اين ميهماننوازي ما ايرانيها هم برايمان دردسر شده است. اينقدر حواسمان هست كه به ميهمان خوش بگذرد كه خودمان را فراموش ميكنيم. اينقدر خودمان را براي ميهمان يكي دو روزه به آب و آتش ميزنيم كه در برخي موارد دچار خودزني ميشويم.
جالبتر آنكه «برخي»ها وقتي خبر از راه رسيدن ميهمان به گوششان ميرسد، آنقدر دست و پاي خود را گم ميكنند كه...
اما دردآور آنجاست كه بعضي وقتها، ميهمان، نه دوست است و نه برادر و همسايه. از آنهايي است كه تا توانسته چوب لاي چرخ ما كرده و در نامردي هم كم نگذاشته است. اما برخيها برايشان فرق نميكند كه طرف دوست است يا دشمن. مهم اين است كه طرف بيايد، چند فريم عكس از لبخندهاي از بناگوش دررفته و دستدادنهاي سفت و سخت بگيرند و قاب كنند و توي ميهمانخانه نصب كنند. مهم اين است كه طرف بيايد و با همه ديدار و كنفرانس مشترك بگذارد. فلان ميهمان آنقدر كلاس دارد كه براي ديدار با او و گرفتن عكس يادگاري صفهايي بسته ميشود، طولانيتر از صف بنزين در آخرين شب سهميهبندي!
بعد هم كسي از اهل خانه جرات ندارد نسبت به آمدن ميهماني كه نه دوست است و نه دلسوز اعتراض كند. چنان توي يكي از اتاقها حبسش ميكنند كه يادش بماند جلوي ميهمانِ زباندراز و دستدراز، دهانش را باز نكند.
برخيها هم در كلامشان به زيبايي به آن اشاره ميكنند كه آهاي «سياسيكاري» ممنوع! مبادا با ميهمان رفتار سياستمدارانه داشته باشيد. يكي هم نيست به اينها بگويد، اخوي! شما كه ماشاءالله هزار ماشاءالله دنياديده هستيد، چرا املتهاي قبل از طبخ را در مراسم استقبال از برخيها در چهارگوشه دنيا نميبينيد؟ شما كه طرفدار حقوق مردم بوديد و جيبتان را با فرياد زدن و نوشتن براي مردم! پر كرديد، شما كه روي « تولویی»ها را كم كرديد و پيشنمازتان هم «آ سيد جيكاك» است و «صنعت ملی هستهاي سی چنسه» سردادهايد، چرا يادتان رفت موضوع فرانسه، خونهاي آلوده، تحريم صنايع و... همه و همه به مردم ارتباط داشت و اصلا سياسي نبود.
شما كه دستنوشتههاي مردم را توي حلقشان فرو كرديد، يادتان باشد كه ديگر درباره مردم، حقوق مردم، نگراني براي مردم و هرچه به مردم ارتباط دارد، دهان مباركتان را باز نكنيد. ممنون ميشويم!
***
ورود لوران فابیوس به ایران با حواشی و جنجالهاي فراوانی همراه بود. زمزمه سفر وزیرخارجه فرانسه به ایران، بار دیگر پرونده خاکخورده مبتلایان به ایدز و هپاتیت را پس از ۳۰ سال بیرون کشید تا افکار عمومی را متوجه جنایتی بکند که درست در زمان نخستوزیری فابیوس در فرانسه اتفاق افتاده است.
در فاصله سالهاي ۱۹۸۲ تا ۸۴، انستیتیو مریو وابسته به دولت فرانسه، خونهاي آلوده به ویروس ایدز را به تعدادی از کشورهای جهان صادر ميکند که در نتیجه آن هزاران نفر به این ویروس مرگبار مبتلا ميشوند. فاجعه صورت گرفته به حدی وحشتناک بود که پای فابیوس را به دادگاه نیز باز ميکند. برخی از کشورهای قربانی توانستند، غرامت این جنایت پزشکی را از فرانسه بگیرند اما سر ایران همچنان بيکلاه مانده است.
با پایان مذاکرات هستهاي میان ایران و شش قدرت جهانی، در داخل ایران، جوی از امید برای گشایش درهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در میان جریانات سیاسی و افکار عمومی به راه افتاده است و دولت و حامیان آن تمام نیروی خود را به کار گرفتهاند تا نتیجه دو سال دیپلماسی خود را به هر نحو که شده حفظ کنند.
تنها چند روز از بازگشت مذاکرهکنندگان از وین نگذشته بود که هیاتهاي اقتصادی و سیاسی کشورهای غربی عزم سفر به تهران را کردند که بدون حاشیه نیز نبوده است. اما جنجالیترين آنها تا به امروز به فابیوس اختصاص پیدا کرده است. افکار عمومی ایران در قالب رسانهها و تشکلهاي دانشجویی و انقلابی، این حضور را بهترین فرصت برای مطالبه خسارت و محکومیت فرانسه در ارسال خونهاي آلوده دانستند.
