کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

همه چیز درباره اشتغال نخبگان در گفت‌و‌گوی سیاست روز با یک نخبه:

شرکت‌های دانش‌بنیان؛ امیدی شرطی برای فعالیت نخبگان

10 آبان 1395 ساعت 0:54

پیشرفت و توسعه هر جامعه‌ای منوط به فعالیت و تلاش تک‌تک افراد جامعه است. این همگرایی و یکپارچگی است که زمینه‌ساز تحقق اهداف یک ملت در رسیدن به توسعه و پیشرفت سراسری می‌شود. در این میان نقش نخبگان جامعه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. اینکه نخبگان جامعه بتوانند در شرایط و بستری مطلوب رشد یافته و در مسیری صحیح به کار گرفته شوند و در عین حال نخبگان نیز خود را موظف و مکلف به مسئولیت‌پذیری سازند، اصلی مهم و ریشه‌ای در مسئله نخبگان و نقش آنان در توسعه و پیشرفت کشور دارد. با توجه به جایگاه و نقش نخبگان و البته وظایف و مسئولیت‌های سنگین آنان در قبال جامعه، سیاست روز تلاش دارد تا در قالب یادداشت، مقاله و گفت‌وگو به بررسی ابعاد مسئله نخبگان، چالش‌ها و دغدغه‌های نخبگان و نقشی که می‌توانند در تحقق پیشرفت جامعه ایفا نمایند بپردازد. در همین راستا سیاست روز در مصاحبه با محمدرضا حسین‌پور پژوهشیار و پژوهشگر رسمی دانشگاه، دانشجوی دکتری تخصصی، دارنده‌ مقام برتر المپیاد کشوری، دانشجوی ممتاز و رتبه اول و تایید شده جهت دریافت جوایز تحصیلی بنیاد ملی نخبگان به بررسی ابعاد دغدغه‌های نخبگان و نقش آنان در اداره امور کشور پرداخته که در ذیل می‌آید:


