مقدمه
پادشاه ۹۰ ساله عربستان ۱۰ دي بدون اعلام قبلی راهی شهرک پزشکی ملک عبدالله در ریاض شد. رسانههای سعودی گزارش دادند که وی برای انجام پارهای آزمایشهای پزشکی به شهرک ملک عبدالله منتقل شده و دیوان پادشاهی عربستان در بیانیه خود اعلام کرده بود که پادشاه عربستان دچار التهاب ریه شده و لولهای برای بهبود وضعیت تنفس وی کار گذاشته شده است.
در نهايت منابع خبري ۳ بهمنماه ۱۳۹۳ از پايان پادشاهي ملك عبدالله و آغاز دگرگوني در ساختار سياسي عربستان خبر دادند. پيچيدگي و به هم تنيدگي خاندان آلسعود چنان است كه بسياري بر اين عقيدهاند كه هر چند وضعيت پادشاهي مشخص است و سلمان به جاي عبدالله ميتواند امور را اداره كند اما جنگ قدرت ۶ هزار شاهزاده سعودی را در بر خواهد گرفت.
حال اين سوال مطرح ميشود كه اين دگرگوني چه تاثيري بر ساختار دروني و سياست و جايگاه منطقهاي و جهاني عربستان خواهد گذاشت و سلمان براي تبديل شدن به پادشاهي قدرتمند چه راهي را بايد طي كند؟ آيا استمرار سياستهاي عبدالله تحققبخش اين مهم است يا آنكه بايد سياستهاي ديگري را در پيش گيرد؟
مروري بر ساختار قدرت در عربستان
ساختار سیاسی عربستان قبیلهاي است و قدرت بین دو قبیله «الشمری» و «السدیری» تقسیم شده است.
مادر «ملک عبدالله» از قبیله «الشمری» است و باتوجه به این که بیشتر فرزندان «عبدالعزیز» از جمله ولیعهد از قبیله «السدیری» هستند در نتیجه با مرگ عبدالله، قبیله «الشمری» به حاشیه رانده خواهد شد و گروهی از پسران «ملک عبدالعزیز» موسوم به «هفت برادران» از قبیله «السدیری» قدرت را در دست خواهند گرفت.
روند انتقال قدرت در عربستان اساسا براساس ماده پنج قانون حاکمیت و قانون «هیئت بیعت» در این کشور که ملک عبدالله در سال ۲۰۰۶ برای انتخاب پادشاه و ولیعهد تأسیس کرد، تعیین میشود. براساس این ماده رژیم حاکم در عربستان پادشاهی است و باید پادشاهی به فرزندان «عبدالعزیز بنعبدالرحمن الفیصل آلسعود» و فرزندان فرزندانش برسد و دیگر اعضای خاندان باید با فردی که «اصلحترین» نامیده شده بیعت کنند.
این ماده بندی داشت که براساس آن پادشاه ولیعهد را انتخاب و با فرمان پادشاهی وی را عزل میکند اما با اجرایی شدن قانون مربوط به هیئت بیعت این بند لغو و بند دیگری جایگزین آن شد که برای بیعت با پادشاه فراخوانی صادر میشود و وليعهد نیز براساس همین نظام انتخاب میشود که در آن اعضای هیئت بیعت به نفع یا ضرر شخص مورد نظر رأی خواهند داد.
هیئت بیعت در ۱۰ دسامبر سال ۲۰۰۷ به ریاست «مشعل بنعبدالعزیز آلسعود» تشکیل شد و براساس قوانین مربوط به تأسیس آن این هیئت از فرزندان عبدالعزیز و در برخی شرایط از نوادگانش تشکیل میشود؛ علاوه بر آن دو عضو دیگر را نیز پادشاه میتواند برای عضویت در این هیأت معرفی کند.
براساس این قانون پادشاه باید این دو نفر را از میان فرزندان خود و فرزندان وليعهد انتخاب کند.بر پایه ماده ۶ قانون هیئت بیعت، در صورت مرگ پادشاه هیئت بیعت از اعضای آن دعوت میکند که با وليعهد بیعت کنند، بر همین اساس نباید ظاهرا مشکلی در انتقال قدرت در عربستان وجود داشته باشد زیرا هیئت بیعت بر پایه قانون با وليعهد منتخب بیعت کرده و انتقال قدرت صورت میگیرد.
جدل در عربستان بر انتخاب پادشاه پس از عبدالله نیست بلکه جدال بر سر انتخاب وليعهد آینده این کشور یا به تعبیر بهتر، بر سر پادشاهی است که از شاهزادگان جوان (نوهها) به قدرت میرسد که همه اختلافها حول این محور میچرخد.