تا چند روز پیش از حضور فابیوس بحثهايي در راهروهای مجلس، قوه قضائیه و دولت شکل گرفته بود که آیا زمان مناسبی نیست تا از کسی که در فرانسه به خاطر صادرات خونهاي آلوده محکوم شد، سرنوشت قربانیان و غرامت ایران را نیز روشن کرد. با وجود پیگیری این موضوع در رسانهها، متاسفانه جو غالب حفظ دستاوردهای مذاکرات وین بر واقعیت چیره شد و مقامات سعی در لاپوشانی چنین واقعیت هولناکی کردند.
با وجود آنکه دفاع از قربانیان خونهاي آلوده وظیفه دولت و وزارتخانههاي بهداشت و خارجه است، آنها سعی کردند تا با مصلحتانديشی و نوعی رودربایستی سیاسی، از کنار چنین موضوع مهمی بگذرند و حتی وزیر بهداشت در اظهاراتی گفته: «زندهکردن پرونده خونهای آلوده همزمان با توافق و سفر فابیوس از سر نوعدوستی نیست.»
چنین سخنی از وزیر بهداشت که خود چشم پزشک است بسیار بعید بود چراكه وی چشمان خود را بر واقعیت تلخ ایدز وارداتی بست و با خروج از حوزه تخصصی، مصلحتانديشی حفظ توافق احتمالی با قدرتهاي جهانی را ارجحیت داد.
در این میان اما واکنش رسانههاي زنجیرهاي و اصلاحطلب بسیار جالب بود. رسانهها و روزنامههايي که با هوچیگریهاي همیشگی خود به حاشیههاي مختلف آب و تاب ميدهند، در همسویی با دولت به سخنگوی آن تبدیل شدهاند و مطالبه سنگین خونهاي آلوده فرانسوی را به افراطیگری و زیادهطلبی تعبیر ميکنند.
یك روز پس از ورود فابیوس به ایران و تجمع اعتراضی برخی از دانشجویان و مردم در اطراف فرودگاه مهرآباد، تیترهای روزنامههاي اصلاحطلب، چنان هجمه سنگینی را علیه آنان به کار برد که گویی آنها عامل اصلی ورود ایدز و هپاتیت به ایران بودند نه نخستوزیر سابق فرانسه.
روزنامههاي اصلاحطلب با تیترهایی با کلیدواژههاي همیشگی، دلواپس، افراطی، تندرو حرکت این عده را به مخالفت با توافق هستهاي مرتبط کردند و به آسمان و ریسمان کردن، پرداختند. آنگاه مشخص نیست جایگاه چنین رسانههايي که بر طبل دفاع از حقوق شهروندی و آزادیبیان ميکوبند، در چنین موقعیتهايي کجاست. حال فرض کنیم این عده مخالف توافق هستهاي نیز باشند اما آنها در آن مکان برای اعتراض به خونهاي آلوده وارداتی جمع شده بودند و ميشد به جای تحقیر و توهین این اقدام را برای پیگیری پرونده خونهاي آلوده و قربانیان ایرانی آن پررنگتر کرد.
در نتیجه این اقدام شاید وزیرخارجه فرانسه به صورت صریحتری در مقابل افکار عمومی قرار ميگرفت و مجبور به پاسخگویی در برابر مطالبه بر حق ملت ایران ميشد و این ميتوانست شروع خوبی برای گرفتن غرامت و خسارت و عذرخواهی فابیوس از قربانیان ایرانی خونها باشد.
جای بسی تاسف است که برخی از مطالبات عمومی و قانونی مردم ایران، اسیر مصلحتاندیشی، تعارف و ترس ميشود. به نظر ميرسد دستگاه سیاست خارجی ایران در این سفر مرعوب خرابکاری احتمالی فرانسه در روند نهایی شدن توافق هستهاي بوده است. شاید گمان ميکردند اگر موضوع خونهاي آلوده را به میان بکشند، فابیوس قهر خواهد کرد و جلوی سرمایهگذاری شرکتهاي فرانسوی را خواهد گرفت. اینکه این اقدام منجر به آن شود که دیگر هیاتهاي غربی به ایران نیایند و ایران را در تحریم دیپلماتیک قرار دهند. ترسها و محافظهکاریهايي که بر واقعیت و منافع ملی غالب ميشود و فرصتهاي تاریخی را ميسوزاند.
به نظر ميرسد خون قربانیان عراقی از قربانیان ایرانی خونهاي آلوده فرانسوی رنگینتر بود که آنها خسارت و غرامت گرفتند اما ایرانیها باید منتظر ترحم و جسارت مسئولان مربوطه باشند تا با شجاعت یا از روی دلسوزی حق آنها را از فرانسه بگیرند. این مصلحتانديشیها نه تنها در موضوع خونهاي آلوده که در پروندههاي مختلف دستگاه سیاست خارجی همچنان وجود دارد.
