برجام دو و سه اصلا موضوعیت و جایگاهی ندارد / ایران از معادلات منطقهای قابل حذف نیست و تلاش برای حذف ما بیهوده است
سیدمحمدعلی حسینی براساس سابقهای که در سخنگویی وزارت خارجه دارد میتواند در همه حوزههای بینالمللی اشراف داشته باشد برای همین است که به جز برجام و ترامپ سوالات دیگری از تحولات جهان را از وی پرسیدیم، از هماهنگی دیپلماسی مقاومت و نرمش قهرمانانه تا پیشبرد اهداف در منطقه با دیپلماسی لبخند وزارت خارجه، بخوانید ادامه این گفتوگوی صمیمی را:
قسمت پایانی
ارزیابیهای صورت گرفته از سه سال اخیر دیپلماسی دولت یازدهم که به دیپلماسی لبخند موسوم شده است، با وجود توسعه روابط با کشورهای اروپایی، کمرنگ شدن روابط منطقهای خصوصا کشورهای عربی حوزه خلیجفارس را نشان میدهد، آیا باید برای تعامل با این کشورها دیپلماسی متفاوت از آنچه با کشورهای اروپایی داشتیم انتخاب میکردیم؟
اول این نکته را عرض کنم که دیپلماسی، هم عرصه لبخند است و هم اخم، هم عرصه مبارزه است و هم عرصه مذاکره و رسیدن به تفاهم و توافق مشترک، هم عرصه منطق و استدلال است و هم عرصه مقاومت و پافشاری بر اصول است؛ در نهایت میتوان گفت دیپلماسی، ترکیبی از همه این عرصهها است.
در تنظیم مناسبات با کشورها باید در نظر داشت که کشور مقابل، ممکن است با اهداف، منافع و مصالح دیگری و احیانا توهمات و جاهطلبیهای دیگری با شما روبهرو شود. آنچه از عرصه تنظیم مناسبات مربوط به جمهوری اسلامی بوده و در طول سه سال و نیم اخیر پیگیری و به صورت علنی اعلام شده و در رایزنیها و سفرها و دیدارها نسبت به آن تاکید شده، تقویت مناسبات دوستانه و رفع تنش و رسیدن به درک و تفاهم مشترک با همه کشورهای منطقه بوده و در عین حال ترغیب و تشویق کشورهای منطقهای و بویژه برخی از کشورهای همسایه به واقعبینی و واقعنگری است.
برخی از کشورهای منطقه از گروههای بیشناسنامه تروریستی حمایت میکنند که امنیت و ثبات منطقه و روابط دوجانبه و منافع و مصالح مشترک را به خطر میاندازند؛ هیچ منطقی را در رفتار سیاسی آنها مشاهده نمیکنیم؛ به هر حال آنها هم یک طرف قضیه هستند که باید تصمیم بگیرند که چگونه رفتار و مناسبات خودشان را با جمهوری اسلامی تنظیم کنند.
اما آنچه جمهوری اسلامی مورد تاکید قرار داده که هم در اعلام مواضع رسمی و هم در عمل و رفتار و در سفرهای مختلفی که انجام شده همواره بر این هدف تاکید داشته این بوده که امنیت منطقهای، توسعه و ثبات منطقه و برخورد جدی و همهجانبه با عناصر مختلف ضدامنیتی و گروههای مختلف تروریستی و تکفیری به نفع همه دولتها و ملتهای منطقه است و باید با مشارکت جمعی صورت پذیرد.
سیاست و رویکردی که جمهوری اسلامی طی چند سال اخیر اعلام کرده و بر آن اصرار ورزیده این بود که حمایت از چنین گروههایی نه تنها امنیت و توسعه را برای کشورها به ارمغان نمیآورد بلکه خود آنها را در معرض تهدیدات جدی هم قرار خواهد داد. اکنون هم کشورهای منطقهای و هم کشورهای فرامنطقهای به همین برداشت و درک نزدیک شدهاند.
بر این اساس تنظیم مناسبات در سیاست خارجی دو یا چند طرف دارد و اگر بخواهیم ارزیابی از سیاست خودمان داشته باشیم میبینیم که در همه این مدت برخوردمان منطقی و مبتنی بر اصول سیاست خارجی که در قانون اساسی به عنوان میثاق ملی است و همه بر آن اتفاق نظر دارند، رخ داده است.