این پست از آن جهت مهم است که وليعهد آتی عربستان که در آینده پادشاه نیز خواهد شد قدرت را از پسران عبدالعزیز، به نوادگان وی منتقل خواهد کرد و نسل بعدی پادشاهی در این کشور به جوانترها خواهد رسید که رقابت سفت و سختی نیز میان نوادگان موسس حکومت آلسعود مدرن از جمله «متعب بنعبدالله» فرزند ملك عبدالله و «محمد بننایف» وزیر کشور فعلی (و فرزند وليعهد سابق و درگذشته) عربستان شکل گرفته است.
نایف بنعبدالعزیز پدر محمد بننایف ۸ ماه وليعهدی عربستان را پیش از مرگ در کارنامه خود دارد و یکی از برادران سدیری است. کاندیدای واجد شرایط برای منصب وليعهدی باید براساس آنچه در بند هفتم قوانین هیئت بیعت آمده باید حداکثر تا یک ماه بعد از بیعت با پادشاه به وسیله او و با مشورت اعضای بیعت انتخاب شود، هیأت بیعت باید یک نفر از این کاندیداها را انتخاب و وی را به عنوان وليعهد معرفی کند و در صورت عدم توافق با هیچکدام از این افراد خود هیئت ملزم به معرفی افراد اصلحتر است. اگر پادشاه نیز با فردی که توسط هیأت بیعت معرفی میشود موافقت نکند یک نفر از سه کاندیدای پادشاه و کاندیدای هیئت بیعت به رأی گذاشته میشوند و فردی که آراي بیشتری کسب کند به عنوان وليعهد معرفی میشود.
جنگ قدرت در خاندان سعودي
جنگ قدرت در حالي خاندان سعودي را فراگرفته كه دو محور در آن مشاهده ميشود.
الف) اقدامات عبدالله براي فرزندان: بخشي از جنگ قدرت در آلسعود برگرفته از اقدامات عبدالله براي تثبيت قدرت فرزندانش است. با صدور فرمان پادشاهی ملک عبدالله در ۲۷ مارس ۲۰۱۴ هیئت بیعت عملا از ميدان به در شد. براساس این فرمان پادشاهی منصب جدیدی به نام «جانشین وليعهد» ایجاد شد و پادشاه عربستان «مقرن بنعبدالعزیز» برادر ۶۹ ساله خود را به عنوان جانشین سلمان بنعبدالعزیز انتخاب کرد تا در صورت نبود وليعهد به عنوان وليعهد با وی بیعت شود و در صورت نبود پادشاه هر دو پست پادشاهی و وليعهدی را یکجا اشغال کند. نکته قابل توجه در فرمان پادشاهی ملک عبدالله، بندی است که براساس آن هیچکس اجاره ندارد این فرمان را تعدیل، تأویل یا تغییر دهد.
«احمد بنعبدالعزیز» وزیر کشور عربستان که پس از مرگ شاهزاده نایف بنعبدالعزیز به این سمت رسیده بود به ناگاه از این سمت برکنار شد، پادشاه عربستان پس از برکناری احمد بنعبدالعزیز، محمد بننایف برادر زاده وی را به این سمت گمارد تا زمینه را برای جانشین ولیعهد (ولی ولیعهد) شدن، شاهزاده مقرن بنعبدالعزیز (که شخصیتی ضعیف است) فراهم کند و احمد بنعبدالعزیز را با برکناری از وزارت کشور تضعیف و از نزدیک شدنش به راس هرم بازدارد.
هدف از دور نگه داشتن احمد بنعبدالعزیز از وزارت کشور و تقویت مقرن بنعبدالعزیز به جای وی، فراهم کردن زمینه ارتقا جایگاه «متعب بنعبدالله» فرزند پادشاه کنونی عربستان بوده است که اکنون رئیس گارد پادشاهی است.
در چنین شرایطی متعب بنعبدالعزیز میتواند جانشین دوم نخستوزیر شود که با این سمت میتواند در صورت ناتوانی ولی ولیعهد (مقرن بنعبدالعزیز) جایگزین وی شود و مسئولیتهای وی را برعهده گیرد و در صورتی که مقرن وليعهد شود، متعب میتواند خودش ولی ولیعهد و به طور بالقوه ولیعهد و پادشاه عربستان شود.