هنوز پرونده خسارت ایران از عراق بابت جنگ تحمیلی باز است و در حالیکه عراق باید بابت خسارتهاي وارده به ایران بیش از ۹۰ میلیارد دلار به ایران بدهد، رودربایستی و تعارف با عراقیها، این حق ایران را نادیده گرفته است. حتی اگر عراق این مبلغ را به ایران بدهد، ذرهاي از جنایتهاي عراق بعثی در زمان جنگ تحمیلی جبران نخواهد شد اما پیگیری این مطالبه برای قربانیان آن که تمامی جمعیت ایران هستند، ميتواند نوعی مرهمی بر زخمهاي به جامانده باشد.
این موضوع در حالی همچنان مسکوت مانده که کویت یکی دیگر از قربانیان تجاوز عراق در سال ۱۹۹۱، خسارت خود را از عراق گرفته یا در حال وصول آن است. موضوع گرفتن غرامت در حقوق بينالملل، موضوع تازهاي نیست و پروندههاي زیادی در سازمان ملل، دادگاههاي بينالمللی به خاطر این موضوع مفتوح است یا به سرانجام رسیدهاند.
آلمان در زمان حکومت نازی، جنایتهاي فراوانی را علیه بشریت انجام داد اما با پایان آن حکومت، نظام جدید نیز مجبور بود تا خسارتهاي وارده به کشورها و گروههاي مختلف را پرداخت کند. در این میان، یهودیان با برجسته کردن موضوع هولوکاست، تا به امروز در حال گرفتن غرامت آن از آلمان هستند و آلمان نیز خود را متعهد به انجام آن ميداند.
حتی برخی از کشورهای جهان به شدت پیگیر گرفتن غرامت از کشورهای دیگر در حوادث مختلف از جنگ و خونریزی گرفته تا پروندههاي پزشکی هستند. دولت یونان و افکار عمومی این کشور به شدت به دنبال گرفتن خسارت از آلمان بابت تجاوز در جنگ جهانی دوم هستند. ارمنیها، نسلکشی ترکهاي عثمانی در جنگ جهانی اول را هرساله به رخ دولت ترکیه ميکشند و پیگیری آنها باعث شده تا جهان آن را به عنوان نسلکشی شناسایی کنند و دولت ترکیه را وادار به پذیرش و گرفتن غرامت کنند.
ایران در جنگ جهانی اول قربانی سیاستهاي تجاوزکارانه انگلیس شد و در جریان قحطی بزرگ بیش از نیمی از جمعیت ایران به کام مرگ رفتند اما نه تنها پروندهاي در این رابطه تشکیل نشده است که حتی برای ثبت و شناسایی جهانی این جنایت هنوز اقدام جدی صورت نگرفته و اظهارات و پیگیریها در دولت نهم و دهم هم راه به جایی نبرد.
مشخص نیست چرا دستگاه سیاست خارجی ایران، در پروندههاي مشابه که در جهان به سرانجام رسیدهاند، دست و پا بسته عمل ميکند و به بیماری مزمن تعارف و رودربایستی ایرانی دچار شده است. سکانداران سیاست خارجی ایران در دولت یازدهم خود را از کارشناسان برجسته و واقعگرای روابط بينالملل ميدانند. در حالیکه آنها به پایان رساندن مذاکرات هستهاي با شش قدرت جهانی افتخار ميکنند و آن را نشانی از قدرت دیپلماسی خود ميدانند، مشخص نیست چرا در مقابل فرانسه که یکی از آن شش قدرت بود، منفعلانه عمل کردند و از حق خون چند هزار قربانی ایدز و هپاتیت دفاع نکردند.
آیا قرار است در پروندههاي مشابه دیگر، در رابطه با انگلیس، آمریکا و هر کشور دیگری که به ایران خسارت وارد کرده چنین تعارفات و رودربایستیها که نام مصلحت و محافظهکاری گرفته تکرار شود. دستگاه دیپلماسی کشور و دولت در کل در اولین مواجهه جدی با یکی از محکومان اصلی خونهاي آلوده مردود شد. و در کنار آن نیز، رسانهها و روزنامههاي اصلاحطلب بار دیگر ثابت کردند که هیچ تعهدی به منافع ملی ایرانیان ندارند و منافع شخصی، حزبی و گروهی در اولویت نخست برجسته کردن موضوعات مختلف قرار دارد.
ذکر این نکته نیز در پایان لازم است که در کشورهای مختلف جهان، با حضور رهبران و مقامات دیگر کشورها، افکار عمومی و کسانی که از حادثهاي از آن کشور خسارت دیدهاند، با برگزاری تظاهرات اعتراضی و گردهماییها در بدو ورود مقامات، به پیشواز آنها ميروند. نمونهها در این زمینه بسیار است و کافی است با جستجوی سادهاي در اینترنت، تصاویر مختلف آن را مشاهده کنید. احزاب سبز در اروپا این اقدامات را به رویهاي ثابت در زمان برگزاری جلسات اتحادیه اروپا، ناتو، گروه هفت و... تبدیل کردهاند.
فرهنگنيوز