حسن روحانی حالا وقتی به ۴ سال قبل برمیگردد، تپهای از وعدههایی را در دورنمای خود میبیند که همچنان سر جای خود باقی ماندهاند. وعدههایی که قرار بود در طی این چهار سال عملی شوند و اما یا نشدند یا اگر هم به وقوع پیوستند، عایدی خاصی برای کشور و مردم نداشت. هرچند او و همنشینانش در پاستور و حامیان کاغذی و مجازیاش همچنان بر طبل پیروزی و موفقیت میکوبند، اما قطعا وقتی روز به انتها میرسد و سر بر بالین استراحت میگذارند، خودشان هم میدانند که آنچه گفتهاند، فقط «حرف» بوده است.
همین شرایط اوضاع را برای او سختتر از همیشه کرده است. اینکه دولت یازدهم، پس از حدود ۴ سال آنچنان دل مردم را زده است که خودشان هم میدانند، جلب اعتماد دوباره مردم کاری سختتر از همیشه است. حتی سختتر از آن روزی که حسن روحانی با مشورت زعمای جریان هاشمی و اصلاحطلبی به عنوان یک چهره نهچندان شناخته شده در بین مردم پا به عرصه رقابت گذاشت و با قربانی کردن کاندیدای اصیل اصلاحطلبی و کمک گرفتن از برخی اصولگرایان تقلبی، با کمتر از ۲۰۰ هزار رای کاندیدای پیروز انتخابات شد.
حالا اوضاع فرق میکند. به قول عزتالله ضرغامی «در رقابتهای سال ۹۲، او یک مهاجم تمام عیار بود که با تکیه بر قدرت بیان و برخورداری از مهارت در صنعت خطابه و منبر توانست از تفرقهی میان نامزدهای رقیب که تقریباً در یک طیف سیاسی قرار داشتند بهرهبرداری کند و با اختلاف کمی در همان دوره اول کار را تمام کند.... روحانی نباید فراموش کند که در سال ۹۶، یک مدافع است و نه یک مهاجم!»
حالا دیگر میدان تاخت و تاز برای رئیسجمهور یازدهم فراهم نیست و حالا اوست که باید پاسخگوی عملکرد چهار سال گذشته خود باشد. چهارسالی که نه تنها قفل مشکلات مردم به خصوص درحوزه معیشت و اقتصاد با آن کلید قدیمی رنگ و رو رفته دوران انتخابات ۹۲ باز نشد، که قفلهای دیگری هم بر آن اضافه شد.
از همین روست که دولتیها برای فرار از شکست خانگی، دست به هر ترفندی میزنند.
ابتدا بحث کنارهگیری رئیس دولت مستقر را مطرح کردند و با به میان آوردن گزینههایی نظیر ظریف و قاضیزاده سعی در ایجاد تلقی امتداد دولت تدبیر داشتند، اما ظاهرا این موضوع به نتیجه اقناعی برای رئیسجمهور نرسید. بعد از آن بحث کاندیدای پوششی را مطرح کردند. کسی که نه به عنوان رقیب که به عنوان «رفیق» و مددکار رئیسجمهور پا به میدان بنهد. اول این موضوع رد شد. دولتیها هرکدام اعلام میکردند که رئیس ما یک نفر است و کسی از کابینه کاندیدا نمیشود. برای همین مجبور به مطرح کردن نامهایی مثل نواب رئیس مجلس دهم شدند. اما آنها هم زیر بار کیسهبوکس شدن و پوشش دادن نرفتند.
قرار بر این بود که رئیسجمهور به تنهایی به میدان رقابت بیاید. کاری که در سالهای قبل هم اتفاقی معمول بود. اما به یکباره و در آخرین دقایق فرصت ثبتنام، قرعه به نام «معاون اول» دولت یازدهم افتاد تا او در تنهایی این روزهای روحانی کنارش باشد. موضوعی که خودش هم پس از ثبتنام به آن اذعان داشت: «ما با آقای روحانی در کنار هم و مکمل یکدیگر هستیم و ایشان برای بنده شخصیت عزیز و بزرگواری است.»
اما اصلاحطلبان و حامیان دولت ظاهرا نسبت به واژه «کاندیدای پوششی» حساسیت دارند. دلیلش هم مشخص است. آنها خودشان هم میدانند که چنین بدعتی معنایی جز ضعف و «لکنت زبان» دولت و رئیس آن در مواجهه با انتقادات و دفاع از کارنامه چهارسالهاش نیست.
برای همین روحانی را «نامزد اول» و جهانگیری را «نامزد دوم» معرفی میکنند و توجیهشان هم برای چنین کاری این است که «بنابر هر احتمالی ولو اینکه کمتر از یک درصد باشد دست ما خالی نماند»
حال سوال اینجاست که اگر نامزد اول به سلامت از فیلتر شورای نگهبان عبور کرد، آیا باز هم حضور نامزد دوم ضروری است؟ ماندن نامزد دوم و شرکت در مناظرهها دیگر چه معنایی دارد؟ آیا بهتر نیست که نامزد دوم که اتفاقا معاون اول دولت مستقر است، به جای شرکت در برنامههای تبلیغاتی، جای خالی رئیسجمهور را پر کند و پیگیر امور باشد؟ اگر نامزد پوششی دولت «نامزد دوم» است، طبیعتا بعد از احراز صلاحیتها باید به نفع «نامزد دوم» کنار برود.
اما این دروغ بزرگ خیلی زود لو میرود. چراکه سخنگوی دولت در نشست خبری دیروز خود رسما اعلان کرد که «جهانگیری مکمل روحانی در انتخابات است. دولت نیازمند است که نسبت به تبیین عملکرد خود اقدام کند، به همین جهت این اقدام آقای جهانگیری که اقدام ارزشمندی است که در جهت دفاع از عملکرد دولت وارد این صحنه شد حتما در مناظره ها تلاش میکند نسبت به عملکرد دولت واقعیت هایی که وجود دارد روشنگری کند.»
و این اولین شکست روحانی در انتخابات خواهد بود. کسی که در سال ۹۲ با کلمات تند و تیز خود و ایجاد دوقطبیهایی نظیر سرهنگ - حقوقدان توانست ذهن نیمی از مردم را به خود جلب کند، حالا برای دفاع از خود باید دستش را به سوی یار کمکی دراز کند. ساختمان وعدههای دولت تدبیر درست مثل پلاسکو در حال فرو ریختن است.