بسیاری از ایرانیان به خوبی به یاد میآورند، زمانیکه اسب حسن روحانی چهار نعل در زمین وعدههای انتخاباتی جولان میداد و یکی پس از دیگری رقبا را پشت سر میگذاشت، اما این تاختن بخاطر دوپینگ شعارهای خوش رنگ و لعاب بود و چه زود ایرانیها بدان پی بردند.
با پیروزی روحانی در انتخابات سال ۹۲ و در همان ماههای نخست سکانداری دستگاه اجرایی، به تدریج وعدهها رنگ باخت. ژنرالهای زرهپوش به رنگ بنفش اوضاع کشور را چنان وخیم جلوه دادند که سالها زمان میبرد تا این مریض بد حال به هوش آید و عملهای جراحی سختی بر اقتصاد و سیاست و فرهنگش صورت گیرد. میگفتند دولت قبل مانند مرض ... چنان بلایی بر سر کشور آورده که باید کار زیادی انجام شود تا از درههایی که کشور را در آن انداخته بودند، ایران چند پلهای بالا بیاید. وعده ۱۰۰ روزه روحانی در این شرایط به طرفة العینی رنگ باخت!
اما زنگ مذاکرات هستهای که به صدا درآمد، بازار وعدهها بار دیگر داغ شد تا با سراب رونق و گشایش اقتصادی، افکار عمومی وزنه ادامه مذاکرات با قدرتهای جهانی را سنگینتر کنند و آن را همچون مطالبه اصلی ملت جلوه دهند! اما آن هم در باغ سبزی بود که گلابیها و سیبهای نرسیدهاش طعم گسی داشت و ملت را تلخ کام کرد. با عبور از برجام و ورود به عصر پسابرجام، برجامیزه کردن عرصه سیاست در دستور کار قرار گرفت و دوقطبی برجامیان و نابرجامیان شکل گرفت. نابرجامیان از دید حامیان دولت (برجامیان)، افراطیهایی بودند که با تحریم کاسبی میکردند و زمانی که با برجام کاسبیشان بهم ریخت، تند تند نقد و شکایت از سیاستهای دولت تدبیر را به نقل و نبات رسانههای و محافلشان تبدیل کردند!!
زمین بازی پس از برجام بر داخل متمرکز شد. درست یک هفته پس از اجرای تعهدات طرفهای خارجی برجام، دولت حسن روحانی موتور خود را با شتاب بیشتری در سیاست داخلی به حرکت درآورد. در پیش بودن انتخابات مجلس و خبرگان، روحانی و حامیانش را به چالش با نهادهای انقلابی و نظارتی مانند شورای نگهبان و سپاه و بسیج کشاند. جاییکه روحانی به بهانه رد صلاحیتها، شورای نگهبان را به توپ انتقادات بست و برخی از نهادهای نظامی را متهم به دخالت و تلاش برای مهندسی انتخابات کرد.
هدف دولت در آن زمان این بود تا در فضای پسابرجام و در حالیکه این توافق در ماههای نخستش به سر میبرد، از هر اتفاقی که آن را به حاشیه ببرد جلوگیری کند. هر چند توافق هستهای به صورت کاملا نامطمئن در حال اجرایی شدن بود اما دولت قصد داشت تا زمانیکه نشانههای شکست انتظارات از توافق هستهای خود را بروز ندادهاند، سیاست داخلی را نیز با فضای ناشی از اجرایی شدن برجام، در جهت نیل به اهداف خود در دست گیرد. بر روی کار آمدن مجلس همسو با دولت، کمک شایانی برای سرپوش گذاشتن بر برنامههای عقیم مانده یا شکست خورده دولت بود.
اتفاقی که با ورود نیروهای حامی دولت افتاده و مسئولان دولتی از این بابت حاشیه امن استراتژیکی را نسبت به مجلس دهم احساس میکنند؛ به نحوی که عباس آخوندی، وزیر ناکارآمد راه و شهرسازی نیز توانست از سد استیضاحش به راحتی و با حمایت وکیلالدولهها بگذرد!