یکی از اولین حوادث سال ۲۰۱۴ برکناری بندر بنسلطان از مسئولیتش در دستگاه اطلاعات عربستان سعودی بود و پس از وی سپهبد یوسف الادریسی به دستگاه اطلاعاتی عربستان آمد. ناظران سیاسی تلاش ملک عبدالله برای تقویت جایگاه فرزندانش، تضعیف شاهزادههای نزدیک به ولیعهد و همزمان شکستهای بندر بنسلطان در منطقه به ویژه پرونده سوریه را دلیل برکناری وی از دستگاه استخباراتی عربستان عنوان کردند.
برخي نيز بر اين عقيدهاند تصمیم پادشاه عربستان به تعیین جانشین ولیعهد آن هم یک روز قبل از سفر باراک اوباما به عربستان مشخصا بدین معناست که از دخالت وی در عزل و نصبها جلوگیری شود تا طرح عبدالله براي به قدرت رسيدن فرزندانش به تحقق نزيكتر شود.
ب) جنگ قدرت شاهزادگان: بین شاهزادگان سعودی بویژه نسل اول، دوم و سوم اختلاف نظرهای شدیدی درباره شیوه حکومت داری وجود دارد لذا مرگ پادشاه میتواند اختلافات تاریخی بین شاهزادگان را تشدید و به جنگ داخلی حداقل بین این دو قبیله برای کسب قدرت منجر شود.
هرچند همه امیران حاضر در نشست هیئت بیعت به نفع امیر مقرن رای دادند اما به احتمال زیاد اختلافات زمانی برملا خواهد شد که مقرن ارتقاء پیدا کند و به ولیعهدی برسد. زیرا کوچکترین فرزند ذکور ابنسعود به شمار میآید آن هم در حالی که اکنون نامزدهای قدرتمندی وجود دارند که بسیاری از آنان وزارتهای مهم راتصدی کردهاند.
اما موضوع حساس دیگر اینکه کسانی که در راس قدرت هستند، مایلند فرزندان خود را در پستهایی قرار دهند که فرصت ارتقا و پیشرفت برایشان فراهم باشد و روشن است هنگامیکه پادشاه و ولیعهد تغییر میکند یا بخت با فرزندانشان یار خواهد بود یا بدشانسی خواهند آورد. دو ولیعهد سعودی یعنی امیر سلطان و نایف بنعبدالعزیز فوت کردند پیش از اینکه به پادشاهی برسند در حالی که امیر سلمان ۷۸ساله نیز با مشکلات جسمانی روبرو است اين امر زمينهساز تشديد جنگ قدرت در عربستان خواهد شد.
مشابه چنین شرایطی در سال ۱۹۶۴ هم اتفاق افتاد و «ملک سعود بنعبدالعزیز» به صورت تهاجمیبرکنار شد و «ملک فیصل بنعبدالعزیز» در یک تقابل خونین بین السدیریها و الشمریها جانشین وی شد و درنهایت «ملک فیصل» نیز در ۱۹۷۵ توسط برادرزاده اش ترور شد.
اظهارات "خالد فیصل" وزیرآموزش و پرورش عربستان سعودی مبنی بر این که انتخاب مقرن بنعبدالعزیز به عنوان جانشین ولیعهد از بروز و تشدید اختلافات در داخل خاندان آلسعود جلوگیری کرد در واقع اذعان رسمیمستقیم به وجود این اختلافات است. این اظهارات خالد فیصل در واکنش به گزارشها و اخبار رسانههای خارجی مبتنی بر وجود اختلافات در میان خاندان آلسعود بر سر انتخاب مقرن بنعبدالعزیز به عنوان جانشین ولیعهد است.
نکته قابل تامل در این است که برخی از اعضای هیئت بیعت که شخص پادشاه سال ۲۰۰۶ آن را تاسیس کرد و ۳۴ عضو دارد با این تصمیم پادشاه به شدت مخالفت کردند. از سوی دیگر برخی از مقامات خاندان آلسعود حاکم بر عربستان لب به اعتراض گشودند که مقرن کوچک ترین فرزند عبدالعزیز موسس آلسعود است و قدرت بعد از آن به نسل بعدی و نوادگان میرسد و این چیزی است که باعث افزایش و تشدید تنش بر سر قدرت خواهد شد و نه تنها دغدغه و نگرانیهای داخل را درپی دارد که چه بسا بسیاری از متحدان خارجی عربستان و در راس آن آمریکا و اروپا را نگران کرده است.