به نظر شما که به عنوان یک نخبه شناخته شده‌اید، مشکلات نخبگان و موانع موجود در رابطه با موضوع اشتغال آنها در کشور چه چیزهایی است؟ این مشکلات چه تاثیراتی بر روند رو به رشد کشور دارد؟
در ابتدا باید گفت که موضوع اشتغال نخبگان در مشاغل علمی، اجرایی یا مدیریتی کشور، یکی از مهمترین موضوعات حال حاضر این قشر، در کشور است. بسیاری از نخبگان کشور یا شغل مناسبی برای گذران زندگی و تامین نیازهای ابتدایی خود ندارند یا اگر در جایی هم مشغول به کار هستند، در زمینه‌های غیرمرتبط با نیازهای اولویت‌دار جامعه بوده است. یا اینکه در اختیار شرکت‌های خصوصی هستند و مشغول به فعالیت‌های اجرایی و اداری ساده که انجام آن از عهده هر کسی بر می‌آید و تاثیر چندانی بر روند رو به رشد کشور ندارد.
در زمینه‌های علمی، موضوع جذب آنها در هیات‌های علمی دانشگاه‌ها مطرح است که متاسفانه چندان به عنصر نخبگی آنها در این زمینه توجه نمی‌شود یا در مشاغل اداری است که معمولا مدیران و مسئولان اعتماد لازم را به افکار نوظهور این افراد نداشته و طرح‌ها و ایده‌های آنها را در امور اجرایی به‌کار نمی‌برند. لذا یکی از مهم‌ترین موضوعات در رابطه با مشارکت نخبگان در جهت پیشرفت کشور در تمامی زمینه‌ها، به‌کارگیری موثر آنها در این مسیر است. چراکه پیشرفت کشور به تاثیر گذار بودن افکار و ایده‌های نخبگان وابسته است و همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: «موتور پیشرفت کشور در دست نخبگان است. لذا فعالیتهای آنها نباید محدود به ارائه‌ی مقالات، طرح‌ها، شرکت در همایش‌ها و غیره شود.»
برخی از مسئولین اخیرا گفته بودند که نخبگان باید برای کشور هزینه بدهند، نخبگان دنبال میز کار نباشند، نخبگان به دنبال ورود به کابینه‌ دولت نباشند، نخبگان بایستی به دنبال خلاقیت و نوآوری باشند.
در مقابل این عبارات می‌توان پاسخ‌هایی ارائه داد. ابتدا باید گفت که خلاقیت و نوآوری نیاز به آرامش فکری، روحی و مادی دارد و نخبگان با جیب‌های خالی و با وجود حجم بسیاری از مشکلات و معضلات زندگی، مهلتی برای تفکر، خلاقیت و نوآوری ندارند. همچنین اینکه این سرمایه‌های ملی و هدایای الهی هزینه‌های خود را برای کشور داده‌اند. تمام وقت و زندگی خود را صرف مطالعه و پژوهش کرده‌اند و اینکه بعد از گذشت سال‌ها و سپری کردن تمامی مقاطع تحصیلی تا دکتری و چاپ صدها مقاله داخلی و بین‌المللی و چاپ چندین کتاب و ثبت اختراعات و طرح‌ها بازهم باید هزینه بدهند؟ چه هزینه‌ای باید بدهند؟ آیا تمامی افراد و اشخاص صاحب پست و سمت در کشور هزینه داده‌اند؟ مگر نه آنکه رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با نخبگان فرمودند: «این یک هدیه‌ی الهی است، هدیه‌ی بسیار نفیس و باارزشی است. نتیجه این است که مسئولان کشور بایستی این امانت‌ها را گرامی بدارند، حفظ کنند، چون این هدیه امانتی است در دست مسئولان» و مجددا حجت‌الاسلام والمسلمین صدیقی در خطبه‌های نماز جمعه ۳۰ مهرماه ۹۵ ضمن اشاره به سخنان حضرت آقا در دیدار با نخبگان بر همین اساس تاکید کردند.
سوم اینکه زمانی نخبگان می‌توانند به دنبال میز کار و اشتغال نباشند که از لحاظ تمامی نیازهای مالی و معنوی (انگیزه‌های درونی) تامین باشند آیا تامین هستند؟ اشخاصی را می‌شناسم که با وجود داشتن مراتب بالای علمی و مقالات و کتب بسیار در مقطع دکتری تخصصی و سپری شدن دوران تربیت و پرورش، هم‌اکنون هیچ‌گونه منبع درآمدی و شغلی ندارند و با مراجعه به ادارات و سازمان‌ها و یا دانشگاه‌ها برای جذب در کادر هیات علمی یا اشتغال در سازمان‌ها به‌جای شناسایی و توجه به عنصر نخبگی آنها، صرفا به وجود معرف و داشتن روابط اشاره می‌کنند. چهارم اینکه ورود به کابینه‌ی دولت که نیاز به تجارب سیاسی و اجرایی بالا دارد و ورود ما نخبگان جوان در کابینه زودتر از موعد است هرچند که در برخی از کشورهای پیشرفته دیده می‌شود. 

