلاب دشمن شناسان خوبی هستند و دشمنیها را تشخیص میدهند نه اینکه دشمنساز باشند.
نویسنده: مائده شیرپور