انتخاب مقرن به عنوان جانشین ولیعهد بدون این که با هیئت بیعت مشورتی شود زمینه تنش جدیدی را در میان امرا و شاهزادگان سعودی در آینده باز کرد. همه این ترتیبات و تصمیمات برای این است که متعب بنعبدالعزیز فرزند پادشاه بعد از مقرن پادشاه شود. زیرا مقرن یک شخصیت ضعیفی است و در زمانی که سمتهای مختلفی داشته نیز ضعیف بوده است. بنابراین وی پادشاه قوی نخواهد شد در واقع به وی به عنوان یک شخصیت موقت نگریسته میشود. ولی به نظر میرسد که موازنه قوا در عربستان باعث تعیین وی به ولیعهدی از روی ناچاری شده است.
درگیری میان جناح حاکم در عربستان و جناح موسوم به جناح "السدیری" همزمان با بیماری "عبدالله بن عبدالعزیز" پادشاه عربستان تشدید شده است. "خبرگزاری فرانسه" (AFP) در گزارشی نوشت: «بیماری پادشاه عربستان پیامدهای مهمیمانند جنگ قدرت طولانی میان جناحهای اصلی حاکم بر این کشور را به همراه داشت «ماده ۱۱ قانون هیات بیعت عربستان حاکی است با مورد تایید قرار گرفتن ناتوانی پادشاه در اداره امور کشور قدرت به ولیعهد واگذار میشود.»
این خبرگزاری فرانسوی افزود: «جناح السدیری با مستمسک قرار دادن این ماده بر این اساس که اساسنامه هیات مزبور و نه دستور پادشاه مرجع توافق در خاندان حاکم است میکوشد جناح ملک عبدالله را در ابتدا به چالش و به دنبال آن سازش بکشاند.»
سلمان و چالشهاي پيشروي
سلمان در حالي عنوان پادشاهي عربستان را يدك ميكشد كه شرايط داخلي و بيروني عربستان دوراني سخت را براي وي ترسيم كرده است.
عربستان اکنون با چالشهای داخلی متعددی دست به گریبان است که افزایش نرخ بیکاری در بین جوانان و بازگشت تروريستها از عراق و سوریه که افزایش انتقاد از آلسعود در رسانهها و صفحات اجتماعی را به دنبال داشته بخش مهمیاز چالشهای پیشروی آن است؛ به اضافه اینکه آتش نارضایتی در منطقه الشرقیه که بیشتر جمعیت آن شیعه هستند، شعلهور شده است.
نگاهی به اوضاع عربستان و تحولات داخلی و خارجی آن بیانگر این است که اوضاع این کشور چندان مساعد نیست زیرا در داخل برخی از سیاستهای اقتصادی و کسر بودجه ناشی از کاهش قیمت نفت، زبان به انتقاد گشودند. نمونه بارز این انتقادها از سوی ولید بنطلال شاهزاده میلیاردر سعودی است. وی در نامهای به وزیر دارايی عربستان ضمن اشاره به برداشت از صندوق ذخیره ارزی به منظور مقابله با کسر بودجه گفت: اکنون به مرحله خطرناکی رسیدهایم.
در اين ميان بحران مشروعيت چالشي بزرگ براي آلسعود شده است. لوحهای فشرده (سیدی) در میان مردم در عربستان پخش شده که حاوی مجموعه سخنرانیهایی درباره لزوم بیعت با پادشاه و عدم نافرمانی از خانواده سلطنتی است.
این سیدیها که حاوی سخنرانیهای مفتیهای وهابی درباره لزوم اطاعت از پادشاه و محکوم کردن هرگونه مخالفت با وی براساس برداشت سلفیها و وهابیون از دین اسلام است و بر روی این سیدیها با اشاره به سرنوشت شوم مردم ۵ کشور منطقه، نوشته شده ما در مقابل خداوند مسئول هستیم. اين اقدام بيانگر هراس شديد آلسعود از طغيان مردمي در آينده نزديك دارد.
لازم به ذكر است سركوب مردم شرايط داخلي عربستان را بسيار شكننده كرده است. از جمله اين مسائل بازداشت شيخ نمر از علماي بزرگ عربستان است.دادگاه جنایی عربستان آیتالله نمر باقر النمر را محکوم به اعدام کرد، این روحانی که در بیستم تیر ۱۳۹۲ درحالی که از مزرعهاش باز میگشت از ناحیه پا توسط نیروهای سعودی هدف قرار گرفت بود. بسياري از ناظران سياسي ازادي شيخ نمر را يكي از كاركردهاي سلمان براي كاهش اعتراضهاي داخلي عنوان كردهاند.
در همين حال "خالد بنبندر" رئیس دستگاه اطلاعات عربستان در واشنگتن با "جان برنان" رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و "جان مککین" عضو کنگره و تعدادي ديگر از مقامات آمريكا دیدار کرد. ساير مقامات عربستان از جمله فيصل وزير امور خارجه و در هفتههاي اخير سفرهاي متعددي به كشورهاي اروپايي و آمريكا داشتهاند كه خود نشانگر عدم پايگاه مردمي آلسعود و چشم داشت آنها به حمايتهاي خارجي است.