آیا میان نخبگان و مناصب و مشاغل مدیریتی و سیاسی کشور بایستی فاصله باشد؟
صراحتا می‌گویم خیر. در این راستا باید بگویم که شاید تمام نخبگان کشور نتوانند مدیر باشند منتها تمام مدیران کشور باید نخبه باشند. بستر لازم برای اثرگذاری نخبگان در کشور همین است و با مشارکت نخبگان در عرصه‌های صرفا علمی و مسائل جزیی، تحولی ایجاد نمی‌گردد. چراکه شاید تعداد نخبگان سطح یک کشور کم نباشند منتها در مقابل جمعیت ۸۰ میلیونی حال حاضر کشور و وجود سازمان‌ها و ادارات متعدد دولتی جزو اقلیت هستند و اشتغال آنها در این مناصب و مشاغل کار سختی نیست. اگر به سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی بازگردیم، می‌بینیم که اکثریت افراد که بزرگ‌ترین و مقدس‌ترین انقلاب جهان را پدید آوردند، قشر جوان و نخبگان کشور بودند و حتی بسیاری از مسئولین در اوایل انقلاب اسلامی جزو قشر جوان جامعه بودند که با رهبری امام امت(ره) در برابر بسیاری از مشکلات و موانع قد خم نکردند و با اراده‌ای پولادین به ادامه‌ راه پرداختند و طبق فرموده‌ مقام معظم رهبری در دیدار با نخبگان جوان در مهرماه همین امسال که فرمودند: «در انقلاب، خودباوری و اعتماد به نفس، به جنگ وابستگی رفت.»
یا اگر به دوره‌ ۸ سال جنگ دفاع‌مقدس نگاه کنید می‌بینید که بسیاری از فرماندهان آن جنگ از جوانان نخبه‌ این مرز و بوم بودند. اسطوره‌هایی همچون شهید همت، شهید بابایی و... به دلیل وجود همین افکار نخبه و جوان بود که کشور عزیزمان در برابر بسیاری از قدرت‌های جهانی به پیروزی رسید یا به عبارت دیگر در مقابل جهان پیروز شد. آنچنان‌که رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با نخبگان جوان چنین فرمودندکه: «جنگ چیز تلخی است، جنگ هشت‌ساله واقعاً تلخ بود، خسارت‌بار بود، برای ما خیلی زحمات درست کرد؛ امّا با همه‌ی این سختی‌ها این حُسن بزرگ را داشت که به جوان ایرانی نشان داد که قادر است، که می‌تواند، اگر اراده بکند و در یک میدانی وارد بشود، خواهد توانست بر رقیب و حریف خودش فائق بیاید؛ کمااینکه ما فائق آمدیم. جوان ایرانی وارد میدان جنگ شد استعدادها بُروز کرد، نشان داده شد که جوان ایرانی می‌تواند؛ این حضور در جنگ و حضور جوان‌ها و غلبه‌ی بر دشمن، آن هم نه دشمنی که فقط یک کشور باشد [بلکه‌] دشمنی که پشتش همه‌ی قدرت‌های جهانی حضور داشتند، موجب رشد خودباوری شد.»
پس به‌کارگیری نخبگان جوان در مشاغل و سمت‌های مدیریتی و سیاسی کشور در گذشته سابقه داشته و نتایج معجزه آسای آن هم دیده شده است. پس چرا رویکرد دولت‌ها در دهه‌های اخیر به کل تغییر کرده و اعتماد آنها به نخبگان جوان از بین رفته است. این موضوع تضادی با وجود بزرگان و افراد با تجربه ندارد و ترکیب هر دو نیروی نخبگی و جوانی در کنار افراد با تجربه مورد نظر است. منتها معمولا این ترکیب و تعادل وجود ندارد و تمامی سمت‌ها و مشاغل مهم و تاثیرگذار کشور برعهده‌ قشر مسن جامعه است که در بسیاری از موارد با افکار نخبگی مقابله و به قشر جوان اعتماد ندارند. 

