از همین الان در قبر میخوابد، تنها تفاوتش با خفتگان در قبرستانها این است که هنوز لحد مرز بین دو دنیایش را مشخص نکرده است. آنقدر بیرمق است که از اتفاقات دور و اطرافش خبر ندارد نه از جنجالهای انتخاباتی نه از افشاگریهای حقوقهای نجومی، دنیایش در جایی به ابعاد دو در یک تعیین شده و کنار خودش افرادی را میبیند که شبیه خودش هستند. گاهی شبها از گرسنگی به خیابانهای اطراف میزند اما خدا را شکر آنهایی که کالاهای لوکس دارند آن را در خانههای لوکسشان پنهان کرده و دل مردمان گورنشین را بیش از پیش نمیلرزانند.
آنها نمیدانند در کشوری زندگی میکنند و در چند کیلومتری جایی که آنها در گورهای کوچک زندگی میکنند، برخی افراد از زور بالا بودن تعداد صفرهای حقوقشان نمیدانند برای خرج کردن آن باید چه کار کنند. نمیدانند همان موقعی که در گورهای خود خصوصا در زمستان و سوز هوا تا روشن شدن خورشید بارها و بارها نقشه مرگ خود را میکشند و یا نمیدانند که چند تن از دوستانشان را صبح روز بعد یخ زده خواهند دید. در خلال همه این وقایع تلخ و سیاه اما کافیست یک روز رسانهها بدون توجه به جناحبندیهای سیاسیشان مرور کنی، یکی از فیشهای خلاف قانون نجومی مینویسد و دیگری از اختلاس در صندوق ذخیره فرهنگیان، یکی سعی میکند وجود املاک نجومی را در فلان نهاد اثبات کند و دیگر دغدغه دارد که اگر سقف حقوق مدیران بیست میلیون تومان تعیین شود! خانوادهاش را که به ریخت و پاشهای نجومی عادت کردهاند چطور اداره کند؟!
بتمرگ سختتر از گورخوابی!
ساعتی از پخش برنامه دورهمی که در آن مهران مدیری بدون ذکر نام به مسئولانی که کارشان را درست انجام نمیدهند نگذشته که سعی میکنند این سخن را به شخص و جریان خاصی نسبت دهند و همین میشود که نوک پیکان انتقادها را به سوی مهران مدیری گرفته و انواع متلکها را بارش میکنند! اینها را مقایسه میکنیم با این شرایط که چند روز از انتشار عکسهای گورخوابها و کارتن خوابها میگذرد و مسئولان محلی هم از وجود این قشر اظهار بیاطلاعی میکند! چیزی که به نظر میرسد عذر بدتر از گناه باشد. چراکه اگر مسئول مملکت از آنچه در چند متری خود اتفاق میافتد بیخبر باشد رافع مسئولیتش نخواهد بود و گناه نابخشودنیتری از بیتوجهی به این قشر مرتکب شده است.
وقتی میاندیشیم که تنها یک برج حقوق فردی که به لقب ذخیره نظام را دادهاند میتواند زندگی این گورخوابها را زیر و رو کرده و برای همیشه آنها را از بیپناهی و سرگردانی و احیانا اعتیاد نجات دهد ناگهان یاد حدیثی از معصوم(ع) میافتی که فرموده بودند اگر در بلاد کفر بشنوی خلال از پای زن مسلمان به ناحق باز کردهاند و دق کنی و بمیری حق دارد. یاد حدیثی از حضرت علی(ع) میافتی که حتی مسئولیت همسایگان را در قبال هم آنقدر مهم دانستند که توصیه کردند باید از همسایگان دور و اطرافت با خبر باشی.