ماجراجوییهای آلسعود در سوریه، لبنان، یمن و عراق با شکست روبرو شد و دستاوردی جز به هدر دادن منابع مالی بیتالمال نداشت و علاوه بر این تلفات جانی و بی ثباتی را برای این کشورها به ارمغان آورد و همه اینها ناشی از اهداف تنگ نظرانه عربستان و تسلیم سران سعودی در برابر خواست كشورهاي غربی است.
اما موضوع به اینجا ختم نمیشود زیرا درپی این ناکامیهای میدانی آلسعود و نسخه مقامات آمریکایی آن به فکر افتادند مسیر بازی را تغییر دهند و اینبار عربستان را وارد میدان اقتصادی با محوريت كاهش بهاي نفت کردند تا رقیبان منطقهاي آن یا همان ایران و روسیه را تضعیف کند.
آنچه بر بحرانهاي سلمان خواهد افزود رقابت شديد ميان كشورهاي غربي براي به قدرت رساندن و نفوذ بيشتر در ساختار سياسي بزرگترين توليدكننده نفت جهان است. عدم مشروعيت مردمي عربستان زمينهساز تشديد دخالتهاي غرب در اين كشور خواهد شد كه شرايط را بر سلمان سخت خواهد كرد حال آنكه رويكرد به مردم ميتواند ضمن تقويت موقعيت سلمان بر جنگ قدرت غربيها در عربستان غلبه نمايد.
نتيجهگيري
آنچه در چارچوب تحولات عربستان مشاهده ميشود آن است كه جنگ قدرتي گسترده درون خاندان آلسعود را فراگرفته است حال آنكه دخالتهاي كشورهاي غربي براي تقويت موقعيت خود بر حساسيت اوضاع خواهد افزود. هر چند كه سران آلسعود با سانسور خبري و كشورهاي غربي با لابيهاي پنهاني برآنند تا مانع از انتشار شرايط نابسامان عربستان گردند اما رفتارهاي هفتههاي اخير عربستان در عرصه داخلي و خارجي از حقيتي ديگر حكايت دارد.
انتشار لوحهاي فشرده در باب بيعت با پادشاه در ميان مردم، افزايش برخي آزاديها براي زنان از جمله طرح انتخاب سفرا از ميان زنان، رويكرد عربستان به بهبود روابط با اعضاي شوراي همكاري خليجفارس و جمعآوري آنها در چرخه نظامي و اقتصادي، كاهش مداخلات عربستان در يمن و پذيرش تغييرات در اين كشور، بازگشايي سفارت عربستان در عراق پس از ۲۵ سال، ايجاد فضاي آزاد براي مصر جهت توسعه روابط با كشورهاي عربي و غيرعربي براي كاهش دغدغههاي عربستان از شرايط اقتصادي و سياسي اين كشور، اعلام آزادي فعاليت يهوديان در عربستان براي جلب نظر صهيونيستها و كشورهاي غربي، كنار كشيدن از معادلات صلح فلسطين و واگذاري امور به اردن، اعلام چرخش عربستان در قبال سوريه و لبنان و كنار نهادن گزينه حذف نظام سوريه و پذيرش مذاكرات جريان المستقبل و حزبالله در باب انتخاب رئيسجمهور لبنان، كاهش بهاي نفت براي جلب رضايت كشورهاي غربي و... نشانگر شدت جنگ قدرت در خاندان سعودي است.
آنها براي معطوف شدن به داخل سعي در آرامترسازي شرايط در داخل عربستان و منطقه دارند چرا شرايط عربستان چنان شكننده است كه توان حل چندين چالش را ندارد و اولويت خود را به چينش ساختار قدرت قرار دادهاند. آنچه مسلم است آنكه سلمان نميتواند راهي را كه عبدالله طي كرده و به تشديد اعتراضهاي مردمي و نارضايتي منطقهاي منجر شده ادامه دهد و لاجرم بايد تغييراتي با محوريت رويكرد به مطالبات مردم و پايان دادن به رفتارهاي غيرمسئولانه در منطقه و به ويژه دوري از غرب و تكيه بر مردم را در دستور كار قرار دهد چرا كه غير اين صورت نه تنها خود بلكه كل عربستان با چالشهاي بسياري مواجه خواهد شد كه به گفته برخي ناظران سياسي ميتواند به تجزيه عربستان نيز منجر شود.