با این تفاسیر از صحبتهای شما نتیجه میگیریم که لزومی برای تغییر در سیاستهای منطقهای ایران وجود ندارد و این طرف مقابل است که باید تغییر رفتار داشته باشد؟
ببینید، در حوزه سیاست خارجی هرگز توقف در یک نقطه وجود ندارد. تاکید من بر این است که ما جهتگیریمان در عرصه سیاست خارجی و تعامل با همسایگان یک جهتگیری درست بوده است. در همین مسیر باید گامهای بیشتری برداریم از کوچکترین ظرفیتها و فرصتها استفاده کنیم تا بر بحرانهای موجود در منطقه و مناسبات دوجانبه فائق آییم. تلاشهایی هم که همکاران در وزارت خارجه انجام میدهند مثل رایزنیها و سفرهای متعدد و دیدارهای دوجانبه و چندجانبه به خاطر این است که بتوانند بحرانها را به حداقل ممکن برسانند و از ظرفیتها و فرصتهای مختلف استفاده کنند تا اینکه این روابط به شکل عادیتر و منطقیتری بازگردد.
این ادعا از سوی برخی از کشورهای منطقه مطرح میشود که رویکرد تعاملی میان ایران و غرب زمینهساز تنشهای موجود در روابط آنها با تهران شده است، این گفتهها درست است یا صرفا یک بهانهجویی محسوب میشود؟
این برداشت تقریبا درستی است؛ زمانی که ما به توافق با کشورهای ۱+۵ دست پیدا کردیم، نشانههایی از تلاشهای برخی از کشورهای منطقه یافت شد که نمیخواستند توافق به سرانجام رسد و بعد از آن که توافق حاصل شد، تلاشهایی صورت گرفت که آثار مثبت این توافق متوجه جمهوری اسلامی نشود و تحریمها به شکل کامل مرتفع نشود.
این کشورها توافق بین ایران و ۱+۵ و همینطور شکسته شدن فضای ضد ایرانی در عرصه بینالمللی را مساوی با اقتدار بیشتر جمهوری اسلامی ایران میدانستند و این را متاسفانه به شکل توهمآمیزی بر ضد منافع خودشان میدیدند، لذا نه قبل از توافق و نه بعد از توافق و نه حتی تا این لحظه که با شما گفتوگو میکنم، برای تخریب آثار مثبت توافق از پای ننشستهاند.
اینها باید بدانند که اولا پیشرفت جمهوری اسلامی در هر حوزهای بر ضد منافع آنها نیست بلکه میتواند امنیت و توسعه و ثبات بیشتری را برای کشورهای منطقه فراهم کند؛ و ثانیا جمهوری اسلامی ایران با توجه به ویژگیهایی که داراست هرگز از عرصه تحولات و معادلات منطقهای قابل حذف نیست و این تلاش بیهوده و بیثمری است که از سوی هر کشوری چه در منطقه و چه در فرامنطقه برای حذف ایران صورت میگیرد. البته اکنون بسیاری از طرفها به این درک رسیدهاند و بر این اصل که بدون حضور جمهوری اسلامی هیچیک از مسایل و قضایای غرب آسیا قابل حل نیست، اذعان کرده اند. لذا این رویکرد توهمآمیز باید رفع شود و رویکردی مبتنی بر واقعنگری جای آن را بگیرد تا در چنین فضایی بتوان مناسبات را به نحو احسن تنظیم کرد.
یکی از مباحث مطرح در عرصه سیاست خارجی آن است که همزمان با توسعه مناسبات با کشورهای اروپایی چنانکه باید در سایر نقاط جهان از جمله آفریقا و آمریکای لاتین که توانسته بودیم جایگاه نسبتا مطلوبی کسب کنیم فعال نبودهایم، آیا دلیلش این بوده است که منافع قبلی را نتوانستهایم حفظ کنیم یا با توسعه روابط با اروپا نیازی به حضور در این کشورها نمیدیدیم؟
واقعیت این است که روند پیچیده مذاکرات هستهای ظرفیت ویژهای را در حوزه سیاست خارجی به خود اختصاص داده بود، اما بعد از توافق روند دیپلماسی به حالتی بازگشت که مجددا سفرها و تعاملات با دیگر کشورها از جمله مناطق مورد سوال بیشتر شد.
