روحانيت شيعه هرگز در كليت خود، از مردم جدا نشد و با ظلم همكاري نكرد. تاريخ گواه صادقي بر اين ادعاست و اسناد فراواني را ميتوان نشان داد كه از اقتدار روحانيت و مرجعيت شيعه در مقابل حكومتهاي استبدادي و بخصوص مقاومت آنان در مقابله با اقدامات استعمارگران سلطهجو حكايت دارد. برخي از روشنفكران ديني معاصر، تاكيد دارند كه در دوره معاصر هر جا سند خيانتي هست، در زير آن امضاي روشنفكران فرنگ رفته ديده ميشود و هر جا سند استقلال و مقاومتي را سراغ داريم، با «الاحقر» امضا شده است و اين يعني روحانيت شيعه، هميشه عليه حكومتهاي ظالم قيام كرده و در دوره معاصر هم استعمارستيز بوده و در كنار مردم ايستاده است. رخدادهاي اخير عراق و نقش آيتالله سيستاني در بسيج تودههاي شيعه و سني عليه گروه تروريستي داعش، نمونهاي از اين اقتدار و ايستادگي مرجعيت شيعي است كه بايد برجسته شود و مورد توجه قرار گيرد.
در دو دهه گذشته، آمريكا به اميد تسلط بر منطقه خليج فارس و تحميل نظام سلطه تكقطبي بر دنيا، وارد كشورهاي افغانستان و عراق شد و قصدش اين بود كه در صورت امكان با ايران و سوريه هم رسما درگير شود تا بتواند به بهانه مبارزه با تروريسم و با پشتوانه اجماع جهاني ايجاد شده بعد از ماجراي ۱۱ سپتامبر، بر منابع نفتي منطقه حاكم شود و نظامهاي دستنشانده و همسو با منافع خود را در اين كشورها به قدرت برساند اما دنيا به كام اين كشور نشد و عوامل متعددي، نقشههاي اين كشور را با شكست مواجه كردند. در اين ميان، در برخي از كشورها از جمله عراق با توجه به تكثر قومي، نژادي و مذهبي و نيز با توجه به بازيگري قدرتهاي جهاني و منطقهاي، اوضاعي بس شكننده ايجاد شد كه هنوز هم پيامدهاي منفي آن را شاهديم.
در اين شرايط حساس، مرجعيت شيعي كه داراي نفوذ اجتماعي وسيعي است، نقش بيبديلي را بر عهده گرفت و كاركردهايي را از خود بروز داد كه تنها از عهده اين پايگاه ديني و علمي بر آمدني بود. مرجعيت شيعي در اين شرايط، چند اقدام بايسته را انجام داد:
اولا در مناقشه ميان آمريكا و صدام، از هيچكدام جانبداري نكرد و مشروعيتي براي دو طرف قائل نشد. اين امر در آن شرايط بسيار اهميت داشت زيرا برخي با اين تصور كه آمريكا، به خاطر مداخله در عراق بايد مورد تهاجم قرار بگيرد حتي به همكاري با صدام هم رضايت ميدادند و برخي ديگر به خاطر كينهاي كه از حكومت بعث عراق در دل داشتند، آمريكا را منجي مردم عراق تصور ميكردند اما مرجعيت شيعه با درك درست از وضعيت طرفين منازعه و با فهم دقيق تعاليم دين و احكام شريعت، از هزينه شدن دين و مشروعيت ديني براي ظالمين جلوگيري كرده و اعتبار و آبروي مرجعيت شيعي را براي استبداد و استعمار خرج نكردند.
ثانيا با تاكيد بر وحدت، خواه وحدت ميان گروههاي متعدد شيعي و خواه وحدت ميان فرق اسلامي، مانع از هدر رفتن خون و مال و ناموس مسلمين شدند و از به جان هم افتادن جريانهاي مختلف مسلمان جلوگيري كردند. ميزان تاكيد آيتالله سيستاني بر وحدت مسلمانان به حدي است كه بسياري از علما و بزرگان اهل سنت عراق هم به ايشان، احترام ميگذارند و از اوامر و نواهي ايشان در حوزه مسائل اجتماعي و سياسي عراق، تبعيت ميكنند.
ثالثا با درك درست وضعيت دروني كشور عراق، ادعاهايي مانند تشكيل حكومت ديني يا مبنا قرار دادن اصل ولايت فقيه را اساسا مطرح نكردند زيرا با توجه به تكثر قومي و ديني در اين كشور، طرح اين آرمانها، واقعگرايانه نبود و موجب تشديد تعارضات داخلي ميشد و اساسا نتيجهاي در بر نداشت. اين امر يعني واقعبيني مرجعيت شيعي در عراق، يكي از نكات برجسته و مهمي است كه اگر مورد غفلت قرار ميگرفت، پيامدهاي منفي فراواني به بار ميآمد و جايگاه و پايگاه روحانيت و مرجعيت شيعي را تضعيف ميكرد.
رابعا با استفاده از نفوذ و پايگاه اجتماعي عميق خود در جامعه عراق، در مقابل گروه تروريستي داعش ايستاده و با فتواي جهاد و مقاومت و مقابله با تروريسم، موجب بسيج عمومي مردم عراق عليه اين گروه افراطي شدند. اين فتوا به قدري در به صحنه آمدن مردم عليه داعش موثر بوده است كه اين گروه تروريستي را به كشتار علما و مردم اهل سنت عراق واداشت كه حاضر به همكاري با داعش نشدند و البته اين امر، انزواي داعش حتي در ميان اهل سنت اين كشور را هم موجب خواهد شد.
علي اشرفي