فکر نمی‌کنید نخبه‌ها اگر درگیر مدیریت و کارهای اجرایی شوند توان لازم را برای تفکر نخواهند داشت و دچار فرسایش می‌شوند؟
اگر درگیر کارهای اجرایی و پیش پا افتاده شوند، البته که فرسایش ایجاد می‌شود و چیزی که در حال حاضر اتفاق می‌افتد همین است. نمی‌توانیم لزوم داشتن شغل مناسب برای نخبگان را انکار کنیم، مگر تمامی امکانات رفاهی و نیازهای زندگی را برای آنها فراهم کنیم که این امر میسر نیست. اشتغال به کارهای اجرایی ساده که در توان هر فردی هست و نیاز به نخبگی ندارد زمینه‌ ایجاد یأس در نخبگان را فراهم می‌کند که مقام معظم رهبری هم بطور جدی به موضوع یأس در آخرین دیدار با نخبگان پرداختند و اثرات تخریب‌کننده و زیان‌بار آن را برشمردند. منتها اشتغال به مشاغل موثر و سرنوشت‌ساز علاوه بر ایجاد درآمدهای مکفی برای آنها این فرصت را فراهم می‌کند که تفکرات و ایده‌های خود را در عمل بسازند و پیاده کنند. این موضوع نتیجه‌ برد - برد را برای کشور و خود نخبگان خواهد داشت. فرسایش زمانی رخ می‌دهد که نخبگان مدت‌ها وقت خود را صرف یک طرح اقتصادی کنند، هزینه‌های شخصی و مالی را متحمل شوند، طرحی را فراهم کنند و در نهایت با بن‌بست مدیران و مسئولین مواجه شوند. یا با شرکت در همایش‌ها و ارائه‌ی مقالات، تمامی تلاش‌های آنها به یک لوح تقدیر ختم شود. یا با تاسیس شرکت‌های دانش‌بنیان با موضوع رکود و رقابت‌های ناعادلانه روبه‌رو شوند.
موضوع دیگری که در این رابطه مطرح است موضوع تخصص نخبگان و ارتباط آن با مشاغل اجرایی و مدیریتی مورد بحث است. اگر نخبگان را در مشاغل مرتبط با تخصص‌های‌شان بکار گیریم، نه تنها فرسایشی در پیش نخواهد بود بلکه تفکرات و ایده‌های آنها در مسیر اقدام و عمل هدایت خواهد شد یا به عبارت دیگر جنبه‌ کاربردی بودن پژوهش‌های آنها به شدت افزایش می‌یابد.
همچنین روبه‌رو شدن با نیازهای واقعی کشور و داشتن آمار و اطلاعات عملیاتی، آنها را از تفکرات دور از واقع یا غیرمفید دور می‌کند. بطور کلی ترکیبی از عناصری همچون انگیزه، امکانات رفاهی، تخصص، پژوهش، کاربرد، اجرا و مدیریت بهترین فرمول برای نخبگان برتر کشور است. ضمنا نبوغ نخبگان محدود به رشته‌های تحصیلی و تخصصشان نیست. در واقع تحصیلات و پژوهش این مغز متفکر را پرورش می‌دهد تا در مقابل بسیاری از موضوعات و چالش‌ها به فعالیت ذهنی و استنتاج بپردازد و مشکل را حل کند که مصداق عینی آن همایش «تبیین نقش نخبگان فردا در تحقق اقتصاد مقاومتی» بود که در استان مازندران برگزار شد و تعداد زیادی از نخبگان کشور، طرح‌های علمی و اقتصادی خود را برای شرکت در این همایش ارائه کردند و در نهایت ۷۱ طرح اقتصادی به مرحله‌ی نهایی راه پیدا کرد. منتها پس از بررسی تخصص‌ها و رشته‌های تحصیلی ارائه‌دهندگان، با مجموعه‌ای از رشته‌ها و تخصص‌های متفاوت روبه‌رو شدیم که بعضا ارتباطی به موضوع اقتصاد یا طرح‌های ارائه شده نداشتند.
به همین دلیل حتی در صورت اشتغال نخبگان در پست‌های کلان، خللی به مغز متفکر آنها وارد نشده و نه تنها دچار فرسایش نمی‌شوند، بلکه قدرت استنتاج و تحلیل آنها در کنار کسب تجارب ارزشمند برای ادامه‌ی راه تقویت می‌شود. در نهایت و با گذر زمان نخبگانی تربیت می‌شوند که همچون دکتر مطهری، دکتر بهشتی، دکتر چمران و سایرین تبدیل به یک اسطوره برای ملت شده و حسرت از دست دادن آنها تا ابد برای ایران باقی خواهد ماند. 

چرا مخالف این هستید که از نخبه به عنوان مغز متفکر در ادارات استفاده شود به جای اینکه پست‌هایی نظیر مدیرعامل و... را به او بسپارند؟!
مخالف با به‌کارگیری نخبگان به عنوان مغز متفکر در ادارات نیستم. ببینید بایستی نخبگان را دسته‌بندی کرد. به نظر من تقسیم‌بندی در میان نخبگان پرورش یافته، که در واقع همان جوانانی هستند که مقاطع تحصیلی را به‌طور کامل سپری کرده (دکتری تخصصی) و سوابق علمی و اجرایی درخشانی دارند در سه سطح می‌تواند باشد. نخست، سطح عملیاتی یا متوسط، که در واقع همان نخبگانی هستند که به تازگی از مسیر پرورش خارج شده و آماده برای ورود به محیط کار و اشتغال هستند. بایستی این دسته از افراد را به‌طور پاره وقت براساس تخصص در سازمان‌ها و موسسات دولتی استخدام کنند. آنها باید تجارب مورد نیاز برای سطوح بالاتر را کسب کنند و در کنار آن به فعالیت‌های علمی خود نیز بپردازند.
دوم، سطح میانی، که در واقع همان نخبگان پرورش‌یافته با داشتن سوابق اجرایی و اداری هستند که پتانسیل داشتن سمت‌های مدیریتی در سازمان‌ها و موسسات دولتی را دارند.
گروه سوم، سطح عالی است که در واقع همان نخبگان سطح یک کشور هستند که در کنار داشتن افتخارات ملی و رتبه‌های برتر، تجارب مدیریتی و اجرایی لازم را هم دارا هستند. این دسته از افراد باید به‌طور مستقیم و بدون موانع، وارد پست‌های تاثیر‌گذار دولتی شوند؛ چراکه این دسته از نخبگان محدود و ارزشمند هستند و بایستی نهایت استفاده را از آنها برای پیشرفت کشور برد. منتها مشکل و معضل اشتغال نخبگان این موضوع نیست، بلکه فرایند به‌کارگیری آنها در مسیر نیازهای کشور و الزامات قانونی، حاکمیتی و حمایتی برای آن‌هاست. ما نیازمند مکانیزمی قانونی و لازم‌الاجرا در این زمینه هستیم تا همه سازمان‌ها، موسسات و دانشگاه‌ها موظف و مکلف به استخدام نخبگان معرفی شده از سوی مرجعی ذی‌صلاح و بی‌طرف در سطوح مختلف باشند.
منتها نکته‌ای که در این زمینه وجود دارد این است که اگر یک شخص نخبه، تمامی معیارهای علمی و سوابق اجرایی لازم برای یک پست مدیریتی یا دولتی را داشت نباید به دلیل کمبود سن و جوان بودن او را مناسب آن سمت ندانست و به آنها اعتماد نکرد. چراکه بهترین شخص برای به اجرا در آوردن افکار و ایده‌های نوظهور و سرنوشت‌ساز، خود متفکرین آن افکار هستند و بایستی قدرت اداری لازم برای برخی تصمیم‌گیری‌ها را به آنها داد. در بسیاری از موارد دیده می‌شود که مدیران مسن برخی از سازمان‌ها و موسسات به دلیل داشتن رویکردهای سنتی و کهن با افکار نوظهور و سازنده این افراد مخالفت می‌کنند. با انتصاب همین افراد شایسته و لایق به‌جای مدیران زحمت‌کش سابق، نتیجه‌ی برد-برد حاصل خواهد داشت و این موضوع تضادی با حضور افراد شایسته و با تجربه‌ی مسن که از افتخارات کشور هستند ندارد؛ بلکه آنها بایستی به عنوان مدیران عالی‌رتبه صرفا به انتقال تجارب خود به جوانان و هدایت و رهنمودهای ضروری بپردازند. 