وقتی ما به دنبال منافع اقتصادی و افزایش اشتغال و توسعه صادرات و انتقال فناوری هستیم باید به همه دنیا توجه کنیم؛ چون مناطق مختلف دنیا ظرفیتهای متفاوت و متنوعی دارند که نباید از آنها چشمپوشی کنیم. علاوه بر این، اگر به دنبال منافع کشورمان در نهادهای بینالمللی و منطقهای باشیم باید در مناطق مختلف حضور فعال داشته باشیم و یارگیری مطلوبی انجام دهیم.
همچنین برای حفظ و حراست از سرمایه ملی و منافع و امنیت ملی کشور و نیز ایفای نقش مسئولانه و تاثیرگذاری لازم در تحقق معادلات منطقهای و فرامنطقهای نیازمند چنین حضوری هستیم. لذا با عنایت به این اهداف مهم، این مطلب مورد توجه دستگاه دیپلماسی کشور است که هیچ منطقهای را با توجه به ظرفیتها و فرصتهایی که دارد مورد غفلت قرار ندهد و از آن چشمپوشی نکند. اما در عین حال باید توجه کرد که همانطور که ظرفیت، فرصت و توانمندی کشورهای مختلف، متفاوت است و ایجاب میکند ما براساس این واقعیتها روابط دوجانبه خود با آنان را تنظیم کنیم، مناطق مختلف دنیا هم دارای فرصتها و ظرفیتهای متفاوتی هستند که میزان و گستره حضور ما در آن مناطق باید براساس این واقعیتها و با هدف تامین حداکثری منافع ملی و مصالح کشورمان باشد.
اما پیش از آن شائبهای وجود داشت که میگفت دولت نهم و دهم به دلیل تحریمها مجبور به برقراری رابطه در افریقا و امریکای لاتین است، پس شما میفرمایید در هر شرایطی باید این کشورها را حفظ کرد؟
به هر حال این واقعیت وجود دارد که تحریمها دامنه فعالیت دیپلماتیک را در حوزههای مختلف محدود کرده بود. تقویت روابط خارجی با مناطق مختلف دنیا هم مبتنی بر اصول قانون اساسی است و هم مبتنی برتاکیدات همیشگی مقام معظم رهبری به مسئولان دیپلماسی کشور بوده است. معتقدم نگاه به توسعه روابط خارجی و اهمیت آن در نگاه مسئولین مختلف، یکسان است اما رژیم تحریمهای ظالمانه نیز شرایطی را بر ما تحمیل میکرد که ناگزیر از رعایت و مدیریت آن بودیم.
برخیها تحلیلشان از روابط کنونی با اروپاییها این است که چون قبلا بیشتر با کشورهای ضعیف روابط داشتیم و اکنون اغلب کشورهای توسعه یافته مورد توجه دیپلماسی کشور است، این نوعی عبور از اصول انقلابی روابط با مظلومان جهان است، این تحلیل چقدر میتواند درست و منصفانه باشد؟
بببنید بعد از چند سالی که تحریمهای غیرقانونی علیه کشورمان موجب کاهش مناسبات با طرف اروپایی شد، وقتی این فضای بینالمللی تغییر کند و تلطیف شود، طبیعی است هم اروپاییها و هم سایر کشورها به دنبال جبران خسارتهای ناشی از کاهش روابط چند سال قبل خود باشند؛ مخصوصا شاهد بودیم که کشورهای اروپایی که از قبال تحریمها دچار خسارتهای زیادی شده بودند، هیاتهای متعددی را به کشوراعزام کردند و تاکید داشتند که فضای کار و ظرفیت بازار و امکانات و جمعیت ایران و دسترسیهایی که از طریق جمهوری اسلامی به دیگر کشورهای منطقه پیدا میکنند، باعث بهبود وضعیت اقتصادیشان میشود. اما این اعتقاد هم در میان دستاندرکاران سیاست خارجی وجود دارد که این موضوع نباید باعث شود از ظرفیتهای متنوع کشورهای آفریقایی، آمریکای لاتین و آسیایی غافل شویم.