شکافهایی که قلب مردم را نشانه میگیرد
درست است که آن عده گورنشین درمانده نمیدانند در کشور چه خبر است و عدهای با سوء استفاده از قدرتهای سیاسی چطور بر خر مُراد سوار شدهاند و میتازانند اما نگاه مردم که همیشه به مسئولان نظامشان که به گفته رهبر معظم انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی که فرمودند انقلاب ما انقلاب مستضعفین بود اندیشیده و با تعارضاتی که در بین مسئولان و مدیران جامعه میبینند قلبشان به درد میآید. درست است که نیروی خدوم در جامعه کم نیست و کم نداریم مسئولی که بدون توجه به زندگانی دنیایی در فرسنگها دور از وطن برای حفظ امنیت و آرامش مردم خود میجنگد و بعضا هم به فیض شهادت نایل میشود اما مردم انتظار دارند در جمهوری اسلامی یک نفر هم فکر غارت بیتالمال به سرش نزده و دغدغه مردم را داشته باشد. حتی مردم انتظار دارند پیش از افشای اتفاقات اینچنینی که مستقیم اعتماد و قلب مردم را نشانه میگیرد خود مسئولان مراقب همکاران و مسئولان دیگر بوده و مانع تخلفات همان عده معدود که برایشان جا نیافتاده در کجا پست گرفتهاند باشند و دستشان را رو کنند! اما وقتی میبینند علی رغم نهادهای بازرسی چندگانه فساد اقتصاد در بین مسئولان وجود دارد تا جایی که رهبر معظم انقلاب مجبور به صدور فرمان هشت مادهای برای مبارزه با مفاسد اقتصادی شده و اول از همه نهادها و اطرافیان خود را برای بررسی درآمدها معرفی میکنند جای خالی مسئولان را که سالهاست در کشاکش تصویب قانون «از کجا آوردهای» در مجمع تشخیص مصلحت نظام گرفتهاند حس میکنند.
زندگی امام خمینی(ره) و رهبر معظم در مقایسه با مسئولان نظام!
مردم عکس گورخوابها را دیده در کنار آن با استقبالهای اعیانی که در کاخهای زمان طاغوت از مسئولان دیگر کشورها صورت میگیرد مقایسه میکنند! مردم سواره نظامها را میبینند که به مسئول مربوطه ادای احترام میکنند و در کنار آن یاد استقبال بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران از مسئولان رده بالای دنیا میافتند که همیشه در سادهترین شکل برگزار میشد. مردم رهبر معظم انقلاب را میبینند که در حسینیه سادهای موکت پهن کرده و با آحاد جامعه دیدار میکنند، مردم میبینند که حتی وقتی رئیسجمهور کشور همسایه برای ادای احترام به مقام معظم رهبری هدایایی قیمتی را حمل میکند در نهایت در همان اتاقک ساده موفق به دیدن رهبر معظم انقلاب میشود. مردم میبینند، قضاوت میکنند و حرفهایمان را با اعمالمان میسنجند! مردم میبینند و میپرسند چرا باید کسی در کاخهای چندین هزار متری در خوش آب و هواترین جای شهر زندگی کند و دیگری در گورهای دو متری! آیا اینکه بگوییم این فرد روزی خطایی کرده و معتاد شده رافع مسئولیت ماست؟!
چرا باید کودکی در پارک به دنیا آید و در سرمای هوا به دنیا نیامده با دنیا خداحافظی کند یا اسیر دست قاچاقچیان فروش انسان شود اما عدهای ککشان هم نگزد و با گفتن این جمله که خبر نداشتیم! معتاد بودند و امثالهم رفع مسئولیت کنند! نمیدانم آیا مسئولان مذکور میتوانند با خیال راحت سرشان را روی بالشت نرم اتاق چند ده متری گرمشان گذاشته و راحت و آسوده بیاسایند یا آنها هم از دیدن صحنههای سیاه این روزهای جامعه عذاب وجدان گرفته و به تکاپو افتادهاند تا کاری کنند؟! این اتفاق هر چند اتفاق فراگیر و سراسری در کشور جمهوری اسلامی نشده و کشورمان در مقایسه با دیگر کشورها در حمایت از مظلومین پیشتاز است اما وقتی کلمه جمهوری اسلامی ایران را به کار بردیم باید بدانیم که حکومتمان علیوار بوده و باید حتی از وجود یک فقیر و یک رانتخوار به بیتالمال هم جلوگیری کند.
مائده شیرپور