بازی که دولت یازدهم در جبهه داخلی و خارجی، آغاز کرد هرچند در آغاز، توفیقاتی به همراه داشت اما در ادامه دولت را با سرعت بیشتری به لبه پرتگاه هدایت دکرد. تنشزدایی که دولت به دنبال بود و آن را در قالب توافق هستهای و تلاش برای بهبود روابط با غرب و کشورهای عربی مانند عربستان پیاده ساخت، اقتدار و عزت ملی را دچار خدشه کرد. حتی بازگردان عزت به پاسپورت ایرانیها، نتیجهای جزء قرار گرفتن نام ایران در لیست ورود ممنوع ترامپ و قانون ویزای ورود به ایران کنگره آمریکا نداشت.
از سوی دیگر برهم زدن قواعد بازی در سیاست داخلی و تاختن به قواعد آن، مشروعیت دولت را برای ادامه کار زیرسوال برد. طرفهای خارجی به روشهای مختلف سعی میکنند تعهداتی را که در برجام پذیرفتهاند به طرق دیگر، کماثر کنند و در عرصه داخلی نیز متوسل شدن به تعهدات طرف خارجی در رفع تحریمها و استفاده ابزاری از آن برای دستیابی به اهداف سیاسی، چنگ زدن به صورت دولت توسط خود دولت بوده است.
بازی دو سرباخت روحانی در ماههای اخیر خود را عیان ساخته است. دیگر دولت زمانی برای جبران مافات در اختیار ندارد و ادامه سیاستهای تند دولت در شرایط کنونی و تاختن به منتقدان و نهادهای قانونی نظام، باخت روحانی را در رسیدن به اهدافش شتاب بخشیده است.
رسوایی حقوقهای نجومی در اویل سال ۹۵، خوی اشرافیگری مدیران دولتی را نشان داد. خویی که در ذات قاطبه مدیران این دولت وجود داشت و پشت نقاب القاب انقلابی پنهان نماند. تعطیلی کارخانهها و به تاریخ پیوستن واحدهای تولیدی معروفی مانند ارج نشان داد، خبری از رونق اقتصادی نیست که هیچ! بلکه چرخیدن نیمبند چرخ چند کارخانه نیز با معجزه همراه بود. افزایش معضلات اجتماعی در سایه حقوقهای نجومی گم نشد و گورخوابی به عنوان سر ریز معضلات اجتماعی خود را در گورهای اطراف ورامین نشان داد که با هیچ سیاسی نمیشد آن را لاپوشانی کرد! کار به جایی رسیده که توانایی ژنرالهای دولت نیز در مدیریت بحرانهای فصلی مانند سیل، برف و ریزگردها زیر سوال رفت و قطعی گاز و برق و آب به خاطر چکیدن چند قطره باران در خوزستان، اوج ناکارآمدی دولت را عیان ساخت.
و ناگهان چه زود چهار سال دولت تدبیر و امید به سر آمد و چوب خط وعدهها و شعارها ته کشید! رئیسجمهور به هر اندازه که در سخنرانیهایش منتقدان عملکرد دولت را سرزنش کند و با نیش و کنایه آنها را مورد نوازش قرار دهد نمیتواند واقعیت موجود در کف جامعه و در میان افکار عمومی را که با پوست و گوشت و استخوان آن را لمس میکند، تغییر دهد.
سیاست داخلی ادامه سیاست خارجی دولت تدبیر و امید بود و آنچه را که در آن سوی مرزها به امید برداشت در فصل اردیبهشت ۹۶ کاشته بود با خشکسالی به بار ننشسته و چیزی از محصول باقی نمانده تا در دو ماه آینده درو کند! بازی باخت - باختی که دود و زیانش به چشم مردمانی رفت که خوش باورانه به امید تدبیر دولتی نشسته بودند که چیزی به جزء وعده در چنته نداشت! اردیبهشت نزدیک است وهمین مردم کارنامه دولت یازدهم را مرور خواهند کرد و مروری که به احتمال زیاد برای روحانی بسیار گران تمام خواهد شد و یک گزینه کارآمد میتواند، پایانی باشد بر خواب ۴ ساله تدبیر و امید.(جهان نيوز)