از ابتدای انقلاب اسلامی بر حضور و تقویت مقاومت تاکید داشتهایم، مقاومتی که بارها و بارها برایمان دستاوردهای خوبی داشته اما این رویه با صرف هزینههای مادی و سیاسی مواجه و البته دستیابی به دستاوردها زمانبر بوده است، این رویه را در بحران سوریه نیز شاهد بودهایم. آیا به صرف هزینه داشتن و زمانبر بودن رسیدن به دستاوردهای این رویکرد میتوان از مقاومت چشم پوشید؟
البته میزان هزینهها بستگی به بلندی اهداف و ارزش و بهای دستیابی به آنها دارد. برای تامین امنیت ملت و دفاع از منافع حیاتی و راهبردی کشور، پرداخت هر هزینهای قابل توجیه و قابل دفاع است. باید عرض کنم که خود موضوع مقاومت موضوع بسیار مهمی است. هیچ موجود زندهای بدون مقاومت امکان حیات ندارد. اصل اساسی برای همه؛ از موجودات زنده گرفته تا نهادهای سیاسی، این است که ادامه حیات آنان، بدون مقاومت امکان پذیر نیست. نکته دیگر اینکه هر کشوری و هر ملتی اگر بخواهد اقتدار و عزت و تاثیر گذاری مطلوبی در تحولات منطقهای و بینالمللی داشته باشد و یا آن را افزایش دهد حتما باید عنصر مقاومت و ایستادگی در برابر ناملایمات و مشکلات را در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، دفاعی، امنیتی، فرهنگی و علمی و فناوری هم تقویت کند.
در حقیقت تاثیرگذاری ما در محیط پیرامونیمان بستگی به میزان مقاومتمان دارد. بدون مقاومت قطعا از جایگاه خود تنزل میکنیم. لذا کشوری که مقاومت نداشته باشد قطعا امکان و ظرفیت تاثیرگذاری آن بر محیط پیرامونی و بینالمللی نزدیک به صفر است. وقتی این اتفاق افتاد یعنی منزلت بینالمللی و منطقهای او از دست رفته و هیچ قدرت و کشوری او را در معادلات به حساب نمیآورد.
سیاستی که در سوریه دنبال کردیم این بود که هم در حمایت از مقاومت تردید نکردیم و هم اینکه دیگران را نیز در مقابله با تجاوز گروههای تروریستی که به هیچ قاعده انسانی و اخلاقی و دینی و بینالمللی پایبندی ندارند، تشویق به مقاومت کردیم. آثار این مقاومت کاملا روشن و چشمگیر است. کشورهای منطقهای و فرامنطقهای که آثار این مقاومت را مشاهده کردهاند در حال اعمال تغییراتی در رویه گذشته خود هستند. البته ایستادگی بر یک موضع درست و اصولی همیشه در جهان هزینه داشته است و پدیدار شدن نتایج شیرین این مقاومت و ایستادگی نیز بعضا زمانبر بوده است.
امروزه تاثیرگذاری ما در تحولات منطقهای بیشتر شده. آنهایی که به دنبال حذف ما از معادلات منطقهای بودند امروز بیش از دیروز منزوی و منفعل شدهاند. این امر در پرتو مقاومت و پایمردی در جبهههای مختلف روی داده است. اضافه بر این، تقویت جایگاه و اعتبار منطقهای و بینالمللی ما و همچنین تامین و تضمین امنیت امروز مرزها و نقاط مختلف کشورمان نیز از محصولات این ایستادگی است.
پس با توجه به این دستاوردهای مقاومت مواضعی که درباره اجرای برجام دو و سه در منطقه بیان میشود از نظر شما مردود است؟
ببینید الان برجام دو و سه اصلا موضوعیت و جایگاهی ندارد؛ چون تاکید کردم که در حوزه مسایل منطقهای دیدگاهها و منافع و مصالح ما کاملا در نقطه مقابل طرف امریکایی که طرف مستکبری است و سیاستهای کاملا غلط، تفرقهافکنانه و سلطهطلبانهای را در این زمینه داشته و نسبت به اعمال این سیاستها پافشاری میکند، قرار دارد. قطعا هیچ نقطه مشترکی با اینها نداریم که بخواهیم براساس آن مذاکرهای داشته باشیم.