یکی از انتقادهای موجود به نخبگان عدم حضور در مناطق محروم و پیاده کردن ایده‌‌های خلاقانه خود در این مناطقی است که هم بستر لازم را دارد و هم می‌تواند زمینه‌ساز رشدشان باشد، این انتقاد را قبول دارید؟
ببینید اگر اجباری مانند پزشکان وجود نداشته باشد انگیزه‌ای برای حضور در مناطق محروم وجود ندارد، شما بگویید با چه انگیزه‌ای می‌توان به مناطق محروم رفت و ایده‌های خود را پیاده کرد؟ 

همین انگیزه که می‌توانید با شروع در مناطق محروم سریع‌تر از حضور در مراکز شهرهای شلوغ به نتیجه رسید برای حضور در این مناطق و تحمل سختی‌ها کافی نیست؟
مشکلی برای حضور در مناطق محروم نیست، اما در همان مناطق هم اگر از جایی معرفی نشده باشی با دردسرهای عجیبی روبه‌رو می‌شوی و هیچ‌کس به حرف‌هایت گوش نمی‌دهد. اگر طرح‌هایی که برتر شده است به این مناطق هدایت شود و حتی معرفی به ادارات شود چراکه نه. می‌شود در این مناطق هم فعالیت کرد اما باز هم می‌گویم باید انگیزه را ایجاد کنند. در زمینه اقتصاد مقاومتی طرح‌هایی داشتم که اتفاقا در ایران برتر شد اما فقط به تقدیر کفایت کردند و به مراکزی برای پیاده‌سازی طرح معرفی نشدیم. 

در قالب شرکت‌های دانش‌بنیان چرا فعالیت نمی‌کنند؟ این فضا به نظرم برای کار پژوهشی نخبگان موثر به نظر می‌رسد؟
بله، این فضا یک فضای مناسبی است که مقام معظم رهبری هم بر توسعه آن تاکید داشتند؛ اما متاسفم که بگویم برای عملیاتی شدن ایده‌ها و پژوهش‌ها در این شرکت‌ها هم باید رابطه‌هایی داشته باشند وگرنه تحقیقات‌شان ابتر می‌ماند. اما باز هم این شرکت‌ها امیدی برای نخبگان هستند که می‌توانند بستر مناسبی برای اشتغال‌شان فراهم کنند.


کد مطلب: 97402

آدرس مطلب :
https://www.siasatrooz.ir/fa/interview/97402/شرکت-های-دانش-بنیان-امیدی-شرطی-فعالیت-نخبگان

سیاست روز
  https://www.siasatrooz.ir