اخیرا تعاملات ایران و روسیه در منطقه شدت گرفته است حل آنکه دیدگاه قدیمیای که روسها قابل اعتماد نیستند و براساس منافع خودشان ایران را کنار میگذارند وجود دارد، آیا با توجه به این دیدگاه میتوان نگاه کاملا مثبت به رفتارهای اخیر روسیه داشت و آنها را شریک قابل اعتمادی تلقی کرد؟
این نگاه بیاعتمادی که بعضا درباره روسیه وجود دارد عمیقتر و گستردهتر از آن نسبت به برخی کشورهای غربی و به طور مشخص نسبت به امریکا و انگلیس وجود دارد. نکته مهم این است که اصل هوشیاری در تنظیم تعاملات با کشورهای مختلف جهان برای دستاندرکاران مسائل سیاست خارجی اصل بسیار مهم و اساسی است که همواره و بویژه در قبال قدرتهای موثر جهانی باید مورد توجه باشد. ما باید تحت هر شرایطی در تنظیم رابطه با کشورهای مختلف از جمله روسیه نگاهی جامع داشته باشیم و ابعاد مختلف آن را به دقت مورد ارزیابی قرار دهیم. طبیعتا در برخورد با یک بحران یا نا امنی مثل چیزی که امروزه در منطقه شاهد آن هستیم، ممکن است چند کشور دارای دیدگاهی مشترک یا نزدیک به هم باشند و این موضوع آنها را به همگرایی بیشتر سوق دهد. این فرصتی است در برابر تهدیدها که ما باید با چشمانی باز و با واقعبینی و نگرشی کاملا منطقی و هدفمند از آن استفاده کنیم.
نقش ترکیه در معادلات منطقه و رفتارهایی که در سالهای اخیر در تشدید بحرانهای منطقهای نشان داده، آیا باعث میشود در توسعه روابطمان با این کشور تجدیدنظر کنیم؟
قطعا ایران و ترکیه دو همسایه بزرگ هستند که روابط و مناسباتشان دیرینه و قدیمی و همواره براساس دوستی بوده است. البته پیرامون موضوعات و مواردی که در سالهای اخیر در منطقه اتفاق افتاده ما اختلاف نظراتی بعضا عمیق درباره مسایل مربوط به سوریه و عراق و مقاومت و امثال آن با آنها داشتیم. مصالح و منافع مشترکی که طرفین در روابط دوجانبه با هم دارند باعث میشود که اجازه ندهند روابط دو کشور تحت تاثیر برخی از بحرانهای موجود منطقه قرارگیرد؛ به ویژه اینکه حل و فصل این بحرانها هم با استفاده از رایزنی و تبادل هیاتهای دو کشور و کشف نقاط مشترک جدید، بهتر میتواند دنبال شود.
پافشاری بر استفاده از دیپلماسی مقاومتی در کنار سخنان ارزشمند مقام معظم رهبری مبنی بر نشان دادن نرمش قهرمانانه چطور تحقق مییابد؟ گاهی برخیها با کجفهمی این سخنان، نرمش قهرمانانه را مقابل دیدگاه مقاومتی تفسیر میکنند، در اینباره که چطور میتوان از این دو دیپلماسی در جهت پیشبرد اهداف استفاده کرد توضیح دهید؟
ببینید؛ برداشت بنده این است که سیاست نرمش قهرمانانه چند اصل اساسی دارد. اول، شناخت و معرفت لازم نسبت به دشمن و طرف مقابل؛ دوم ،مقاومت و ایستادگی روی اصول اساسی و خطوط قرمز؛ سوم، نرمش و انعطاف لازم و به موقع برای گذر از گردنهها و شرایط طاقتفرسا؛ چهارم، اجتناب از غفلت و از یاد بردن هدف. مثالی که مقام معظم رهبری برای روشن شدن مطلب در اینباره بیان کردند مبارزه یک کشتیگیر با حریف خود است. یک کشتیگیر برای اینکه از میدان مبارزه، پیروز خارج شود باید ارزیابی درست و دقیقی از حریف داشته باشد. از نیروی مقاومت لازم و کافی برخوردار باشد. در مواقع ضروری و برای مدیریت مبارزه و رهایی از فشارهای طاقتفرسا، انعطاف و نرمش لازم را داشته باشد و بالاخره در لحظه لحظه مسابقه و مبارزه، هدف خود را که پیروزی و موفقیت در میدان است، از نظر دور ندارد. بنابراین، همانطور که ملاحظه میفرمایید، مقاومت و نرمش قهرمانانه در مقابل یکدیگر نیستند بلکه مقاومت یکی از ارکان سیاست نرمش قهرمانانه است.
گفتوگو: قاسم غفوری - مائده شیرپور